تلاشی میخواست و همتی، تا دوستداران شخصیتهای بزرگ و برجسته و عاشقان فرهنگ ایران زمین را گرد هم آورده تا راهی سرزمین توس و نیشابور شوند، جایی که چند تن از بزرگان و ناموران در آن خفتهاند. رفتيم تا گرامیداشتی از این افتخار آفرینان داشتهباشیم.
25 اردیبهشت ماه روز بزرگداشت خدای سخن، ابوالقاسم فردوسی است ، در روز پنج شنبه 22 اردیبهشتماه دوستدارانش که از چند سوی ایران، چند تن از اسپهان( اصفهان ) و اهواز و همدان و تهران گرد هم آمدند و با پيشكش تاج گلی به شکل بتهجقه از گلهای سپید و برگهای سبز و نگارهی کوچکی از فردوسی، نقش بسته در میان روبانهای سبز و سپید و قرمز که در این تاج گل نهاده شدهبود، در روبروی ساختمان آرامگاه ایستادند. باشندگان نخست سرود ای ایران سر دادند و سپس به درون آرامگاه رفته، تاج گل و کتاب شاهنامه را بر روی آرامگاه خدای سخن و شعر و هنر نشاندند.
پس از اين، چند بیتی از سروده های این بزرگوار خوانده شد که توجه دیگر دوستداران هم جلب شد و دانشآموزان را هم که برای بازدید و به همین منظور آورده شده بودند با این دوستان همسو شدند. همچنین گردشگران و خانوادههایی هم آمده بودند که با دیدن این مراسم آنها هم به گرد این فرهنگ دوستان افزوده شدند و همگی از اجرای این مراسم بهرهبردند ، بعضیها با لبخندی خشنودی خود را به هممیهنانشان و انجام این کار را نشان میدادند و چند تنی هم با سپاسداري احساس خود را بازگو كردند.
در این سفر چگونگی ساخت بنای آرامگاه فردوسی بزرگ را در نوشتاری به آگاهی همسفران رسانده شد که متن آن هم در اینجا برای آگاهی هممیهنان آورده شده است .
چنان که گفته شده است، پیکر فردوسی را به گورستان راه ندادند و ناچار او را در باغ خودش درون شهر طابران توس ، نزدیک به دروازه خاوری ( شرقی ) رزان به خاک سپردند. خاک جای او زیارتگاه دانشوران بود و با آنکه بارها آن را با خاک یکسان کردند از نوع ساخته میشد. پس از جنگ جهانی یکم که شور ملی در ایران بالا گرفته بود. در میان فرهنگدوستان گرامیداشت فردوسی و بایستگی بنای شایستهای برسر خاک او به میان آمد. ملکالشعراي بهار که توس را دیده بود و تنها سکویی بیسقف و دیوار به جای بنای آصف الدوله یافته بود ، در سال 1299 در هفتهنامه خود، جستاری ( مقاله ) در بایستگی بنای آرامگاه نوشت . پس از پایه گذاری انجمن آثار ملی در سال 1301 ، به کوشش محمد علی فروغی فرنشین ( رییس) انجمن کوششهایی برای ساختمان آرامگاه آغاز شد . چون خواست این بود که آرامگاه چکامه سرای بزرگ ملی به هزینه مردم و نه از بودجه دولت ساخته شود ، در سال 1304 با نشر بیانیه ای از مردم خواستند اعاناتی برای این منظور به حساب انجمن پرداخت كنند.
