به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا

آیا در ایران منطقه‌ای ملقب به «مثلث برمودا» وجود دارد؟ آیا تا به حال از بیابانی به نام «ریگ جن» چیزی شنیده‌اید؟ منطقه‌ای کویری و پر از تپه‌های ماسه‌ای که در جنوب سمنان، شرق دریاچه نمک، شمال چوپانان و اناراک و غرب جندق قرار دارد.” ریگ جن” منطقه‌ای کویری و دارای تپه‌های ماسه‌ای در کویر مرکزی ایران است و به دلیل وسعت زیاد و نداشتن چشمه یا چاه آب، در گذشته‌های دور، محل عبور کاروان‌ها نبوده و فقط در سال‌ها اخیر، چند گروه از محققان و سیاحان به آن منطقه رفته‌اند.

به نقل از هفته نامه سیاحت-تجارت، فرو رفتن در گل و لجن در «ریگ جن»، شاید یکی از خطرناک‌ترین اتفاقاتی باشد که ممکن است گریبانگیر مسافران ناوارد شود و آنها را به کام مرگ بکشاند. سال‌های متمادی، هیچکس جرات آنکه به «ریگ جن» سفر کند و راز این کویر اسرار‌آمیز را کشف کند، نداشت، یا اگر حتی جراتش را هم داشت،‌ به دلیل ناآشنایی با منطقه در راه می‌ماند، اما بالاخره چند سال پی، طلسم «ریگ جن» توسط علی پارسا،‌کویر‌شناس مقیم آمریکا شکسته شد. او به همراه آقای میرانزاده، رئیس وقت پارک ملی کویر، با هواپیما بر افراز ریگ جن رفتند تا ثابت کنند که هیچ چیز شگفت‌انگیزی در ریگ جن وجود ندارد.

علی پارسا، اما یک سال بعد، با ماشین وارد «ریگ جن» شد و پس از آن بسیاری از کویرنوردان از «ریگ جن» گذشتند. البته با تجهیزات کامل، که نه گرفتار روح شدند و نه جن زده!

مهمترین مسئله اینکه اگر تا به حال کویر نوردی نکرده‌اید و به اصطلاح حرفه‌ای نیستید، برای نخستین تجربه، به هیچ عنوان «ریگ جن» را برنگزینید که در این صورت، رفتنتان با خودتان است و برگشتنتان با خدا، حتی اگر هم حرفه‌ای هستید، حتماً به طور گروهی به این منطقه سفر کنید. بهترین وسیله برای سفر به این منطقه جیپ‌های سبک وزن است، نقشه را هم فراموش نکنید، چون سفر به «ریگ جن» بسیار خطرناک است.

برای سفر به «ریگ جن» دستکم باید به اندازه دو هفته آب، بنزین، غذا و وسایل فنی ماشین را به همراه داشته باشید. در ضمن، بلد محلی را فراموش نکنید، چون محلی‌ها معمولاً آدم‌های کار کشته‌ای هستند و علاوه بر تعیین مسیر، حتی در شرایط سخت، خیلی خوب می‌توانند راهنمایی‌تان کنند.

بخشی از منطقه، نسبتاً مسطح‌تر است با تپه‌ها کوچک‌تر، بنابراین گذر از آن نسبتاً آسان به نظر می‌رسد ولی با کمی پیشروی، با کم شدن ارتفاع به اراضی باتلاقی می‌رسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی می‌رسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی می‌رسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی بی‌فایده است، بنابراین بهتر است از سمت شمال غربی به حرکتتان ادامه دهید. وقتی آخرین کوه‌هایی که ۲۳۰۰ متر ارتفاع دارند را رد کردید، به بخش شمالی «ریگ جن»می‌رسید. از اینجا، کوه دماوند را هم می‌توانید ببینید. با ادامه این مسیر، به پارک ملی کویر می‌رسید.

اگر شما مسیر دیگری را می‌پسندید، می‌توانید با استفاده از نقشه و راهنما، مسیر تازه ای را تجربه کنید،‌ اما تمام سختی‌ها و بالا و پایین‌ها، یک طرف و آسمان پرستاره شب‌هایی ریگ‌ جن هم یک طرف. خوابیدن روی شن‌های روان، روی تپه‌ای بلند و چشم‌ دوختن به آسمانی که حتی یک نقطه سیاه ندارد و شهاب سنگ‌هایی که هر از گاهی مثل تیر فرشتگان حافظ زمین، که شیاطین را از نزدیک شدن به زمین باز می‌دارند، تمام خستگی روزانه و در شن و باتلاق فروفتن را از تن شما می‌زداید!

محلی‌های این منطقه، چوپان‌ها و ساربان‌ها معتقدند که اگر کسی پایش به ریگ جن برسد، بلافاصله ناپدید و توسط ارواح و موجودات ماورایی به قلب ریگ‌جن فرستاده می‌شود!

یکی از کاوشگران می‌گوید که حتی شتر‌های اهالی کویر هم وقتی به این منطقه می‌رسند، می‌ایستند و به هیچ عنوان حرکت نمی‌کنند!

آیا واقعاً این منطقه مثلث برمودای ایران است؟ «آلفونز گابریل» اتریشی و یک کاوشگر سوئدی قصد داشتند این منطقه را کشف کنند، اما هیچ کدام نتوانستند از این بخش از کویر عبور کنند و ناچار به سمت یزد برگشتند.

صدای عجیب و غریب و ترس‌آوری که از این بیابان برهوت شنیده می‌شود را می‌توانید در یک فایل صوتی بشنوید.

ریگ جن، شگفت‌انگیز‌ترین اسرار‌آمیز‌ترین و ترسناک‌ترین منطقه ایران است، با باتلاق‌های سهمگین که مرگ را برای هر موجودی زنده‌ای به ارمغان می‌آورد. اتفاقات بی‌پاسخ و توجیه نشده بسیاری در این منطقه روی داده است و نمکزار‌های این منطقه محل قتل و دفتن موجوات زنده بسیاری بوده است.





ارسال توسط سورنا

بنام خدا

پس از آنکه سپاهیان تیرداد پادشاه ایران ، ارتش یونان را به عقب راند و سلوکوس فرمانروای آنها را به بند کشید در شهر صددروازه ( دامغان امروزی ) بخاطر این پیروزی ارزشمند جشن و پایکوبی بزرگی برپا شد . در میان بزم اشک دوم دید گروهی تن پوش رزم آوران شکست خورده یونانی را بر تن نموده و مردم را می خندانند . پادشاه ایران دستور داد آنها را گرفته و در بند بیندازند . آن شب فرمانروای ایران به مردم گفت : فرزندان ما جانانه جنگیدند و در راه ایران کشته شدند جنگجویان یونانی هم مسخره نبودند و اگر می توانستند یک ایرانی را هم زنده نمی گذاردند آنها به خاطر کشورشان کشته شدند و ما پیروز . خندیدن بر سپاه در هم شکسته آنها در خوی ما نیست .

 
ارد بزرگ متفکر فرهیخته کشورمان می گوید : فرومایگان پس از پیروزی ، همآورد شکست خورده خویش را به ریشخند می گیرند .

 
پس از سه روز به فرمان پادشاه ایران گروهی که در بزم دستگیر شده بودند آزاد گشتند . و این رسم نیک برای آیندگان سرزمین پاک ایران باقی ماند .