در سال 1305 گروهی از سوی انجمن برای گزینش جایگاه درست آرامگاه و آماده سازی طرح آن از تهران به توس رفتند ، طرح بنای آرامگاه از میان طرحهای پیشنهادی به دست آندره گدار و کریم طاهرزاده بهزاد آماده شد ، ساختمان آرامگاه در درازای 5 سال به پایان رسید و در 1313 گشایش یافت . برای تامین کسری هزینه160 هزار برگ بلیت بخت آزمایی 10 ریالی چاپ و از راه شعبه های بانک ملی ایران پخش شده بود . مساحت ساختمان 945 متر بود و بهترین سنگ تراشان نگاره هایی از شاهنامه را بر دیوارهایش نقش کردند ولی از آنجا که در طراحی بنا محاسبات فنی دقیق لازم انجام نیامدهبود. به ویژه به شوند عدم محاسبه مقاومت خاک و مصالح پی ، ساختمان آرامگاه از همان سالهای نخست آغاز به کشیدن نم و نشست کرد . بازسازیها و نگهداریهای سی ساله هم کارگر نیفتاد ، و ناچار نیاز دوباره سازی بنای آرامگاه به میان آمد . به دستور انجمن آثار ملی در 1343 ویرانی و بازسازی بنا آغاز شد و ساختمان تازه ی آرامگاه با نظارت مهندس هوشنگ سیحون در سال 1347 به انجام رسید بنای پیشین دارای نمای بیرونی همچون بنای کنونی بود ، ولی درون آن کوچکتر و کم ژرفاتر و دارای دو راه کم پهنای خاوری و باختری بود ، بنای کنونی ، که تلاش شده نمای آن همچون بنای پیشین باشد دارای نهصد متر زیربنا ، و ساخته شده از بتون و سنگ و کاشی است . بخش بالایی بنا که در ساخت تو پر بود این بار میان تهی ساخته شد . تاق درونی آن هم با کاشی کاری معرق و متاثر از عناصر تزیینی دوره هخامنشی و دوره فردوسی روکاری شد . دیوارهای آن هم یکسره با سنگهایی از سرزمین توس نماسازی شد . ساختار بنا آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد را به یاد میآورد. اینک باغ آرامگاه که نزديك شش هکتار مساحت و یک موزه و کتابخانه دارد. اين آرامگاه، سالانه بیش از یک میلیون بازدید کننده و شیفته فردوسی را ميپذیرد و با این همه ادب وران ایران این جایگاه را درخور پایگاه فروغمند فردوسی نمیدانند و در پی گسترش و آبادی آنند .
این دفتر دانایی ، این طرفه ره آورد / الهام خدایی ست که فردوسی توسی / از جان و دل آن را بپذیرفت / با جان و دل خویش ، بیامیخت ، بیاراست ، بپرورد / ده قرن فزون است / که در پهنه گیتی / میدان شکوهش را ، کس نیست ، هماورد / ده قرن از این پس / آیا چه کسی دیدکه این مرد / با آتش پنهانش / با طبع خروشانش / سی سال ، شب و روز ، چه ها گفت ، چه ها کرده / امروز ، هنوز از پس ده قرن که این ملک / در دایره ی دوران گشته ست / آیا چه کسی داند سی سال در آن عهد / بر این هنری مرد سخنور چه گشته ست ؟ / انگیزه اش از گفتن شهنامه چه بوده ست / سیمای اساطیری ایران کهن را / آنروز ، چرا گرد ز رخسار زدوده ست ؟ / سی سال ، برای چه ، برای که سروده ست / میدید وطن را سراپا همه درد است / میدید که خون در رگ مردم / افسرده و سرد ست / آتشکده ها خالی خاموش / آزادی در بند / لبخند فراموش / بیگانه نشسته ست بر اورنگ / از ریشه دگرگون شد فرهنگ ..... / میگفت که : هنگام نبرد است / با تیغ سخن رو بدان میدان آورد . / سی سال به پیکار ، بر آن پیمان ، بپیمود / جان بر سر پیکارش فرسود و نیاسود / وجدانش بیدار / ایمانش روشن / جان مایه ی شعرش همه ایرانی و ایران / طومار نسب نامه ی گردان و دلیران / نظمی که پی افکند ، / کاخی که بنا کرد / شهنمامه به ایران و به ایرانی میگفت : / یک روز شما در تنتان گوهر جان بود / یک روز شما برسرتان تاج کیان بود / وآن پرچمتان رایت مهر و خرد و داد / افراشته بر بام جهان بود / شهمنامه به آن مردم خود باخته میگفت / با دگر آنگونه توانمند ، توان بود / این دفتر دانایی / این طرفه ره آورد / الهام خدایی / فرمان اهورا ست / روح و تن ماست که فردوسی توسی / با جان و دل خویش بیامیخت ، بیاراست ، بپرورد / آنگاه چنین نغزه و دل افروز و دل آویز / در پیش همه آفاق بگسترد.
سروده ای از فریدون مشیری