 

منبع :  یاسمین آتشی - مورخ و نویسنده داستانهای کوتاه تاریخی




ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

اشکان افشاری: «قلعه‌جمهور» نامور به «قلعه‌بابک» در ۵۰ کیلومتری شمال شهرستان «اهر» و در بلندی‌های باختری(:غربی) شعبه‌ای از رود بزرگ «قره‌سو» جای دارد؛ منطقه‌ای که به نام «کلیبر» شناخته می‌شود. «بنای جمهور» شامل دژی است بر فراز قله کوهستانی که نزدیک به۲۳۰۰ تا ۲۷۰۰ متر از سطح دریا بلندا دارد. پیرامون این دژ را از هر سو، دره‌های ژرفی با ۴۰۰ تا ۶۰۰ متر ژرفا فراگرفته است و تنها از یک سو، راهی باریک و و با دسترسی دشوار برای رسیدن به آن دیده می‌شود.

 

مسافت راه «کلیبر» به دژ با اینکه بیش از ۳ کیلومتر نیست، ولی بسیار دشوار است و هنگام عبور باید گردنه‌ها و گذرهای خطرناکی را پشت‌سر گذاشت. پیش از رسیدن به دروازه قلعه و ورود به بنای استوار دژ، باید از دالانی رفت که از سنگ‌های منظم طبیعی شکل گرفته و تنها گنجایش عبور یک تن را دارد و دو تن به سختی می‌توانند از آن بگذرند. فاصله این راه‌کوچک تا باروی دژ نزدیک به ۲۰۰ متر است. از همین نقطه است که سختی ودشواری راه، بزرگی و شکوه این قلعه بلندبالا و جایگاه خیره‌کننده آن، هر بیننده‌ای را به شگفتی وامی‌دارد. امتداد چشمی معبر، در پایان به دروازه قلعه می‌رسد و درست در راستای آن جای دارد که باعث می‌شود ورود هر تازه‌وارد و سپاهی، به‌وسیله‌ی دو برج دیده‌بانی در دروازه ورودی قابل‌دیدن باشد.

برای نفوذ به درون دژ، تنها راه ورود، دروازه اصلی است و از کوهستان امکان وارد‌شدن به آن وجود ندارد. با گذر از دروازه و پشت‌سر گذاشتن بارو،‌ برای رسیدن به دژ اصلی از گذرگاهی باریک که نزدیک به ۱۰۰ متر بالارفتن را نیز به همراه دارد، باید گذشت تا به مدخل ورودی دژ رسید،‌ راهی دشوار که از یک سو مشرف به دره‌ای است با جنگل‌های تنک و ژرفایی نزدیک به ۴۰۰ متر که به صورت تیغه و دیواره تا قعر دره ادامه دارد.

قلعه بابک خرمدیندر تکیه‌گاه‌های طبیعی این دیواره‌ها و چهارسوی سازه، چهار جایگاه برای دیده‌بان‌ها به گونه‌ی نیمه استوانه ساخته شده‌اند. اینها جایگاه «کوهبانیه»‌ها و سربازانی است که هر جنبنده‌ای را تا کیلومترها دورتر،‌ از فراز دره‌ها و کوهپایه‌ها زیر نظر می‌گرفتند. پس از بالارفتن،‌ برای ورود به دژ اصلی از ورودی دیگری با پلکان‌هایی نامنظم باید گذر کرد. دوسوی ورودی دژ، به‌وسیله دو ستون کاذب مشخص شده است. بنای دژ که دو طبقه و سه طبقه می‌باشد، پس از ورودی قرار گرفته است و پس از آن تالار اصلی وجود دارد که پیرامون آن را هفت اتاق فراگرفته است، اتاق‌هایی که به تالار مرکزی راه دارند. در بخش شرقی دژ سازه‌هایی دیگری از اتاق‌ها و آب‌انبارها ساخته شده است؛ سقف آب‌انبارها برپایه‌ی طرح «تاق جناغی و گهواره‌ای» استوار شده ‌است. محوطه داخلی آنها نیز به‌وسیله نوعی «ساروج» غیرقابل نفوذ شده و به هنگام زمستان از برف و باران پر شده و در تابستان، هنگام نیاز و محاصره‌ها از آب آنها استفاده می‌شده است. در شمال غربی دژ پلکان‌هایی سرتاسری وجود داشته که اکنون ویران شده و بخش‌هایی از آن بیرون خاک است و تنها راه بالارفتن به بخش‌های بلندتر بناست.

از آثار معماری و برخی از سنگ‌های زبره‌تراش و روش چفت‌وبستِ سنگ‌ها و ملات ساروج و اندود دیوارها از نوعی گچ‌وخاک، می‌توان به روشنی گفت که ساختمان این دژ در روزگار اشکانیان و به‌ویژه ساسانیان ساخته شده است. در سده‌های دوم و سوم و تاچند سده پس از آن بازسازی شده و دگرگونی‌هایی در آن به‌وجود آمده و افزوده‌هایی در سازه ایجاد شده است. درباره‌ی اشیا و ابزاری که از «قلعه بابک» به‌دست آمده، باید گفت که نخستین اشیا یافت‌شده سفالینه‌های منقوش و لعاب‌خورده بود که یک دوره استقرار تا نخستین سال‌های سده‌ی هفتم هجری را نمایش می‌دهد. همچنین شماری سکه‌های مسی یافت شدند که برخی از آنها به علت ساییدگی و زنگ خوردگی فراوان ناخوانا است و میان این سکه‌ها برخی مربوط به «اتابکان آذربایجان» و «هزارسیبان»( قرون ششم و هفتم هجری ) هستند.

به لحاظ راهبردی(:سوق‌الجیشی) جای ساخته‌شدن بر فراز قله به گونه‌ای‌ست که بیست نفر سپاهی می‌توانسته، جلوی هجوم یک سپاه صدهزار نفری را بگیرند و کشته‌ای هم ندهند، چراکه تیروکمان و اسلحه آن زمان به سربازان و نگاهبانانی که در آنجا بودند، کارگر نمی‌افتاده است. بدون این که بخواهیم بزرگ‌نمایی کنیم، جایگاه استوار دژ، آنچنان شگفتی‌آور است که از نبوغ نظامی ‌و آگاهی کامل بنیانگذار آن سخن می‌گوید. از همین جا بوده است که «بابک خرم‌دین» و یارانش به مدت بیست و چند سال تازیان را که برای محاصره و سرکوب جنبش او آمده بودند در کوه‌ها سرگردان و با شبیخون‌های خود آنها را از دم تیغ گذرانده و وادار به فرار می‌کردند.

قلعه بابک خرمدین«ابوعلی بلعمی» ‌در ترجمه «تاریخ طبری» درباره‌ی بابک می‌نویسد: «ماوی‌گاه او در کوه‌های ارمینه و آذربایجان بود،‌ جای‌های سخت و دشوار،‌ که سپاه آنجا در نتوانستی رفتن،‌ که صد پیاده در گذاری بیستادندی،‌ اگر صدهزار سوار بودی بازداشتندی و کوه‌ها و دربندها سخت بود اندر یکدیگر شده،‌ در میان آن کوه‌ها حصاری کرده بود که آن را بذ خواندندی و او ایمن در آنجا نشسته بودی، چون لشکری بیامدی گرداگرد آن کوه‌ها فرود آمدندی و بدیشان راه نیافتندی و او آنجا همی بود تا روزگار بسیار برآمد، چون امن یافتندی یک شبیخون کردندی و خلقی را هلاک کردی و سپاه اسلام را هزیمت کردی تا دگرباره سلطان به صد جهد دگر باره لشکر گرد کردی و بفرستادی و بدین جملت بیست سال بماند و آن مردمان که درآن کوه‌ها بودند از دهقانان،‌ همه متابع او بودند گروهی از تتبع و گروهی از بیم…»

برای برابرآمدن جایگاه بابک خرم‌دین با بنای جمهور اشاره‌ای به چند نمونه از سرچشمه‌های تاریخی خواهیم داشت. بسیاری از مورخان جایگاه بابک کوهستان «بذ» نام برده‌اند و برخی نیز آن را «بذین» نامیده‌اند. در کتاب «معجم البلدان» آمده است: «بذ ناحیتی است در میان آذربایجان که بابک خرمی در زمان معتصم از آن برخاست.»

«احمد کسروی» نیز در کتاب «شهریاران گمنام» از سوی یعقوبی می‌نویسد: «شهر بذ که سپس به جهت خروج بابک خرمی در آنجا معروف گردید در کنار رود ارس از این سوی نهاده بود… از روی تحقیقی که ما کرده‌ایم بذ در خاک "قرجه داغ" کنونی در شمال و بالاسر شهر اهر یا اندکی مایل به شرق نهاده بوده است». جایی را که کسروی از سوی خود و یعقوبی گفته با جای کنونی «کلیبر» همانندی دارد.

از‌این‌رو می‌توان گفت «قلعه جمهور» که از روزگاران باستان همچنان پایدار و استوار بر بلندترین قله‌های آذربایجان خودنمایی می‌کند، به عنوان جایگاه بابک خرمدین و یکی از نمودهای پایداری ایرانیان جزو بزرگ‌ترین نمونه‌های معماری ایران به شمار می‌آید.

یاری‌نامه: کامبخش، سیف‌الله. آثار تاریخی ایران، انتشارات سازمان میراث فرهنگی،‌





ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 دروغ را برخواهم چید
 ددمنش را به دانایی خواهم رساند

 ملت من

 نگاهبان میراث من باشید
 چرا که تیرگی های بزرگ آغاز خواهد شد
 و از آیین آزادگان
 هیچ نشانی باز نخواهد ماند
 کوروش بزرگ. منشور پاسارگاد . کتیبه ی  نخست 



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

   رخدادهای تاریخی و آیینی ایران از 18 تا 24 تیر

 امرداد :

 شنبه 18 تیر:

  فرماندار تخارستان برضد دولت اشکانی و سپس پناهنده شدن او به چین، اختلاف نظر میان حكمران تخارستان (منطقه ای در شمال شرقی افغانستان امروز) و دربار اشكانیان از جولای 127 پیش از میلاد آغاز شد. شاه وقت از دودمان اشكانی سركوبی فرماندار یاغی با فرستادن سرباز را بر مذاكره با او ترجیح داد.

  ارزش خاک میهن برای ناصرالدین شاه! ـ هدیه گوشه ای از ایران به «اعلیحضرت تزار همه روسیه!»، اسناد قرارداد مورخ 27 ماه می 1893 روسیه و ایران 9 جولای همین سال [روزی چون امروز] میان دو دولت مبادله شد و در اروپا [نه در تهران!] انتشار یافت!. به موجب این قرارداد، ناصرالدین شاه قاجار منطقه مرزی «فیروز» را به «اعلیحضرت تزار همه روسیه!» بخشیده بود و خط مرزی دو كشور به سود روسیه تغییر یافته بود. این ناحیه اینک در جمهوری ترکمنستان واقع شده است.

  یکشنبه 19 تیر:

  سپاه 40 هزار نفری ناپدید شده ایران در غرب صحرای مصر! ، در تابستان سال 525 پیش از میلاد، و طبق محاسبات تقویم نویسان بر پایه نوشته های هرودت و سایر مورخان باستان نگار؛ ژوئیه این سال (چنین ماهی در دو هزار 534 سال پیش)، یك سپاه چهل هزار نفری ایران كه از سوی كامبیز دوم (کامبوزیا = كمبوجیا = کمبوجیه، پسر و جانشین كوروش بزرگ) مامور شناخت و تصرف مناطق جنوبی لیبی و ضمیمه ساختن آنها به متصرفات ایران در مصر شده بود در غرب صحرای مصر و در منطقه واحه سیوا گرفتار توفان شن شد و در زیر شن مدفون گردید كه فصلی از تاریخ قرون قدیم تحت عنوان «سپاه گمشده پارسیان» را تشكیل می دهد. در سالهای اخیر باستان شناسان موفق به یافتن آثاری از این سپاه شده اند و تلاش در این زمینه ادامه دارد. 

  دوشنبه 20 تیر:

  عملیات نظامی ناموفق آقاخان محلاتی، آقاخان محلاتی (فرقه اسماعیلیه) كه در زمان محمدشاه قاجار دست به چند اقدام مسلحانه ناموفق زده بود یازدهم ژوئیه سال 1841 میلادی پس از عبور از کویر لوت از طریق قائن رهسپار افغانستان و از آنجا عازم هند شد.

  سه شنبه 21 تیر:

  لشكركشی غیر ضروری ایران به روم شرقی؛ درسی برای همه نسلها ، 12 جولای سال 605 میلادی، ارتش ایران به تصمیم خسرو پرویز ـ شاه وقت ـ برای جنگ با روم شرقی از دو سمت ـ جنوب شرقی و جنوب غربی ـ به سوی قلمرو این كشور به حركت درآمد. ستون یکم پس از بیرون راندن رومیان از سوریه و عبور از كوههای «تاروس» واقع در آناتولی غربی (ترکیه) تا دروازه های قسطنطنیه (استانبول) پیش رفت. «تاریخ» از این لشكر كشی به عنوان «جنگ غیر ضروری» كه باعث تضعیف هردو امپراتوری و بعدا ازمیان رفتن هر دو دولت ــ یكی پس از دیگری شد نام برده است.

  چهارشنبه 22 تیر:

  پیروزی بزرگ ارتش ایران در دیشیا، و تصرف رومانی و مولدوا تا اوكراین، ژوئیه سال 513 پیش از میلاد، و طبق محاسبات تقویمی مورخان اروپایی؛ 13 ژوئیه ( 23 تیرماه و روزی چون امروز) ارتش ایران نیروهای كنفدراسیون گتائه Getae را در كنار دانوب جنوبی، منطقه داكیه Daci =Dacia (تلفظ انگلیسی: دی شیا = رومانی امروز) شكست داد و سراسر بالكان شرقی را ضمیمه قلمرو ایران ساخت (بالكان به معنای رشته كوههای جنگلی، منطقه ای است كوهستانی شبه جزیره شكل در جنوب شرقی اروپا، از دریای آدریاتیك تا دریای سیاه).

  روزی که تبریز برای دومین بار به دست عثمانی افتاد، نیروهای سلطان سلیمان عثمانی درجریان لشكركشی دوم این امپراتوری به ایران، 13 جولای 1534 شهر تبریز را تصرف كردند و سپس متوجه شروان، سلطانیه و حتی گیلان شدند. عثمانی ها با استفاده از درگیری داخلی شاه طهماسب صفوی، ضدیت سران ایلات تُرک تشکیل دهنده نیروی قزلباش با یکدیگر و دشواری هایی كه با برادرانش داشت و نیز درگیری دولت صفویان با ازبکان در شمال شرق ایران، پای به ایران گذارده بودند.

  پنجشنبه 23 تیر:

  نخستین تصویر یک شهبانوی ایران بر سكه ها - هرمز دوم معروف به نیک نفس، در جولای سال 307 میلادی (نیمه نخست این ماه و احتمالا چهاردهم جولای) هرمز دوم، شاه ساسانی ایران اجازه داد كه تصویر بانوی او - دختر پادشاه (محلی) كوشان - بر سكه ضرب شود.

  آدینه 24 تیر:

  روزی که محمد على شاه قاجار در میهن خود، به سفارت روسیه پناهنده شد! 24 تیر ماه 1288 (15 جولای 1909) شهر تهران پس از یک روز جنگ خیابانی به دست افراد مسلح بختیاری، گیلان و مجاهدین مشروطیت افتاد و محمدعلی شاه قاجار پس از اطلاع از آن، با خانواده اش به ساختمان تابستانی سفارت روسیه در زرگنده قلهک پناهنده شد. 





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

 



ادامه مطلب...

تاريخ : شنبه 18 تير 1390برچسب:سفال,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

اگر بگویم این روزها، دلم هوای پیر «پارس‌بانو» را نکرده، بی‌گمان دروغ گفته‌ام. دلم حسابی، هوایی شده. هر بار که به تقویم نگاه می‌کنم و «زیارت پارس‌بانو» که به رنگ سرخ بر خانه‌های تقویم، نقش بسته را می‌بینم، همه‌ی هوش و حواسم می‌رود درون زیارتگاه،‌ پرسه می‌زنم درون دانه‌دانه‌ی خیله‌‌ها. می‌خواهم زیلویی پهن کنم و رویش همه‌ی دوستان و آشنایان را میهمان کنم. دوست دارم بنشینم جلوی درگاه پیر بانو و باورمندی همه‌ی زیارت‌کنندگان و به زیارت‌‌آمدگان را ببینم.
دوست دارم باز هم گوش بخوابانم و ببینم که صدای آواز و آوای دف از کدام خیله می‌آید تا من هم به جمع همه‌ی آنانی که به دست زدن،‌ ایستاده‌ یا نشسته‌اند، بپیوندم. دوست دارم شب از راه برسد، خواب به سراغم بیاید ولی آسمان پیر بانو باز هم همچون همیشه، خواب را از چشمانم بگیرد. نمی‌دانم شاید این تنها باور من باشد ولی باور کنید هیچ آسمانی به زیبایی آسمان پیر بانو تا‌کنون ندیده‌ام، این اندازه پرستاره و زیبا. پر از نگین‌های درخشان ریز و درشتی که اگر تا دمیدن آفتاب هم به شمردنشان همت کنی، پایانی ندارند. راستی چه کسی گفته که با شمردن ستاره‌ها، خواب پاورچین‌پاورچین می‌آید و پلک‌ها بر هم می‌شوند، به خدا که داستان ستاره‌های آسمان شب پیربانو، وارون این است. این ستاره‌ها، خواب را از چشم‌ها می‌دزدند.
می‌دانم که این، به هنگام زیارت برای بسیاری، رخ‌می‌دهد اگر جز این بود، پیر بانو تا بامداد در سکوت بود نه اینچنین در شور و شادی، آوای دف و دهل.
دلم هوای پیر بانو را کرده، دلم هوای چیدن دانه‌های اسفند‌هایی را کرده که دور تا دور زیارتگاه سبز شده بودند و بوی زمین می‌‌دادند، زمینی که ارج یک زن را بی‌‌ارج نکرده بود. مادرم همیشه می‌گفت: عرب‌ها به دنبال شاهزاده بودند؛ شاهدخت ساسانی. و اینجا، این زمین، این کوه، همان جایی است که خاتون‌بانو را در دل خود پناه داد و نگذاشت که ارجش شکسته شود.
پیر بانو کمی آن‌سوتر از روستای «عقدا»، ‌فرسنگ‌ها دورتر از شهر کنونی یزد، تک‌گنبدی آرمیده در دامنه‌‌ای سنگلاخی با تک‌درختی است که همدم این زیارتگاه است، همیشه و همیشه.
امروز، سومین روز از هنگامه‌ی زیارت پیر بانو است و تا دو روز دیگر یعنی تا ١٧ تیرماه، همچنان، زمان است که کوله‌بار بربندیم و به زیارت برویم به زیارت بوی زمین، رنگ آسمان، آوای شادی و ارج بانوی ارجمندی که از او بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌ایم.





تاريخ : شنبه 18 تير 1390برچسب:پیر پارس بانو,پارس بانو,بانوی پارس,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا





ارسال توسط سورنا

بنام خدا

دوستی بی درنگ گفت در تاریخ ایران هر چه پادشاه است ستمگر و خائن ... گفتم من مدافع فرهنگ سترگ ایران زمین و خوبیهای آنم.  کار من نشان دادن ارزشهایی هست که در طول تاریخ کشورمان داشته ایم و در جهان امروز اگر این ارزشها را بازگویی نکنیم فرزندانمان فکر می کنند ما در مقابل فرهنگ غرب و شرق هیچ چیزی برای گفتن نداریم . آن دوست گفت شما در کجای دوران گذشته چیز مثبتی دیده اید ؟! هر چه هست سیاهی و تباهی است ... دیدم اگر از خودم چیزی بگویم آن دوست باز هم بر حرفهایش اصرار خواهد ورزید پس از ابوریحان بیرونی گفتم که : «... دی ماه، نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هر دو به نام خداوند است که هرمز نامیده می شود، یعنی حکیم و دارای رای و آفریدگار . در این روز عادت ایرانیان چنین بوده که پادشاه از تخت شاهی پایین می آمد و جامه ای سفید می پوشید و در بیابان بر فرش های سپید می نشست و دربان و یساولان را که شکوه پادشاه با آن هاست به کنار می راند و هر کس که می خواست پادشاه را ببیند، خواه دارا و خواه نادار بدون هیچ گونه نگهبان و پاسبان، نزد شاه می رفت و با او به گفتگو می پرداخت و در این روز پادشاه با برزگران می نشست و در یک سفره با آن ها خوراک می خورد و می گفت : من مانند یکی از شماها هستم و با شماها برادرم، زیرا استواری و پایداری جهان به کارهایی است که به دست شما انجام می شود و امنیت کشور نیز با من است، نه پادشاه را از مردم گریزی است و نه مردم را از پادشاه ...»
دوستم سکوت کرده و به دقت گوش میداد اما حرف من تمام شده بود .
چون دیدم نگاهش از روی علاقه است این جمله ارد بزرگ را هم به او گفتم : کجا دلبری زیباتر از "ایران" سراغ دارید ؟ معشوقی که هزاران هزار پیکر عاشق در زیر پایش ، تن به خاک کشیده اند .
دوستم گفت واقعا چرا ما از گذشته مان جز نکات منفی ، چیز دیگری نمی دانیم ؟ !...





تاريخ : چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:ابوریحان بیرونی,هرمز,,
ارسال توسط سورنا

 





تاريخ : چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:چو ایران نباشد تن من مباد,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

همت محمدی، مسوول میراث‏فرهنگی، صنایع‏دستی و گردشگری شهرستان کازرون گفت: «‌سه پایه از بنای چهار‌تاقی جره‌(بالاده) كه سازه‌ای از روزگارساسانی است نوسازی می‌شود.»فرتور از اينترنت
به گزارش میراث آریا و به گفته‌ی محمدی، نوسازی از  دوم خرداد ماه آغاز شده و تا پایان تیر ماه ادامه خواهد داشت و بیش از160میلیون ریال هزینه‌ی این بازسازی می‌شود.
محمدی گفت: «‌نوسازی  این سازه‌ی تاریخی زیر نظر استادکاران برجسته‌ی سازمان میراث‏فرهنگی که پیش‏تر نیز پیشینه‌ی نوسازی چهار‌تاقی‌ها را داشته‌اند، انجام می‌شود و به هیچ‌روی به ساختار بنیادی آسیبی وارد نشده و پایه‏ها برپایه‌ی الگوی گذشته نوسازی می‌شوند.»
آتشکده‌ی جره به دست «مهر نرسه»، وزیر بهرام پنجم، پادشاه ساسانی و در بخش جره و بالاده، در 55 کیلومتری کازرون در راه کازرون به فراشبند ساخته شده است. این آتشگاه بر یک بلندی مشرف به رودخانه‌ی جره است. بر این بلندی برجای‌مانده‌های‌ ساختمان‏هایی دیده می‌شود که نشان می‏دهد در این مکان، شهری كهن بوده است.





تاريخ : سه شنبه 14 تير 1390برچسب:آتشکده جره,آتشکده ساسانی,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

آرش نورآقایی، فرنشین هیات‌مدیره‌ی انجمن صنفی راهنمایان گردشگری ایران گفت: «مسوولان شهر نوش‌آباد کاشان بخشی از دیواره‌ی بادگیر آب‌انبار كنار شهر زیرزمینی نوش‌آباد را ویران کرده و برای آن در گذاشته‌اند تا مصالح ساختمانی را از آن گذر دهند» عكس از مهر
به گزارش مهر و به گفته‌ی آرش نورآقایی، آب‌انبار این شهر در سیاهه‌ی آثار ملی ثبت‌شده و شهر زیرزمینی نیز به گفته‌ی مسوولان سازمان میراث فرهنگی گنجایش ثبت در سیاهه‌ی میراث جهانی را دارد اما با وجود چنین دست‌اندازی‌هایی چگونه می‌توان به ثبت جهانی این شهر زیرزمینی امیدوار بود؟
او گفت:«این آب‌انبار یک اثر ملی و تاریخی است بنابراین حتا اگر با شهر زیرزمینی پیوندی هم نداشته باشد؛ کسی نمی‌تواند به حریم آن خدشه‌ای وارد کند.»
به گفته‌ی وی سازمان میراث فرهنگی و یا شهرداری کاشان به جز تجاوز به عرصه و حریم آب‌انبار؛ دیواره یکی از بادگیرهای آن را سوراخ کرده و برای آن در گذاشته‌اند.
گویا این در را برای ورود و خروج مصالح ساختمانی کار گذاشته‌اند. بر همین پایه، نورآقایی گفت: «روشن نیست این مصالح از کجا و برای انجام چه کاری درون شهر زیرزمینی جابه جا می‌شود.»
شهر زیرزمین اویی یا شهر زیرزمینی نوش‌آباد، شهری 3 اشكوبه است و کاملا دست ساز که اشكوب نخست آن در ژرفای 3 متری و اشكوب سوم در ژرفای 16 متری از سطح زمین ساخته شده است.
نورآقایی گفت: «گودبرداری روی سقف شهر زیرزمینی برای ایجاد فضای سبز یا دست‌انداز دو موضوعی نامشخص بود که در میان اهالی محل شایع شده بود. اما اگر این گودبرداری برای ایجاد فضای سبز باشد مشخص نیست که چرا تا این اندازه گود‌برداری شده است. اصلا چگونه است که شهرداری تهران کف جوی آب را ایزوگام می‌کنند تا آب به سقف مترو نشت نکند و این ایزوگام به بهای خشکیدن درخت‌های چنار تمام می‌شود. اما در محوطه‌ی شهرزیرزمینی می‌خواهند کف خیابانی را که سقف شهر زیرزمینی نوش‌آباد به شمار می‌آید، چمن بکارند درحالی که چمن آب می‌خواهد و آب نفوذ می‌کند. آیا هیچ‌کس در این اندیشه نیست که ممکن است سقف شهر فرو بریزد؟»
شهر زيرزميني نوش‌اباداو گفت: «از سوی دیگر شنیدم قرار است در این گستره، دست‌انداز ایجاد شود تا خودروهای سنگین در این گستره و کنار آب‌انبار نتوانند پارک کنند اما مگر برای ایجاد دست‌انداز باید زمین را کند؟ مگر نمی‌شود میله‌ای روی زمین گذاشت و دست‌انداز ایجاد کرد؟»
به گمان می‌آید این شهر در زمان یورش مغول بسیار كاربری داشته و حتا تا اواخر قاجار هم از آن، سود می‌جسته‌اند.

 

 





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

با ۲۰۰۰۰۱ زن خیابانی چه می کنید ؟

 



 

مدیر: خانم اگه میخوای دخترت رو نام نویسی کنی باید صد و پنجاه هزار تومن بریزی به حساب همیاری...

زن : مگه اینجا مدرسه دولتی نیست !؟

-          اگه دولتی نبود که می گفتم یک میلیون تومن بریز!!

-         آقا آخه مدارس دولتی نباید شهریه بگیرن!

-          این که شهریه نیست اسمش همیاریه!

زن : اسمش هر چی هست.تلویزیون گفته به همه مدارس بخشنامه شده که مدارس دولتی هیچگونه وجهی نمیتونن دریافت کنن!

- خب برو اسم بچت را تو تلویزیون بنویس!! اینقدر هم وقت منو نگیر...

زن : آقای مدیر من دوتا بچه یتیم دارم! آخه از کجا بیارم ؟!!

ـ خانم محترم! وقتی وارد اینجا شدی رو تابلوش نوشته بود یتیم خونه یا مدرسه؟!

آهای مستخدم،این خانم رو به بیرون راهنمایی کن!!

...

زن با چشمهای پر اشک منتظر اتوبوس واحد بود...

خودروی مدل بالائی ترمز کرد...

روزنامه ای که روی صندلی جا مانده بود رو برداشت و بهش خیره شد :

کمیته مبارز با فقر در جلسه امروز ...

ستاد مبارزه با بیسوادی ...

تیتر درشت بالای صفحه نوشته بود : با ۲۰۰۰۰۰ زن خیابانی چه می کنید !؟

زن با خودکاری که از کیفش بیرون آورده بود عدد را تصحیح کرد:

با ۲۰۰۰۰۱ زن خیابانی چه می کنید !؟

 

 

 





تاريخ : یک شنبه 12 تير 1390برچسب:زنان خیابانی,,
ارسال توسط سورنا

 



ادامه مطلب...

تاريخ : یک شنبه 12 تير 1390برچسب:جمشید کاشانی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

كوه بيستون

 این روزها  قرار است بر روی بازمانده‌های گستره‌ی پارتی و شهر اشکانی بیستون که هشتمین اثر ثبت شده ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو است یک پارک و محوطه تفریحی ساخته شود.
در این محوطه نشانه‌های تاریخی بسیاری مانند تپه نادری، پل معروف به صفوی بیستون، دژ تاریخی مدفون، مر خریل، مر تاریک، مرآفتاب، مر دودر ، بقایای گورستان پارتی، آتشدان پارتی- بقایای شهر پارتی، سنگ بلاش، مجسمه هرکول، غار شکارچیان، نقش‌برجسته میتریدات دوم، نقش‌برجسته گودرز، وقف‌نامه شیخ علیخان زنگنه، کتیبه داریوش بزرگ، نیایشگاه مادی، سراب بیستون، جاده تاریخی حاشیه سراب، فرهادتراش، بقایای بنای ساسانی، بقایای کاروانسرای اوایل دوره اسلامی، کاروانسرای صفوی، بقایای بنای ایلخانی، پل دوره ساسانی - پل خسرو، بقایای دیوار دوره ساسانی، بقایای سد دوره ساسانی و سنگ‌های تراش خورده ساسانی قرار دارد.كتيبه بيستون
سجاد علی ‌بیگی،کارشناس باستان‌شناسی می‌گوید: «پاییز و زمستان سال 88 این محوطه را کاوش کردیم و تاریخی بودن آن بارز و مشخص است، با این همه آن‌گونه که اعلام شده، قرار است در طرح ساماندهی این مجموعه‏، در این محل پارکی ساخته شود. بی‌گمان انجام این عمل در شرایطی که کاوش‌های صورت گرفته نیز ارزش تاریخی محوطه را تایید می‌کند‌، برای یک اثر جهانی و شناخته شده مناسب نیست و حتا خطرآفرین و آسیب‌زاست.»
سنگ‌نبشته‌ی نامدار داریوش در باختر(: غرب)  ایران را بسیاری، ملکه سنگ‌نبشته‌ها‌ی خاور باستان و آسیا می‌دانند. این سنگ‌نبشته، اثری است که در دی‌ماه سال1310 به شماره 70 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسید و 75 سال پس از آن در 22 تیرماه 1385 در سی‌امین اجلاس یونسکو در شهر ویلنیوس لیتوانی با شماره 1222 در فهرست میراث‌جهانی یونسکو وارد شد. وجود تپه‌ها و نشانه‌های فراوان موجود در دشت بیستون نیز گواه این است که این منطقه در پیش از تاریخ از مهم‌ترین مناطق سکونتی منطقه زاگرس و به طور کلی ایران بوده است.                                           
بیستون مکانی تاریخی است که در 30 کیلومتری شرق کرمانشاه که داریوش هخامنشی در بلندای 100 متری بر روی صخره‌ای سنگ‌نبشته‌ی نامدار خود را کنده است. چشمه بیستون آسایشگاه کاروان‌ها در دوران‌های گوناگون بوده است برای همین مسافران زیادی سنگ‌نبشته‌ی داریوش را دیده‌اند و شرحی از آن را در سفرنامه‌ها یا خاطراتشان گفته‌اند.

 





تاريخ : یک شنبه 12 تير 1390برچسب:پارتی,بیستون,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

"خسرو" (اشک بیست و چهارم) فرمانروای ایران پس از آنکه توسط مجلس مهستان به پادشاهی دودمان اشکانیان ایران انتخاب شد .
شنید عده ایی از رایزنان دربار به شاهزادگان " اُمیت " و " روژوه " ، فرزندان "پاکور" پادشاه پیشین ایرانزمین نهیب می زنند که پادشاهی از آن شماست و نه عمویتان خسرو!
هر دو برادر با این سخنان سرافکنده و سرشکسته می شدند ، بیشتر روزها در انزوا و تنها بودند .
پادشاه ایران ماجرای این دو را شنید از این روی امیت و روژوه را فراخواند و به آنها گفت : ریش سفیدان و خردمندان ایران مرا به فرمانروایی برگزیده اند اما باز هم برای من ارزش برادرم پاکور که اکنون در بین ما نیست و شما فرزندان او، بسیار مهمتر از این عنوان است . حال اگر هر دو شما به این نتیجه رسیده اید که بهتر است من در این موقعیت نباشم نامه ایی برای مجلس مهستان می نویسم و از آنها خواهم خواست این عنوان را به کس دیگری بدهند ، شاید انتخاب آنها شما باشید .
فرمانروا ، پسران پادشاه پیشین را تنها گذاشت تا فکر کنند . وقتی برگشت دید در مقابل تخت پادشاهی دو تاج شاهزادگی پسران پاکور است و این بدان معنا بود که آنها به شرایط تازه تن داده و نظر مجلس مهستان را پذیرفته اند و دیگر سهمی از قدرت برای خود قائل نیستند .
خسرو دستور داد تاج ها را به آنها برگردانند و از آنها خواست در کشورداری تنهایش نگذارند . و به آنها گفت قوی باشند و به سخن بدخواهان توجه نکنند و خود باشند یک اشکانی نجیب زاده ، اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : آدم خودساخته ، بازیچه بادهایی که به هر سو روانند نمی گردد . و اینچنین بود که در طی 19 سال پادشاهی خسرو پادشاه اشکانی ، این دو برادر یاور او و افسرانی شجاع برای کشورمان ایران بودند .

دو نام "امیت" و "روژوه" که ریشه از زبان پهلوی باستان دارند امروز "امید" و "روزبه" خوانده می شوند





تاريخ : یک شنبه 12 تير 1390برچسب:امیت,روژوه,پاکور,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

شهر هرت

تبليغات نامزدهاي دور دوم انتخابات رياست جمهوري در سطح شهر تهران

 

 

- شهر هرت جایی است که رنگهای رنگین کمان مکروهند و رنگ سیاه مستحب.

- شهر هرت جایی است که ابتدا ازدواج می کنند سپس همدیگر  رو می شناسن.

- شهر هرت جایی است که بهشتش زیر پای مادرانی است که حقی از زندگی و فرزند و همسر ندارند.

- شهر هرت جایی است که درختها علل اصلی ترافیک اند و بریده می شوند تا خودروها راحت تر برانند.

- شهر هرت جایی است که کودکان زاده می شوند تا عقده های پدرها و مادرهاشان را درمان کنند.

- شهر هرت جایی است که شوهرها انگشتر الماس برای زنانشان می خرند اما حوصله 5 دقیقه قدم زدن با همسرشان را ندارند.

- شهر هرت جایی است که با میلیاردها پول پس از ماهها فقط می توان برای مردم مصیبت دیده، چند چادر برپا کرد.

- شهر هرت جایی است که خنده عقل را زائل می کند.

- شهر هرت جایی است که مردم سوار تاکسی می شن زود برسن سر کار تا کار کنن وپول تاکسیشونو در بیارن.

- شهر هرت جاییه که نصف مردمش زیر خط  فقرن اما سریال های تلویزیونی رو توی کاخها می سازن.

- شهر هرت جایی است که گریه محترم و خنده محکومه.

- شهر هرت جایی است که میهن (وطن) هرگز مفهومی نداره و باعث ننگه پس میرویم  ترکیه و دوبی و اروپا و آمریکا و ....... را آباد میکنیم.

- شهر هرت جایی است که هرگز آنچه را بلدی نباید به دیگری بیاموزی.

- شهر هرت جایی است که وقتی می ری مدرسه کیفتو می گردن مبادا آینه داشته باشی.

- شهر هرت جایی است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است.

- شهر هرت جایی است که توی فرودگاه برادر و پدرتو می تونی ببوسی اما همسرتو نه ....

- شهر هرت جایی است که وقتی از دختر می پرسن می خوای با این آقا زندگی کنی می گه: نمی دونم هر چی بابام بگه.

- شهر هرت جایی است که وقتی می خوای ازدواج کنی 500 نفر رو دعوت می کنی و شام میدی تا برن و از بدی و زشتی و نفهمی و بی کلاسی تو کلی حرف بزنن.

- شهر هرت جایی است كه هر روز توی خیابون شاهد  توهین به مادرها و دخترها هستی ولی كاری ازدستت برنمیاد.

- شهر هرت جایی است كه مردمش پولشان را توی چاه میریزن و دعا میکنن که خدا آنها را از نداری (فقر) نجات بده.

- شهر هرت جایی است که به بعضی از بیسوادها میگن پروفسور.

- شهر هرت جایی است که در مدرسه به بچه ها یاد میدن که جاسوسی پدر و مادر و فامیل شان را بکنن.

شهر هرت جایی است كه .......

خدایا این شهر چقدر به نظرم آشناست!!!!!!

 

تنها  راهش :  تک تک مردم خودشان را  عوض بکنن!!

 

 





تاريخ : دو شنبه 6 تير 1390برچسب:شهر هرت,رنگین کمان,مکروه,ترافیک,تاکسی,,
ارسال توسط سورنا

 



ادامه مطلب...

تاريخ : دو شنبه 6 تير 1390برچسب:آفتاب یزدانی,آتشکده آتشکوه,,
ارسال توسط سورنا
 
صبح، سکوت، کویر

 بزرگی و آرامش کویر، انسان را به اعماق سکوتی می‌برد که در هیاهوی زندگی شهری هرگز قابل دستیابی نیست.



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

 

زیباترین پدیده و جاذبه طبیعی مشهد
شنیدن نام هفت حوض شاید تهرانی ها را تنها به یاد میدانی در یکی از محله های شرقی پایتخت بیاندازد.


ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

بنام خدا

پيش از آن‌كه، ثبت ملي شود، خاک شد 
پل ساسانی «پاپيلا» ويران شد
   
 
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :

پل باستانی «پاپيلا» كه از يادگارهای تاريخی روزگار ساسانی است، فرو ريخت. اين پل پيش از آن كه به ثبت ملی برسد در پی حفاری‌های غيرمجاز و آمد و شد بيل‌های مکانيکی كه همچنان سرگرم برداشت شن وماسه هستند، ماندگاری هزار و اندی‌سالهی خود را به خاک نشست.
به گفته‌ی مجتبا گهستونی سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی خوزستان(تاريانا)  ناآگاهی كسانی كه با بيل‌های مكانيكی در پيرامون اين پل تاريخی، سرگرم برداشت بی‌رويه از معادن شن و ماسه و از بستر رودخانه‌ها هستند، يكی از مهم‌ترين شوندهايی(:دلايلی) است كه نابودی اين پل را در پی داشته است.
وی با گلايه از روند كند ثبت آثار تاريخی در سياهه‌ی يادگارهای ملی، گفت: «پيش از آن‌که سازمان ميراث فرهنگی برای نگهداری و بازسازی اين پا كاری بكند، بخش بزرگی از پل پاپيلا به تاريخ پيوست.»
بنابر سخنان وی، اكنون، مهم‌ترين بخش‌های اين پل، نابود شده است. پل ساسانی پاپيلا در روستای ططرآباد در شهرستان لالی  از استان خوزستان است. اين پل که بر رودخانه زيو‌رود ساخته شده است.
به گفته ی گهستونی خبر ويرانی پل تاريخی پاپيلا چندين بار به آگاهی فرمانده‌ی يگان حفاظت استان خوزستان رسانده شد اما شوربختانه خبر تعرض‌ها و ويرانی‌ها از شهرستان به استان و از استان به تهران انتقال داده نمی‌شود.





تاريخ : پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:پاپیلا,پل پاپیلا,لالی,تاریانا,,
ارسال توسط سورنا

 

 شهرستان تالش با مساحتی حدود ۲۳۷۳ کیلومتر مربع که در شمال غرب گیلان قرار دارد.تالش در اصل نام یکی از تیره‌های آریایی است که سکونتگاه اصلی آن‌ها در البرز غربی از جنوب شرقی جمهوری آذربایجان آغاز شده و تا شمال غربی استان گیلان و استان اردبیل ادامه دارد.



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

 

هم‌نشینی با موجودات فضایی در دره ستاره‌ها

ماندن در دره ستاره‌ها پس از غروب آفتاب برای عده‌ای، نگران كننده است، چون با سكوت شب موجودات فرازمینی در استاره كفته گرد هم می‌آیند.



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

ارزش مهستان و آزادی

چند روز مانده به برگزاری مجلس تابستانه مهستان بود یکی از رایزنان اردوان یکم پادشاه ایران به او گفت آنگونه که پیداست اگر مجلس در زمان خود برگزار گردد این احتمال زیاد است که ریش سفیدان به خاطر کندی مبارزه در خاور ایران و اینکه شما نیز همانند فرهاد دوم نتوانستید نگرانی را دور نماید و سکاییان توانستند در درنگیانه ( نام پیشین سیستان ) استقرار یابند ، پادشاه ایران را برکنار نموده و کس دیگری را جایگزین شما کنند .
پادشاه به کوهستان دور می نگریست . رایزن ادامه داد در صورت دستور فرمانروا ، تاریخ برگزاری مهستان زمانی دیگر باشد !
اردوان فرمانروای ایران گفت : نیرویی که در رای مهستان است در وجود من نیست ، و ادامه داد : نمایندگان مهستان ، مردم ایران هستند و آنها نیروی پادشاهی اند ، پس من چگونه و با کدام نیرو راه خودم را از آنها جدا کنم ؟!
باید برای آنها ریشه دردها را بشکافم و آنها را از دردسرهای کشور آگاه سازم .
منش اردوان پادشاه شجاع ایران مصداق بارز این سخن ارد بزرگ اندیشمند نامدار کشورمان است که :

 آزادگان میهن پرست در مرداب خودستایی فرو نمی روند .


مجلس مهستان برپا شد و نمایندگان پس از شنیدن سخنان فرمانروا رای به ادامه کار او دادند و همه دلگرمش نمودند اما بدبختانه دو ماه پس از آن در شهریور سال ۱۲4 پیش از میلاد پادشاه آزاده ایران زمین اردوان اشکانی در میدان نبرد با دشمنان میهن در حالی که در صف نخست سپاه ایران دلیرانه می جنگید کشته شد .
اردوان اداره کشور را در اوج درگیری ها بر دوش گرفت اما با این حال هیچگاه به بهانه شرایط نامناسب کشور ، آزادی های مردم را کم نکرد و بدین خاطر در روز سوگ او از سراسر ایران آزادگان با چشمان پر اشک پیکرش را همراهی نمودند .
زمان شوم از تارک مرزهای میهن خیلی زود دور شد و جوانان ایرانی دوباره مجد و شکوه کشورمان را باز گردانیدند ...





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

 

آرامگاه باستانی زرتشتیان در معرض تخریب

 



ادامه مطلب...

تاريخ : شنبه 28 خرداد 1390برچسب:دخمه,دخمه زرتشتیان,آتشگاه,,
ارسال توسط سورنا

 



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 25 خرداد 1390برچسب:تخت جمشید,,
ارسال توسط سورنا

بنام خداوند پدر (کوروش) آفرین

این هم شعری از شاعر باذوق "صادق علی حق پرست" که منشور کوروش را به نظم کشیده است.

جهان در سیاهی فرو رفته بود                      به بهبود گیتی امیدی نبود

نه شایسته بودی شهنشاه مرد                         رسوم نیاکان فراموش کرد

بنا کرد معبد به شلاق و زور                        نه چون ما برای خداوند نور

پی کار ناخوب دیوان گرفت                       خلاف نیاکان به قربان گرفت

نکرده اراده به خوبی مهر                      در
آویخت با خالق این سپهر

در آواز مردم به جایی رسید                      که کس را نبودی به فردا، امید

به درگاه مردوک یزدان پاک                     نهادند بابل همه سر به خاک

شده روزمان بدتر از روز پیش                   ستمهای شاهست هر روز بیش

خداوند گیتی و هفت آسمان                         ز رحمت نظرکرد بر حالشان

برآن شد که مردی بس دادگر                    به شاهی گمارد در این بوم و
بر

چنین خواست مردوک تا در جهان               به شاهی رسد کوروش مهربان

سراسر زمینهای گوتی وماد                     به کوروش شه راست کردار داد

منم کوروش و پادشاه جهان                     به شاهی من شادمان مردمان

منم شاه گیتی شه دادگر                         نیاکان من شاه بود و پدر

روان شد سپاهم چو سیلاب و رود               به بابل که در رنج و آزار بود

بر این بود مردوک پروردگار                    که پیروز گردم در این کارزار

سرانجام بی جنگ و خون ریختن               به بابل درآمد ، سپاهی ز من
رها کردم این سرزمین را زمرگ                      هم امید دادم همی ساز وبرگ

به بابل چو وارد شدم بی نبرد                          سپاه من آزار مردم نکرد

اراده است اینگونه مردوک را                          که دلهای بابل بخواهد مرا

مرا غم فزون آمد از رنجشان                          ز شادی ندیدم در آنها نشان

نبونید را مردمان برده بود                              به مردم چو بیدادها کرده بود

من این برده داری برانداختم                            به کار ستمدیده پرداختم

کسی را نباشد به کس برتری                           برابر بود مسگر و لشکری

پرستش به فرمانم آزاد شد                              معابد دگر باره آباد شد

به دستور من صلح شد برقرار                        که بیزار بودم من از کارزار

به گیتی هر آن کس نشیند به تخت                   از او دارد این را نه از کار بخت

میان دو دریا در این سرزمین                        خراجم دهد شاه و چادر نشین

ز نو ساختم شهر ویرانه را                          سپس خانه دادم به آواره ها

نبونید بس پیکر ایزدان                                به این شهر آورده از هر مکان

به جای خودش برده ام هر کدام                      که دارند هر یک به جایی مقام

ز درگاه مردوک عمری دراز                         بخواهند این ایزدانم به راز

مرا در جهان هدیه آرامش است                      به گیتی شکوفایی دانش است

غم مردمم رنج و شادی نکوست                      مرا شادی مردمان آرزوست

چو روزی مرا عمر پایان رسید                      زمانی که جانم ز تن پر کشید
نه تابوت باید مرا بر بدن                           نه با مومیایی کنیدم کفن

که هر بند این پیکرم بعد از این                    شود جزئی از خاک ایران زمین


درود بر کوروش بزرگ که باعث افتخار ایران زمین و تمام آزاد اندیشان سراسر گیتی است.

راستی ، ای پدر کوروش هخامنشی ، روزت شادباش باد!!





ارسال توسط سورنا

 

"DeleAria Group www.delearia.com"



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 25 خرداد 1390برچسب:روز پدر,تولد علی (ع),
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 کتیبه‌‌هایی به خط پهلوی «هام دبیره» و «نیم‌گشته» در کوه‌های جنوب خاوری (:شرقی) شهرستان خمین، در گستره‌ی تیمره، پیدا و خوانش شد.
محمد ناصری‌فرد، پژوهشگر سنگ‌نگاره‌های ایران در گفت‌و‌گو با خبرنگار امرداد از پیدا شدن دو کتیبه‌ به خط پهلوی «هام دبیره» و «نیم‌گشته» در پژوهش‌های میدانی خود در کوه‌های جنوب خاوری‌(:شرقی) شهرستان خمین خبر داد.
به گفته‌ی وی، کتیبه‌ای که به خط «هام دبیره» نوشته شده در بالای خود نگاره‌ای از یک سوار، دارد. در زیر این نگاره نوشته‌ای آمده که به معنی «فرخان شاه» است. برپایه‌ی بررسی‌های انجام شده، فرخان شاه نام یکی از سرداران یزدگرد سوم بوده که مرزهای لبنان و فلسطین امروزی را گشوده است.
بنابر سخنان ناصری‌فرد کتیبه‌ای که به خط ‌«نیم‌گشته» پیدا شده، زیبایی خیره‌کننده‌ی دارد و این‌گونه نگاره با چنین خطی تاکنون در جایی دیده نشده است. وی در این راستا افزود: «کتیبه‌ای که به خط «نیم گشته» نگارش شده یکی از زیباترین گونه‌ی نگارش این خط است که توجه کارشناسان را به خود جلب کرده است. این نوشته در نگاه نخست به شکل تصویر به نظر می‌آید در صورتی‌که گونه‌ای خط پهلوی است که حروف آن با زیبایی و هنر گرافیکی ویژه و به‌گونه‌ی سر هم نوشته شده است. متن کتیبه‌ی نیم‌گشته به معنی سیم (سوم) هر ماه است که شاید اشاره به برگزاری آیین‌های دینی که در این روز از ماه برگزار می‌شده دارد.»
پژوهشگر سنگ‌‌نگاره‌های ایران، با اشاره به پیشینه‌ی این کتیبه‌ها که به زمان ساسانی برمی‌گردد، گفت: «کتیبه‌ی نیم‌گشته به شوند‌(:دلیل) تیره‌تر بودن، دیرینگی بیشتری نسبت به کتیبه‌ی هام‌دبیره دارد و به گمان بسیار به آغاز روزگار ساسانی یا سال‌های پایانی روزگار اشکانی مربوط می‌شود.»
به باور وی آسیب‌های انسانی‏، عوامل طبیعی مانند باران، سرما و گرما و همچنین رویش گل‌سنگ‌ها از مهم‌ترین تهدیدهای پیش روی این سنگ‌نگاره‌هاست.
علاقه‌ی شخصی به هنرهای صخره‌ای به ویژه سنگ‌ نگاره‌ها، ناصری‌فرد را شناسایی این مبانی تاریخ، فرهنگ و هنر ایران‌زمین کشانده است. به گفته‌ی وی نخستین گام برای این آرمان، مکان‌یابی است. پس از آن باید در جهت مکان‌نمایی و شناسایی گام برداریم. از آنجایی که یک متخصص به تنهایی نمی‌تواند کتیبه‌ها را رمزگشایی کند، بهره بردن از تخصص‌های کارشناسان دانش‌های گوناگون همچون انسان‌شناسی، باستان‌شناسی، جامعه‌شناسی، هنر، اقلیم‌شناسی، نجوم، شیمی و بسیاری دیگر برای یافتن حلقه‌های مفقوده‌ی این هنر-فرهنگ، بایسته است.





ارسال توسط سورنا

بنام خدا

پايه‌ستون‌هايی كه پيرامون پاسارگاد، رها شده‌اند

 

 

 



تخته‌سنگ‌ها و پایه‌ستون‌های هخامنشی كه در كاوش‌هاي «تنگه بلاغی» يافت شده‌اند، اين روزها زیر نور آفتاب روبه‌روی در نگهبانی گستره‌ی تاریخی پاسارگاد به حال خود رها شده‌اند. اين در حالی است كه این يافته‌ها، بنا بود در گنجينه‌ای نگهداری شود. البته اين موزه که از زمان پهلوی در این گستره در دست ساخت است، هنوز ساختش پايان نيافته است كه يافته‌ها را بتوان در آن، نگهداري كرد.
به گزارش مهر، اگر به گستره‌ی تاریخی پاسارگاد در شیراز برويد همان جلوی در نگهبانی، سمت چپ سنگ‌ها و پایه‌ستون‌های تاریخی بسياري را خواهید دید.
اگر از نگهبانان آنجا بپرسید این تکه‌سنگ‌های تاریخی از کجا آمده‌اند که این‌گونه بی‌اعتنا در این گستره رها شده‌اند می‌گوید: «این‌ها يافته‌های تنگه‌بلاغی است. اما چون جایی برای نگهداری آنها نداشتیم در این مکان رها شده اند تا بلکه ساخت موزه‌ای که از دروزگار پهلوی آغاز شده، روزی پايان يابد و این سنگ‌ها به آن موزه منتقل شوند.
اين پايه‌ستون‌ها و سنگ‌ها را هرچند گروه نجات‌بخشي پاسارگاد از وضعيت پيشينش رهانده‌اند اما هنوز هم با اين شيوه‌ی نگهداری، در وضعیت نابسامانی به سر می‌برند.
به گمان می‌آيد كه در استان فارس، آن اندازه اثر تاریخی هست که دیگر نگهداری از این چند تخته‌سنگ و پایه‌ستون هخامنشی برای متولیان پاسداری از میراث فرهنگی، ارزش چندانی ندارد که چنین در برابر نور آفتاب و بارش باران رها شده‌اند!





تاريخ : دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:تخته سنگ,تنگه بلاغی,,
ارسال توسط سورنا

 

مجموعه زيبا و ديدني چشمه هاي آب معدني باداب سورت اروست، یکی از شگفت انگيزترين شاهکارهاي طبيعت؛ به عنوان زیباترین چشمه جهان و همچنین دومین اثر طبیعی ملی ایران پس از قله دماوند به ثبت رسید.



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی