به نام خدا
تاریخ بارها تکرار می شود:
این بار در مورد عمر و داعش
گروه تروریستی داعش همانند نیاکان نجس و حرامزاده های صدر اسلام به زنان و نوامیس مردم تجاوز می کنند.
و شگفت اینکه ایرانیان با غیرت با دیدن و تماشا کردن تجاوز به نوامیسشان باز با آغوش بسیار باز اسلام را پذیرا شدند ..........
به نام خدا
زندهههه باددددد کوبانییییی
Har bezhiiii bezhiii koobaniiii
۱)
به نام خدا
درود
هم زمانی و تقارن عید فطر تازیان با جشن امردادگان پارسیان را شادباش می گویم.
به نام خدا
به نام خدا
برکه ای مرموز و مرگبار در ایران
در ایران، مناطقی وجود دارد که مرموز و ترسناک به شمار می روند. در دل این مناطق، رازها و اسراری وجود دارد که سفر به آنها را، برای دیگران، همراه با ترس و وحشت می سازد. از این به بعد و در این صفحه، چنین مناطقی را معرفی خواهیم کرد. البته گزارش هایی از این مناطق، پیش از این نیز در سرنخ کار شده؛ اما از این پس، چنین گزارش هایی را در این صفحه دنبال خواهید کرد. اگر در محل زندگی شما هم چنین مناطق وحشتناکی وجود دارند، ما را بی خبر نگذارید.
برکه مرموز
لابد تا به حال، داستان های ترسناک زیادی خوانده اید که محوریت آنها، مناطق و اماکن متروکه و رازآلود بوده. البته اینها، همه اش داستان است اما گاهی وقت ها نیز، چنین مناطقی واقعا وجود دارند. مثل ماجرای برکه مرگ گدر استان فارس. برکه ای که یک جور زیبای وحشی بوده؛ و تصاویر دل انگیزش هر بیننده ای را مسحور خودش می کرد اما تا به حال، جان ۱۲ نفر را گرفته. قدیمی ها، به این منطقه کراز می گفتند. برکه کراز، در ۲۰ کیلومتری بوانات واقع شده. زیبایی ها و هوس شنا کردن در برکه ای خنک، خیلی ها را وسوسه می کرد؛ وسوسه ای که برای ۱۲ نفر به قیمت مرگ تمام شده و خیلی های دیگر را هم تا یکقدمی مرگ برد، ولی … اهالی تا مدت ها، از راز نیروی مغناطیسی موجود در دل این برکه خبر نداشتند؛ فکر می کردند که لابد کسانی که به دل آن رفته و برنگشته اند، شنا بلد نبوده اند. البته ادعای بلد نبودن شنا، آن هم در برکه ای با عمق یک و نیم متر، دلیل جالبی برای غرق شدن نمی تواند باشد اما وقتی که جنازه یک شناگر کارکشته، روی دست برکه ماند، دیگر برای اهالی قطعی شد که برکه کراز، رازی دارد. با ما همراه شوید تا از رازهای این منطقه مرموز باخبر شوید.
منطقه کراز را مردم شهرستان بوانات و اهالی روستاهای آن خوب می شناسند. این منطقه طبیعت بکر و دست نخورده ای دارد که همه اهالی برای تفریح و تفرج به آنجا می روند. «در این مکان علاوه بر درختان زیبا، چشمه ای وجود دارد که از بالای کوه سرازیر است. آب چشمه در ادامه مسیر خود، آبشار زیبایی نیز به وجود آورده که هر بیننده ای را مجذوب خود می کند.»
اینها حرف هایی است که مجتبی حسام پور از اهالی این شهرستان به زبان می آورد، به گفته حسام پور، با نزدیک شدن به این مکان تفریحی، اولین چیزی که چشمنوازی می کند، آبشاری است که از دل کوه بیرون آمده و ۴ متر ارتفاع دارد. همه کسانی که به کراز می آیند، اول نزدیک آبشار می شوند تا از دیدن یک منظره زیبا لذت ببرند، «ابتدا آبشار مثل آهنربا عمل می کندو مردم را به طرف خودش می کشاند اما همین که نزدیک می شوند با دیدن یک چیز زیباتر آبشار فراموش می شود تا آنجا که حتی فرصت نمی کنند نگاهی به آبشار بیندازند. این جاذبه دل انگیز، برکه ای است که در پای آبشار به وجود آمده.»
اکثر اوقات، خیلی از اهالی این منطقه به کراز می روند تا روزی به یادماندنی را در کنار خانواده شان سپری کنند اما همیشه منطقه کراز اینقدر آرام نیست، بعضی وقت ها اتفاق های عجیب و وحشتناکی نیز در آ« رخ می دهد که همه را شگفت زده می کند، گروه هایی به این منطقه سفر کرده اند که بعد از بازگشت، همیشه به خود می گفتند ای کاش هیچ وقت پایشان به اینجا باز نشده بود. «تا چند سال پیش برکه ای وجود نداشت اما از زمانی که آبشار ارتفاعش بیشتر شد، به علت گود شدن زمین و جمع شدن آب در پای آبشار، برکه ای کوچک و بیضی شکل به وجود آمد. نمی دانم چرا با اینکه آب آبشار از ارتفاع زیاد به درون برکه می ریخت، تلاطمی نداشت و در اوج ناباوری به یکباره آبشار خروشان به آبی راکد و بی حرکت تبدیل می شد.»
به گفته آقا مجتبی، ماجرا از ۱۲ سال پیش شروع شد؛ درست زمانی که چند نوجوان قصد شنا کردن در برکه را کردند. با اینکه عمق برکه در جاهای عمیق نهایتا به یک متر و نیم می رسید، یکی از نوجوانان در این برکه غرق شد، «فصل تابستان زمانی بود که بیشتر تمایل به شنا کردن در این استخر طبیعی به وجود می آمد، به خصوص در میان روستایی هایی که اطراف کراز زندگی می کردند اما غرق شدن در برکه همه را متعجب کرد. هیچ کس حتی تصورش را نمی کرد که کسی در این مکان غرق شود.»
همه احتمال دادند که یک بدشانسی یا بی تجربگی در شنا کردن باعث این اتفاق شوم شده اما این ماجرا ادامه پیدا کرد تا آنجا که هر سال این برکه کوچک، جان چند نفر را می گرفت و اهالی تصور می کردند این غرق شدن ها، دلیلش بی تجربگی شناگران است.
ماجراجویی خطرناک
یکی از روستاییانی که در برکه کراز خیلی شنا کرده، آقا مهدی است. او معتقد است همه جای برکه خطرناک نیست. آقا مهدی اولین کسی است که ادعا کرد برکه، عامل مرگ شناگران است، نه بی تجربگی شناگران، «بارها که به همراه دوستانم در برکه شنا می کردم هیچ اتفاقی برایمان نمی افتاد اما یک روز که در حال شنا در برکه بودم، تصمیم گرفتم در گوشه ای از برکه شنا کنم که تا به حال به آنجا نرفته بودم. حس کنجکاوی مرا به آنجا کشاند. آرام آرام در آن مکان شنا می کردم. راستش را بخواهید بدم نمی آمد کمی شیطنت کنم و با یک شیرجه ناگهانی، از زیر آب باخبر شوم. اصلا تصورش را نمی کردم چه اتفاقی در زیر آب ممکن است برایم بیفتد.»
به گفته آقا مهدی، در همان گوشه برکه، سنگی قرار داشت که قسمت خیلی کوچکی از این سنگ بیرون از آب بود، «من با قرار گرفتن روی سنگ، شیرجه جانانه ای زدم. وقتی زیر آب رفتم متوجه شدم که قسمت خیلی بزرگتری از این سنگ زیر آب قرار دارد. در زیر سنگ حفره ای وجود داشت که از آب پر شده بود. در اطراف تخته سنگ، برکه عمیق تر می شد و عمقش به ۲ و نیم متر هم می رسید. طاقت نیاوردم و خواستم کمی ماجراجویی کنم. به طرف حفره رفتم. این درحالی بود که احساس می کردم نیرویی علاوه بر حس ماجراجویانه ام، مرا به طرف تخته سنگ می کشاند. در همین هنگام بود که ناگهان احساس رخوت کردم. کمی دست و پا که زدم، متوجه شدم توانم گرفته شده، هر چه به طرف حفره می رفتم کارم سخت تر و تکان خوردن برایم دشوارتر می شد اما هنوز به حفره نرسیده بودم که احساس کردم حفره دارد فریبم می دهد و راهی که می روم برگشتی ندارد.
شناگری که قربانی چشمه شد
حرف های آقا مهدی برای اهالی باور کردنی نبود، روستاییان به شنا کردن در برکه ادامه دادند تا اینکه دوباره همان اتفاق ترسناک همیشگی رخ داد. حسام پور در این باره می گوید: «بعد از حرف های مهدی تا دو سال هیچ اتفاقی نیفتاد، تا اینکه تابستان گذشته، برکه دوباره قربانی گرفت. این بار قربانی، یکی از شناگران کارکشته بود. این اتفاق باعث شد ماجرای برکه دوباره سر زبان ها بیفتد. شناگری که جان باخت یکی از دوستان نزدیکم بود که ورزش شنا را به صورت حرفه ای دنبال می کرد. همه اهالی شکی نداشتند که او شناگر قابلی است. جالب اینجاست که او قبل از غرق شدنش بارها در برکه شنا کرده و هیچ اتفاقی برایش نیفتاده بود. در آن روزوحشتناک، او با دوستانش به شنا رفتند. احتمالا او هم مانند مهدی کنجکاو شده بود چرا که از روی همان تخته سنگی که مهدی درباره اش می گفت شیرجه زد.»
دوستان او بعد از ماجرای غرق شدنش گفتند که کمی طول کشید و از او خبری نشد. ما اعتنا نکردیم چون او را خوب می شناختیم؛ او استاد شنا و زیر آبی رفتن بود. همیشه کارش این بود که مدت زیادی بعد از شیرجه در زیر آب بماند تا آنجا که خیلی وقت ها طول و عرض استخر یا برکه را زیر آبی طی می کرد.»
به گفته مجتبی؛ دقیقه هات سپری شد و خبری از مرد جوان نشد؛ همه نگران شده بودند. تا بچه ها آمدند دست به کار شوند، جسم بی جان او به روی آب آمد. دیگر کار از کار گذشته بود.
فاش شدن راز مرگبار
با غرق شدن یک شناگر قابل، همه به یاد حرف های مهدی افتادند که می گفت رازی در دل برکه پنهان است به همین خاطر اهالی دست به کار شدند. آنها برای پرده برداشتن از این راز برکه راهی کرزای شدند. «با تحقیقاتی که کارشناسان در زیر آب انجام دادند متوجه شدند آبی که از طریق آبشار به برکه می ریزد با اینکه در سطح برکه هیچگونه حرکتی ندارد اما در کف برکه حرکت دورانی پیدا می کند. این حالت در اطراف حفره تشدید می شود می شود و مثل یک گرداب عمل می کند. هر شناگری که به حفره نزدیک شود، جریان دورانی آب او را به درون حفره می کشاند و پس از گرفتن انرژی و توانش او را غرق می کند. حالا فرقی نمی کند شناگر قابلی باشد یا نباشد.»
این راز مرگبار تا به حال جان ۱۲ نفر را، آن هم در برکه ای که کسی اصلا فکرش را نمی کرد قادر به غرق کردن کسی باشد، گرفته بود. روستاییان با فاش شدن راز هولناک برکه مرگ، بیکار ننشستند. آنها دست به کار شدند و از زیبایی برکه چشم پوشیدند و آن را برای همیشه از میان بردند تا دیگر شاهد چنین اتفاق های ناگواری نباشند. با آنکه حالا شش ماهی می شود که دیگر برکه ای وجود ندارد اما راز قربانیان آن، هنوز نقل محافل اهالی این منطقه است.
به نام خدا
خبرنگار امرداد - نگار پاكدل :
به گزارش مهر، «فريدون فعالي» در اين باره گفت: «این ادارهي کل در میان پیشنهادهای خود برای تهیهي پروندهي نامزدي ثبت جهانی "پروندهي مجموعه آسبادهای نشتیفان" را در دستور کار خود قرار داده است.»
او همچنين افزود: «تهیهي پروندهي ثبتی یک اثر در سياههي آثار جهانی دارای شرایط ويژهاي است که برای اجرایی کردن مقدمات آن، گروهی از کارشناسان با تخصصهای باستانشناسی، معماری، بافتهای تاریخی، حريم آثار تاریخی، مردمشناسی و بازسازي براي تهيهي مستندات و پژوهشهاي لازم پرونده و بررسی بیشتر اثر، از مجموعه آسبادهای نشتیفان بازدید کردند.»
اين مدير كل با اشاره به اينكه آسبادها که از چشمگيرترین سازههای سنتی در خواف است با شكوهی بسيار از گذشته برجاي مانده است، گفت: «آنها بزرگترین مجموعهي خشت و گلی و چوبی بازمانده از آثار و تمدن ایرانی است که افزونبر عوامل گوناگون طبيعی و فرسایش و حوادث ناگوار تاریخی هنوز هم بر بلندای سرفرازی و صلابت عرض اندام میکنند. بيشترين و قویترین استقبال از آسبادها در منطقهي پایين خواف، بادهایی است که به آن بادهای120 روزه میگویند.»
فعالی در ادامه افزود: «این بادها در شبانه روز با قدرت بسيار زیاد و مداوم ادامه داشته و تنها بادی است که میتواند آسبادها را که بر روی بلندترین نقطه ساخته ميشد را به چرخش درآورد.»
او همچنين يادآور شد كه: «براي بهرهگيری از نيروی بيشتر باد، تمامی آسبادهای یک روستا را در یک محل در کنار یکدیگر با یک درازا و پهنا(:طول و عرض) و بلنداي(:ارتفاع) یک شکل روی بلندترین نقطه میساختند که بيشترین آنها در نشتيفان و سنگان است كه زمان ساخت آنها را به دورهي صفویه نسبت دادهاند.»
فريدون فعالي در پايان گفت: «همهي مطالعات و پژوهشها پس از طبقهبندی موضوعی و عنوان در چارچوبي معین به عنوان پروندهي مقدماتی با محوريت آسبادهاي نشتيفان با موضوع ثبت جهاني" آسبادهاي ايران" به دفتر ثبتجهانی سازمان میراثفرهنگی صنایعدستی و گردشگری کشور برای اقدامات بعدی فرستاده خواهد شد.»
آسبادها از كهنترين نمونههاى استفاده از نيروى طبيعت در خدمت انسان هستند كه در ايران دوهزار و ٨٠٠ سال ديرينگي دارند. مشابه آسبادهاى ايران در هلند و جاهاى ديگر اروپا هم وجود دارد و شماری بر اين باورند كه اين فناورى در دوران جنگهاى صليبى از ايران به اروپا رفته است.
به نام خدا
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
به گزارش ميراث خبر آسیاب دوسنگی میبد نمونهي بيهمتايي از آسیابهای آبی در جهان است. این آسیاب این روزها در پيِ بارندگی و نبود محافظت مناسب در آستانهي ويراني است.
امیر ترقینژاد، از دوستداران میراث فرهنگی پس از بازدید از این آسیاب تاریخی گفت: «بارندگیهای كنوني در میبد شوند(:سبب) شده است که آب بیش از ٢٠متر از کف آسیاب بالا بیاید و بخشهايی از بدنه و سقف این يادمان ملی ويران شود،به گونهای كه ورود به درون این آسیاب، ناشدنی شده است.»
به گفتهی او، این آسیاب راهرویی ١٤٠ متر در ژرفای ٤٠ متری زمین با شرایطی نمناک و خنک است. كاوشها نشان میدهد که این آسیاب با کلنگهای ریزنوک مقنیها ساخته شده است و یادگاری بيهمتا از دورانی دور در ایران است.
اکنون همهي اين آسیاب تاریخی زیر آب رفته است و هیچکس به داد این يادمان تاريخي نمیرسد.
به گفتهی او، چاههایی با ژرفاي ٤٠ متر، روشنایی درون آسیاب و هم تهویهي درون آسیاب را تامین کرده است. راهروی ورودی آسیاب دوسنگی میبد بلند و برای گذر حیواناتی همچون شتر در نظر گرفته شده است. حتا طویلهای درون آسیاب برای آرامش حیواناتی همچون گاو، الاغ و شتر که بار گندم را به آسیاب میآوردهاند، هست.
آسیاب دوسنگی میبد در ٥٠ کیلومتری شهر یزد و ٨ کیلومتری روستای محمدآباد است. ديرينگی این آسیاب بيش از ١٥٠ سال برآورد شده اما به باور کارشناسان میراث فرهنگی و گردشگری این آسیاب از يادمانهاي روزگار صفویه است.
آسیاب دو سنگی محمدآباد میبد به شمارهي 29985 در سياههي يادمانهاي ملی کشور، ماندگار شده است اما با این همه اکنون در آستانهی ویرانی است و هر آن، ترس پاک شدن آن از تاریخ میبد وجود دارد.
به نام خدا
نام: فاروق
نام خانوادگى: صفىزاده
تخلص: بورهكهيى
سال تولد: 11/15/ 1346
نام پدر: توفيق
زادگاه: تكاب افشار (آذربايجان غربى)
تحصيلات :
دكتراى فلسفه پزشكى
دكتراى پزشكى باستان
دكتراى الهيات و معارف اسلامى
دكتراى تاريخ
دكتراى فرهنگ و زبانهاى باستانى.
داراى درجهى پروفسورى در ايرانشناسى.
داراى درجهى اجتهاد در فقه.
دكتراى اديان.
از مفاخر نامآوران و چهرههاى ماندگار.
از برترينهاى آموزش كشور.
از برگزيدگان پيشكسوت كشورى در همايش تجليل از بازنشستگان نمونه نيروهاى مسلح.
تدوين و اثبات دكترينهاى تاريخى ایشان:
اثبات دروغ بودن شخصيت الكساندر مقدونى با دلايل تاريخى و زبان شناختى و متون باستانى
اثبات دروغ بودن شخصيتها ى يونانى همچون: سقراط، بقراط و ارسطو
اثبات قدمت و پيشينهى 9 هزار سالهى مادها و 8 هزار سالهى هخامنشيان
اثبات جايگاه و محل دقيق درياچهى باستانى چيچست در آذربايجان
اثبات آريايى بودن سومريان
اثبات وجود 9 زردشت در تاريخ ايران
اثبات ايرانى بودن حضرت ابراهيم خليل (شيخ الانبياء) با دلايل تاريخى
اثبات ايرانى بودن حضرت محمد (ص) پيامبر مكرم اسلام با دلايل تاريخى و متون دينى و احاديث
اثبات زادگاه زردشت پيغمبر و وجود زردشت در چهارده هزار سال پيش
اثبات پيشينهى چهارده هزار سالهى تقويم در ايران باستان
اثبات مادينه (مؤنث) بودن مهر استورهاى در مقابل نظريهى نرينه (مذكر) بودن مهر
اثبات خلقت زن پيش از مرد از ديدگاه علمى و متون دينى، باستانى
اثبات هبوط آدم و حوا در ايران
اثبات آريايى بودن يهوديان و منشأ آريايى دين يهود
اثبات نظريهى داروين از ديدگاه قرآن و كتاب مقدس
اثبات ذوالقرنين بودن كوروش كبير هخامنشى به روايت قرآن و احاديث اسلامى
اثبات كروى بودن و جاذبهى زمين توسط ايرانيان براى نخستين بار در جهان
اثبات ايرانى بودن كراوات در دوران باستان
اثبات تاريخ يك ميليون سالهى تمدن ايرانى
اثبات پيشينهى علم رياضيات، علوم پزشكى، فيزيك، ستارهشناسى در ايران باستان
اثبات ايرانى بودن نظريهى نسبيت انيشتين
رد وجود سلسلهى دروغين سلوكيه در ايران با دلايل تاريخى و متون باستانى
تالیفات: تأليف و چاپ 320 عنوان كتاب در زمينههاى ايرانشناسى، تاريخ، فرهنگ، اديان و عرفان.
مقالات: بيش از دو هزار مقالهى چاپ شده در نشريات داخل و خارج از كشور.
مترجم قرآن كريم به پارسى سره با مقدمهى دكتر بهاءالدين خرمشاهى، زير چاپ.
مصاحبههاى راديو تلويزيونى:
بيش از 100 مصاحبهى علمى راديو تلويزيونى در موضوعات گوناگون.
مسئوليتها:
1-سردبير مجلهى اصحاب انقلاب (ويژهى مناطق كردنشين) به مدت 12 سال.
2-سردبير مجلهى كهكشان.
3-سردبير مجلهى آناهيد.
4-سردبير مجلهى تخصصى فكر و نظر.
5-سردبير مجلهى مهر و ناهيد.
6-مدير مسؤول مؤسسهى فرهنگى، هنرى و ادبى مهر جام.
7-مدير مسؤول مؤسسهى آموزشى، علمى پيام آوران عرفان.
8-مدير مسؤول سازمان چاپ و انتشارات ايران جام.
9-عضو مؤسسين جمعيت پيشاهنگان آيينهاى ايرانى (جمعيت پيشاهنگان بازشناسى، بازپيرايى و گسترش آيينهاى گسترهى ايران بزرگ).
10-مسؤول مركز مطالعات علوم كهن و نوين آسمانى.
11-مدرس علوم متافيزيك.
تدریس در دانشگاه دهلی-هندوستان
12-كارشناس ضوابط و نشر كتاب در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى به مدت 14 سال.
13-از اعضاى هيئت تحريريه مجلات پيام انقلاب و اميد انقلاب
14-مسؤول كميسيون اقوام و مذاهب دفتر سياستگذارى و نظارت بر تبليغات
15-مسؤول تبليغات خارج از كشور
16-مسؤول مديريت اهل سنت
17-مسؤول كميتهى علمى تخصصى مديريت استراتژيك فرهنگى
18-عضو شوراى سردبيرى و هيئت تحريريهى چندين نشريهى علمى، تخصصى.
19-آشنايى كامل با زبانهاى آوستايى، پهلوى، پارسى، مادى باستان : سنسكريت، عبرى، عربى، كردى، تركى، فارسى، انگليسى و...
20-رئيس دانشگاه پيام نور.
دکتر صفی زاده:رییس دانشگاه پیام نور-و وزرای علوم و فرهنگ
21- مسؤول بازرسى بسيج وزارت علوم، تحقيقات و فناورى.
22-عضو هيئت علمى و استاد دانشگاه.
23-مؤسس دانشگاههاى ايرانشناسى و شيعهشناسى.
24-شركت و سخنرانى در سمينارها و كنگرههاى داخلى و بينالمللى.
25-نفر اول برگزيده در همايش پاسداران اهل قلم.
26-پژوهشگر سازمان صنايع دستى و هنرهاى سنتى.
27-پژوهشگر مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامهاى صدا و سيما، واحد فرهنگ مردم.
28-كارشناس عالى تبليغ
29-كارشناس ارشد تبليغات اداره تبليغات و انتشارات
30-عضو تيم جهانى نيروهاى دانشگاهى.
31-از اعضاى ترويج زبان و ادب فارسى.
32- از اعضاى بنياد ايرانشناسى.
33-از اعضاى مركز برنامهريزى و تأليف كتابهاى درسى معاونت آموزش و نيروى انسانى
34- و...
به نام خدا
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
دژ شوش(آکروپل) شاید حكایت دژهای ویرانشدهی روستاهای دور و داستانهای شگفت مردمی را همانند باشد که بنابر رخدادهای ماورایی به فرجامی شوم درافتادهاند.
این روزها فعالان میراثفرهنگی، از شوربختی دژی میگویند که شاید تاوان آجرهای دزدیاش را میدهد.
اهالی میگویند بیشتر زمانها، در دژ بسته است. این دژ همان دژی است که فرانسویها پیاش را با آجرهای چپاولشده کاخ آپادانا و چغازنبیل بنا کردهاند. تانکرهای چند تنی روی بام دژ، پیها و ترکهای عمیق دیوارها از یک سو، و ساختن اتاقکی برای کبوترها در این دژ از سویی دیگر، از شوندهایی(:دلایلی) است كه به بسته شدن درهای این مكان تاریخی انجامیده است.
به گزارش میراث خبر و بنابر سخنان «شهرام شهریار»، دوستدار میراثفرهنگی و راهنمای تور، دژ شوش دچار ویرانیهای بسیار شده است و به روشنی میتوان فرسایش پیها و ترکهای بسیار دیوارهای دژ را دید. این درحالی است که نه میتوان تانکرهای چند تنی بر بام دژ را نادیده گرفت نه اتاقک بالای دژ را که برای کبوترها ساخته شده است.
او گفت: «به نم در سقف بیشتر اتاقها هم که توجه كنیم، خواهیم فهمید که چرا بیشتر زمانها در دژ شوش بسته است.»
بهگفتهی شهریار، از آنجاییکه این دژ بدون پی بنا شده، در پی بارشهای فراوان و خالی شدن خاک زیر دیوارهها احتمال ریزش آن حتمی است.
انباشت زباله و نخاله در دژ شوش!
این دوستدار میراثفرهنگی گفت: «از همان ورودی دژ میتوان انباشت زبالهها و نخالههای ساختمانی را دید. از سویی با وارد شدن به محوطه و حیاط نخست، ترکهای فراوان روی جدارههاست بسیار خودنمایی میکنند.»
او همچنین از کتابخانهای گفت که هماکنون تبدیل به ویرانه شده است. با اینکه پیش از این در خبرها آمده بود که در پی بارندگی، سقف کتابخانه ریخته است و کارشناسان به بهسازی(:مرمت) آن پرداختهاند اما هیچ اثری از بهسازی دیده نمیشود. و این امر تنها ویژهی کتابخانه نیست و گویی هیچ اتاقی در دژ از خطر ریزش در امان نیست.
در این میان، اتاقی که در آن کنتور و سامانهی توزیع برق جای دارد بهگفته شهریار حال و روز بدتری نسبت به دیگر اتاقها دارد. احتمال ریزش سقف اتاق و آتشسوزی رخدادی نیست که دور از ذهن باشد. چراکه در كنار این اتاق، تانکری پر از گازوئیل است. تانکری که روی سقف و کنار برجهای دژ جانمایی شده است!
این دوستدار میراثفرهنگی که موضوع را با فعالان میراثفرهنگی خوزستان در میان گذاشته است وضعیت دژ شوش را بسیار نگرانکننده دانست.
دژ شوش که به دژ اکروپل یا دژ فرانسویها نیز نامور است به دست هیات باستانشناسی فرانسوی در سال 1897 میلادی روی بلندترین جای شهر شوش بنا شده است. این دژ همانندی بسیاری به زندان باستیل فرانسه دارد که با بهرهگیری از آجرهای بهدست آمده از کاخ داریوش وشماری از آجرهای منقوش به خط میخی چغازنبیل به دست معماران دزفولی بنا شده است.
پلان دژ ذوزنقهای شکل است که قاعدهی کوچک آن در سمت شمال است. دور تا دور آن را راهرویی در بر گرفته و ردیف اتاقهایی به سمت حیاط، برگرد آن قرار گرفتهاند.
دژ دارای سه ورودی است که یکی از آنها هماكنون بسته است.
قلعه تاریخی شوش در سال 1380 توسط سازمان میراث فرهنگی با شماره 3983 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
زباله در مكاني تاريخي. البته اين زبالهها و نخالهها با توجه به حال و روز ديگر جاهاي تاريخ و باستاني ايران، چندان هم شگفت نيست.
تركهاي در و ديوار دژ آكروپل
اين هم حال و روز اتاقهاي دژ است!
افسوس از اينهمه بيتوجهي
اين همان اتاقي است كه ويژهي كنتور برق شده است
اين هم سقف يك اثر تاريخي و مليشده!
زبالهها و نخالهها از نمايي ديگر. شوربختانه به جاي نشان دادن زيباييهاي يك اثر تاريخي ناچاريم نازيباييهايي كه از سرِ بيمهري از سر و رويش ميبارند را نمايش دهيم.
كبوترخانه
به نام خدا
درمیان رسانهها |
● |
نخستین شهر دایرهای جهان زیر چرخ موتورسواران |
سورنا لطفینیا :
سالهاست گستره و تپههای تاریخی شهرستان دارابگرد میزبان موتورسواران شدهاند. برخی از اهالی دارابگرد دراین تپهها چنان به رقابت میپردازند و گرد و خاک بهپا میکنند که دارابگرد و تپههای بینوای تاریخی گویی کم از پیستهای بینالمللی موتورسواری ندارد.
بهگزارش CHN؛ دارابگرد پر از شاخصههای فرهنگی و تاریخی است. شهری ساسانی که برپایهی یافتهها و تاریخنگاریهای باستانشناسان، به روزگار هخامنشی هم میرسد. با این همه، اهالی دارابگرد گویی هیچگونه آگاهی نسبت به زوایای زندگی فرهنگی و میراث منطقهای که در آن زندگی میکنند ندارند، چراکه مهمترین بخش از گستره و تپههای باستانی را پیست موتورسواری کردهاند.
این شهر، نخستین شهر دایرهای شکل درسرزمین ایران بوده است. آنگونه که باستانشناسان میگویند الگوی معماری این شهر در ساختوساز شهرهای دایره شکل دیگر چون تیسفون، شهرگور فیروزآبادو... تاثیر داشته است.
شهر کهن دارابگرد یا دارابجرد، از ديرينهترين شهرهایی است که با معماری دایرهای ساخته شده و در ٧کیلومتری شهر داراب، جای دارد.
به نام خدا
یکى روز کاووس کى با پسر
|
نشسته که سودابه آمد ز در
|
زنـاگـاه روى سیاوش بدید
|
پراندیشه گشت و دلش بردمید
|
زعشق رخ او قرارش نماند
|
همه مهر اندر دل آتش نشاند
|
که باید که رنجه کنى پاى خویش
|
نمائى مرا سرو بالاى خویش
|
بیاراسته خویش چون نوبهار
|
بگردش هم از ماهرویان هزار
|
هر آنکس که از دور بیند ترا
|
شود بیهش و برگزیند ترا
|
زمن هر چه خواهى، همه کام تو
|
بر آرم ، نپیچم سر از دام تو
|
من اینک به پیش تو افتاده ام
|
تن و جان شیرین ترا داده ام
|
سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد
|
همانا که از شرم ناورد یاد
|
رخان سیاوش چو خون شد ز شرم
|
بیاراست مژگان به خوناب گرم
|
چنین گفت با دل که از کار دیو
|
مرا دور داراد کیوان خدیو
|
نه من با پدر بى وفائى کنم
|
نه با اهرمن آشنائى کنم
|
سر بانوانى و هم مهترى
|
من ایدون گمانم که تو مادرى
|
سودابه که از برملا شدن واقعه بیم داشت داد و فریاد کرد و درست بسان افسانه یوسف و زلیخا دامن پاره کرده و گناه را به سیاوش متوجه کرد …
بارى سیاوش به سودابه مى گوید که پدر را آگاه خواهد کرد:
از آن تخت برخاست با خشم و جنگ
|
بدو اندر آویخت سودابه چنگ
|
بدو گفت من راز دل پیش تو
|
بگفتم نهانى بد اندیش تو
|
مرا خیره خواهى که رسوا کنى؟
|
به پیش خردمند رعنا کنى؟
|
بزد دست و جامه بدرید پاک
|
به ناخن دو رخ را همى کرد چاک
|
برآمد خروش از شبستان اوى
|
فغانش زایوان برآمد بکوى
|
سیاوش بیامد به پیش پدر
|
یکى خود و زرین نهاده به سر
|
سیاوش بدو گفت انده مدار
|
کزین سان بود گردش روزگار
|
سیاوش سپه را بدا نسان بتاخت
|
تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت
|
زآتش برون آمد آزاد مرد
|
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد
|
چو بخشایش پاک یزدان بود
|
دم آتش و باد یکسان بود
|
سواران لشکر برانگیختند
|
همه دشت پیشش درم ریختند
|
سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى به همراه اسب سیاهش از آتش عبور کرد و تندرست بیرون آمد.
یکى شادمانى شد اندر جهان
|
میان کهان و میان مهان
|
سیاوش به پیش جهاندار پاک
|
بیامد بمالید رخ را به خاک
|
که از نفت آن کوه آتش پَِـرَست
|
همه کامه دشمنان کرد پست
|
بدو گفت شاه، اى دلیر جهان
|
که پاکیزه تخمى و روشن روان
|
چنانى که از مادر پارسا
|
بزاید شود بر جهان پادشا
|
سیاوخش را تنگ در برگرفت
|
زکردار بد پوزش اندر گرفت
|
مى آورد و رامشگران را بخواند
|
همه کام ها با سیاوش براند
|
سه روز اندر آن سور مى در کشید
|
نبد بر در گنج بند و کلید!
|
واپسین شبانه بهرام شید (سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکى او با پریدن از روى آتش جشن مى گیرند
-- D.P --
به گهواره عريان همانسان به خاک
چه مؤمن چه كافر چه انسان چه پاک
خوش آنی كه شادی به تن جامه دوخت
نپنداشت مال و منالش ملاک
به نام خدا
کوتوله ترسناک کرمانی
در حاشیه کویر شهداد، شهری در اندازه های بسیار کوچک که در خانههای چند وجبیاش آدم کوتولههایی سکونت داشتهاند پس از سده ها فراموشی سر از خاک بیرون آورده تا تمدنی با بیش از ۵ هزار سال حکومت را که در سینه این شهر کوچک و اعجابآور مدفون بوده، آشکار کند.
به گزارش ایسنا، شبکه ایران در ادامه افزود: در حاشیه کویر شهداد، شهری در اندازه های بسیار کوچک که در خانههای چند وجبیاش آدم کوتولههایی سکونت داشتهاند پس از سده ها فراموشی سر از خاک بیرون آورده تا تمدنی با بیش از پنج هزار سال حکومت را که در سینه این شهر کوچک و شگفت آور مدفون بوده، آشکار کند.
در این شهر پنج هزار ساله انسانهایی زندگی میکردند که قدی کمتر از یک متر داشتهاند و به همین خاطر به شهر کوتولهها شهرت یافته بود که کوچهها و خانههایش حتی با تنورهایی که در آنها نان میپختند همه و همه به اندازههای کوچک و متناسب با آدم کوتولهها ساخته شده است. این شهر که در ۱۰۰ کیلومتری کرمان و در حاشیه غربی کویرلوت قرار گرفته است توجه بسیاری از باستانشناسان را به خود جلب کرده است اما هیچ گاه پاسخی منطقی در خصوص دلایل ساخت این شهر عجیب داده نشده است.
مسئولان میراث فرهنگی وجود شهر کوتولهها را تکذیب میکنند اما هیچگاه نتوانستند توضیح دهند که دلیل ساخت این شهر و از همه مهمتر استفاده از وسایل تعبیه شده در این شهر کوچک چه بوده است.
برخی از کارشناسان میگویند اجساد مومیایی شده مربوط به کودکانی است که به دلایلی سالها قبل فوت کردهاند. با وجود این داستانهای شهر کوتولههای استان کرمان ادامه دارد و کسی نتوانسته است جوابی مناسب در این خصوص ارائه دهد.
برخی بر این عقیده هستند که هزاران سال پیش مردمان این شهر به دلیل عواملی ناشناخته که شهر را تهدید میکرده و برای حفظ جان خود اقدام به گل اندود کردن در خانهها و مسدود کردن آنها کردهاند و در حالی که خانهها و اشیای درون آنها سالم بودهاند شهر را به حال خود رها کرده و رفتهاند.
با وجود کشفیات آن دوران، پس از انقلاب نیز چهار فصل کاوش در این منطقه صورت گرفته است که نتایج قابل توجهی از جمله محله بندی شهرها بر اساس صنوف پیدا شد. مردمان با تمدنی کهن که هزاران سال پیش در این منطقه زیست میکردهاند و محلههای مختلف از جمله محله جواهرسازان و کشاورزان و پیشه وران داشتهاند.
میرعابدین کابلی، سرپرست وقت باستانشناسی منطقه تاریخی شهداد میگوید: مردمان این شهر پنج هزار سال پیشینه تمدن دارند و یافتههای حاصل از کاوشها نشان میدهد مردمانی فکور و دارای تمدن و قدرتمند در این منطقه زیست میکردهاند.
وی درباره دلیل ترک این شهر توسط ساکنانش اظهار می دارد: عاملی این شهر را تهدید میکرده است، بررسیهای میدانی نشان میدهد مردم در هنگام ترک شهر برای بازگشت امید داشتهاند به طوری که بسیاری از جواهرات و مهرهها و اشیای مورد نیاز برای زندگی را درخانهها رها کردهاند و با فرصتی که داشتهاند در خانه را با خشت بستهاند و به محلی دیگر رفتهاند اما هیچ گاه باز نگشتهاند. وی می افزاید: این شهر در مسیر گردشگری قرار گرفته است و در صورتی که گردشگران بخواهند از این شهر کوچک بازدید کنند و در کوچهها و خانههای بسیار کوچکی که کمتر از یک متر ارتفاع دارند قدم بزنند میتوانند در یک روز شگفتیهای بسیاری را ببینند.
صدوقی ادامه می دهد: شهر کوتولهها تا شهر کرمان تنها یک ساعت فاصله دارد و برای رسیدن به این شهر باید از جاده قدیم کرمان – ماهان به سمت سیرچ حرکت کنند.
صدوقی درپایان میگوید: شهر کوتولهها در حاشیه و چسبیده به شهر شهداد قرار دارد اما این پایان ماجرا نیست زیرا مسافران پس از ورود به شهداد در نزدیکی شگفتی های زیبای کویر قرار میگیرند.
به نام خدا
سربازان داریوش (486-521 پیش از میلاد) نوعی نان پهن را روی سپرهای خود میپختند و روی آن را با پنیر و خرما میپوشاندند. یونانیها پختن چنین نانهایی را از ایرانیان آموختند. این نان از یونان به روم رفت و در جنوب ایتالیا معمول شد.
نام پیتزا با نام ایتالیا و شهر ناپل گره خورده است. اما این غذای پرطرفدار راه درازی را پیمود تا به یک غذای جهانی تبدیل شد.
به گزارش همشهری آنلاین، سربازان داریوش (486-521 پیش از میلاد) نوعی نان پهن را روی سپرهای خود میپختند و روی آن را با پنیر و خرما میپوشاندند. یونانیها پختن چنین نانهایی را از ایرانیان آموختند. این نان از یونان به روم رفت و در جنوب ایتالیا معمول شد.
300 سال پیش از میلاد، یک مورخ رومی به نام Marcus Porcius Cato در کتاب خود نوشت: "گردی پهنی از خمیر که با روغن زیتون، سبزی و عسل پوشیده شده و روی سنگ پخته میشود" این نشان میدهد که رومیها به پیتزا علاقه داشتهاند و آن را با فرهنگ غذایی خود سازگار کرده بودند؛ چرا که روغن زیتون در روم بسیار معمول بود.
علیرغم اینکه برخی اعتقاد دارند پیتزا از روم به جنوب ایتالیا راه یافت و تا مدتها آن را غذای فقیران مینامیدند، برخی نیز عنوان کردهاند که این غذای بسیار خوشمزه قدمتی نسبتاً طولانی دارد و به زمان اهالی یونانی ساکن در ماگناگریسیا در جنوب ایتالیا باز میگردد.
باستان شناسان در حین حفاریهای خود در شهر پومپی در ایتالیا به بقایای مغازههایی برخوردند که نشاندهنده شباهت این مغازهها با پیتزافروشیهای امروزی هستند. البته پیتزا در آن زمان به شکل امروزی وجود نداشت و فقط شامل نان مسطح گردی بود که با آرد عمل می آمد و همراه ادویه و روغن پخته میشد.
در آن زمان گوجه فرنگی در اروپا ناشناخته بود و شیر گاومیش هندی که از آن برای تهیه پنیر مازارلا (پنیر پیتزا) استفاده میشود، برای اهالی کامپانیا در ناپل هنوز مفهومی نداشت.
گوجه فرنگی برای اولین بار در قرن شانزدهم وارد اروپا شد اما در ابتدا آن را میوهای سمی میدانستند! تا اینکه در اواخر قرن هجدهم مردم فقیرنشین ناپل از آن به عنوان ماده اصلی در نانهای پیتزا شکل خود استفاده کردند. این نانهای پیتزایی به زودی توجه جهانگردان را به خود جلب کرد و آنها را به مناطق فقیرنشین ناپل کشاند پیتزای مدرن در شکل امروزی در سال 1889 یک آشپز درباری به نام رافائل اسپوزیتو درست شد.
رافائل اسپوزیتو که در نانوایی در شهر ناپل کار میکرد، به فکر درست کردن پیتزای مخصوصی افتاد و آن را به عنوان هدیه برای پادشاه امبرتو و ملکه مارگریتا برد.
این پیتزا شکلی بسیار میهن پرستانه داشت و مثل پرچم ایتالیا به رنگهای سفید و قرمز و سبز درست شده بود. ملکه از این پیتزا بسیار استقبال کرد و به احترام او نام این پیتزا را مارگریتا (یا همان پیتزای سبزیجات) گذاشتند.
این پیتزا استانداردی را تعیین کرد که تا به امروز در سراسر جهان در پیتزاها وجود دارد. تا حدود سال ۱۸۳۰ پیتزاها در دکه های کنار خیابان به فروش میرسیدند و اولین پیتزافروشی واقعی به نام آنتیکاپورت آلبا برای اولین بار در ناپل باز شد.
پیتزا در بین ایتالیایی ها بسیار محبوب شد و به زودی به صورت غذای محلی آنها درآمد. یک مهاجر ایتالیایی به نام جنارولمباردی مغازه کوچکی در محله ایتالیایی نشین نیویورک باز کرد. شاگردش آنتوتیو توتونوپرو شروع به پختن پیتزا و فروش آن در مغازه کرد.
طولی نکشید که پیتزاهای توتونوپرو بسیار پرطرفدار شد و لمباردی را به فکر باز کردن یک پیتزا فروشی در سال ۱۹۰۵ انداخت.
اما در این زمان مصرف پیتزا هنوز به مهاجرین ایتالیایی محدود میشد و بین آمریکاییها محبوبیت چندانی نداشت. بعد از جنگ جهانی دوم مصرف پیتزا فراگیرتر و بین سربازان آمریکایی در ایتالیا بسیار پرطرفدار شد به طوری که گاهی پیتزافروشیها نمیتوانستند جوابگوی تقاضای بی حد و مرز مشتریان آمریکایی خود باشند.
آمریکایی که از این غذای محلی خوششان آمده بود و آن را با خود به خانه بردند. ایتالیاییها که بعد از جنگ اقتصادشان صدمه دیده بود با مهاجرت به سایر کشورهای اروپایی، پیتزا را در تمام اروپا رواج دادند.
با رشد جمعیت در دهه ۱۹۵۰ بخصوص در آمریکا کم کم رستورانهای زنجیرهای به وجود آمدند. چون پیتزا نسبتاً سریع و آسان تهیه میشد و حملش آسان بود.
رستورانها نیز به این فکر افتادند که برای جلب مشتری بیشتر، قسمتی از کار خود را به حمل پیتزاهای سفارش داده شده به خانه مشتریانشان (به صورت مجانی) اختصاص دهند.
به نام خدا
بنام خدا
نخستین ملکه زیبایی ایران و جهان از تربت حیدریه
این خانم نخستین ملکه زیبایی ایران بوده، در سال ۱۸۹۶ توسط مجله ایلوستراسیون فرانسه که برای نخستین بار مسابقه زیباترین ملکه دنیا را برگزار می کرد، رعنا به عنوان نخست ملکه زیبایی جهان انتخاب شد.
او خواننده اپرا و مشهورترین مانکن عصر خویش بود. رعنا در سال ۱۳۲۶ در تربت حیدریه خراسان به خاک سپرده شد تک و تنها بدون آنکه کسی در کنارش باشد.
بنام خدا
سپندارمذگان چيست؟
در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، یعنی حدودا دوهزار سال پیش از تولد ولنتاین، میان آریائیان روزی موسوم به روز عشق (سپندارمذگان یا اسفندارمذگان) بوده است. این روز در تقویم زرتشتی مصادف است با پنجم اسفند ماه و در تقویم جدید ایرانی، که شش ماه اول سال سی و یک روز حساب میشود، شش روز به جلو آمده و دقیقا مصادف میشود با ۲۹ بهمن، یعنی چهار روز پس از روز ولنتاین فرنگی. زرتشیان جشن سپندارمذ (سپندارمذگان – روز زن و روز زمین) را هرساله در پنجم اسفند ماه برگزار میکنند.
در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب میکردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بهعنوان مثال روز اول «روز اهورامزدا»، روز دوم، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم «سپندارمذ» بوده است.
"سپندارمذ" لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق میورزد. زشت و زیبا را به یک چشم مینگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان میدهد. به همین دلیل در فرهنگ ایران باستان "سپندارمذ" را بهعنوان نماد عشق میپنداشتند. پسوند "گان" هم به معنی "جشن" است، و در نتیجه "سپندارمذگان" به معنی "جشن سپندارمذ" (جشن روز زن و زمین) است.
در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی میشده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن میشد، جشنی ترتیب میدادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلاً شانزدهمین روز هر ماه "مهر" نام داشت که در ماه مهر، «مهرگان» لقب میگرفت. همین طور روز پنجم هر ماه "سپندارمذ" یا "اسفندارمذ" نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم "اسفندارمذ" نام داشت، جشنی با همین عنوان میگرفتند.
"سپندارمذگان" جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا میکردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه میدادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت میکردند. جشن "سپندارمذگان" یا "اسفندگان"، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده است.
در باور ایرانى مرد داراى قدرت مردانگى و تفکر و خردورزى بیشترى است، در برابر آن زن نیز داراى مهر ورزى، عشق پاک، پاکدامنى و از خودگذشتگى فراوان ترى است که هر یک از این دو به تنهایى راه به جایى نبرده و حتى روند پویایى گیتى را هم به ایستایى مى کشانند. اگر مردان بدنه هواپیماى خوشبختى اند، زنان موتور آن اند که پیکره بى موتور و موتور بى بدنه هیچ کدام به تنهایى به اوج سعادت نمى رسند بلکه ذره اى حرکت و جنبش هم برایشان ناممکن است. اشوزرتشت خوشبختى بشر را وابسته به میزان دانش و خرد انسان مى داند نه جنسیت و قومیت و رنگ و نژاد و از دیدگاه وى همه انسان ها _ همه زنان و مردان _ داراى حقوق برابرند. او دختران را در گزینش همسر آزاد شمرده و عشق پاک و دانش نیک را دو معیار اصلى مى داند و خوشبختى همسران جوان را در زندگى زناشویى در این مى داند که هر یک بکوشند تا در راستى از دیگرى پیشى جویند.
ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن میگرفتند و با سرور و شادمانی روزگار میگذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلاً جهانبینی ایرانیان باستان است.
شاید هنوز دیر نشده باشد که روز عشق را از 25 بهمن (ولنتاین) ،
به 29 بهمن (سپندارمذگان ایرانیان باستان) منتقل کنیم !!!!!!!
به نام خدا
خبرگزاری مهر: سازمان میراث فرهنگی قصد دارد برای جلوگیری از آسیبهای جوی و هوازی روی نقش برجسته انسان بالدار هخامنشی در محوطه پاسارگاد، سقفی موقت برای آن تعبیه کند اما اولویت با انتقال به موزه است که هنوز عملیاتی نشده است.
عبدالرضا نصیری، معاون میراث فرهنگی استان فارس گفت: کاخ دروازه که در بخشی از آن، مجسمه انسان بالدار نیز وجود دارد به علت محدودیت اعتبار اکنون در اولویت مسقف کردن نیست به همین منظور تنها قصد داریم برای این اثر تاریخی سقفی موقت و قابل حمل ایجاد کنیم.
وی گفت: بیشتر تمایل داریم که این نقش برجسته را به موزه انتقال داده و مولاژی از آن را به جای آن قرار دهیم. چرا که حتی هوای آزاد نیز به آن آسیب می زند بنابراین بهتر است در ویترین موزه ای قرار نگه داشته شود.
نصیری بیان کرد: حتی اگر کل کاخ دروازه مسقف شود باز هم جابه جایی این نقش برجسته بهتر از قرارگیری در هوای آزاد است اما این اقدام مصوبه شورای فنی میراث فرهنگی را نیاز دارد چون ممکن است برخی از معترضان نسبت به این موضوع بحث هایی را در جامعه راه بیاندازند بنابراین این اقدام به تصمیم موزه پاسارگاد نیز مرتبط است.
از پنج سال پیش تاکنون قرار بود، تکلیفی برای این انسان بالدار مشخص شود و مولاژی که معاون میراث فرهنگی فارس می گوید به جای این نقش برجسته در این قسمت از کاخ دروازه گذاشته شود، اما تا کنون این امر عملی نشده است.
به نام خدا
آراستن سرو و کاج در کریسمس از ایران باستان الهام گرفته شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما مینگریستند.
در ایران باستان و در شب یلدا، درختی بنام درخت یلدا تزئین میشد که عموماً از درخت سرو و کاج استفاده میشد. گفته میشود آراستن سرو و کاج در کریسمس از ایران باستان اقتباس شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما مینگریستند و در خور روز یا دیگان روز نخست دی ماه در برابر سرو میایستادند و عهد میکردند تا سال بعد مقاوم و پایدار باشند و یک نهال سرو دیگر کشت کنند.همچنین بر طبق باورهای ایرانیان، سبزی در آغاز سال، نشان برکت در سرتاسر آن سال است که بر اساس همین باور رسم کاشتن سبزه در آغاز سال و همزمان با جشن نوروز به تدریج جایگزین درخت شد.
اما در اروپا از حوالی سده شانزدهم بنا به روایتی و بنا به روایتی دیگر در سده چهاردهم، ابتدا از آلمان و سپس لهستان و پس از آن دیگر نقاط اروپا، استفاده از درخت کریسمس، فراگیر میشود.سنت درخت کریسمس، به آلمان سده شانزدهم میلادی و زمانی که مسیحیان، درختان تزیین شده را به خانههای خود آوردند، برمیگردد. همچنین در آن زمان عدهای هرمهایی از چوب میساختند و آنرا با شاخههای درختان همیشه سبز و شمع تزیین میکردند.
به تدریج رسم استفاده از درخت کریسمس در بخشهای دیگر اروپا نیز طرفدارانی پیدا کرد.در تزیین درختهای کریسمس اولیه، به جای مجسمه فرشته در نوک درخت، از پریهای کوچک به نشانه ارواح مهربان یا زنگوله که برای ترسانیدن ارواح شیطانی به کار میرفت استفاده میشد.در لهستان، درخت کریسمس با مجسمههای کوچک فرشته، طاووس و پرندگان دیگر و تعداد بسیار زیادی ستاره، پوشیده میشد. در سوئد، درخت را با تزیینات چوبی که با رنگهای درخشان رنگ آمیزی شده اند و اشکال کودک و حیوانات از جنس پوشال و کاه تزیین میکنند. دانمارکیها، از پرچمهای کوچک دانمارک و آویزهایی به شکل زنگوله، ستاره، قلب و دانه برف استفاده میکنند. مسیحیان ژاپنی بادبزنها و فانوسهای کوچک را ترجیح میدهند.تزیین درخت در اوکراین نیز بسیار جالب است، آنها حتما در تزیین درخت خود از عنکبوت و تار عنکبوت استفاده میکنند و آنرا خوش یمن میدانند، زیرا بنا بر یک افسانه قدیمی، زنی بیچیز که هیچ وسیلهای برای تزیین درخت و شاد کردن فرزندان خود نداشت، با غصه به خواب میرود و هنگام طلوع خورشید متوجه میشود که درخت کریسمس خانه اش با تار عنکبوت پوشیده شده است و این تارها با دمیدن خورشید به رشتههای نقره مبدل شدهاند.
اما امروزه در سراسر جهان اشکال مختلفی از درخت کریسمس مرسوم شده که گاهی بسیار گرانقیمت هستند و تعدادی از انها ممکن است از نظر ابعاد و قیمت در گینس ثبت جهانی شوند رونمایی شده است.
به عنوان مثال، در اوایل ماه دسامبر امسال بزرگترین و بلندترین درخت شناور دنیا در ریودوژانیرو روشن شد. این درخت دارای ویژگیهای مختلف است و نزدیک به ۵۴۲ تن وزن دارد. این درخت همچنین با ۸۵ متر ارتفاع یکی از بلندترین درختهای کریسمس به شمار میرود. این درخت دارای ۳٫۱ میلیون چراغ همیشه روشن است که در نوع خود یک رکورد محسوب میشود.
فرانسه کشوری است که به داشتن شکلاتهای بسیار خوب معروف است و از همین رو یک درخت کریسمس شکلاتی نیز در این کشور شاید به نظر عادی برسد. این درخت که نزدیک به ۱۰ متر ارتفاع دارد از بیش از ۴۰۰ کیلوگرم شکلات تهیه شده است و قرار است قطعات آن به نفع خیریه کودکان بی سرپرست فروخته شود.
چندی پیش در یکی از هتلهای دبی درختی رونمایی شد که عنوان گران ترین درخت کریسمس را به همراه دارد. این درخت بر روی یک پایه از طلا گذاشته شده است و روی آن نیز تنها با الماسهای مختلف و طلا تزئین شده است. به طور کلی نزدیک به ۱۸۰ الماس روی این درخت به کار رفته است و نزدیک به ۱۱ میلیون دلار نیز قیمت گذاری شده است.
یک جواهر فروش ژاپنی به تازگی از یک درخت کریسمس تمام طلا رونمایی کرده است. او این درخت ۲٫۴ متری را به کمک شرکت والت دیزینی ژاپن ساخته است. این درخت نزدیک به ۲۰ کیلوگرم طلای خالص دارد و قیمت آن نیز نزدیک به ۴٫۲ میلیون دلار اعلام شده است. این درخت تا پایان سال ۲۰۱۲ در مغازه طلا فروشی باقی میمانند و به نمایش عمومی گذاشته خواهد شد.در ابتدای سال ۲۰۱۲ سرزمین لگو در اقدامی جالب بلندترین درخت لگویی دنیا ساخت. این درخت که نزدیک به ۹ متر ارتفاع دارد از بیش از ۴۰۰ هزار تکه لگو ساخته شده است و ۱۰ هفته نیز زمان برای ساخت آن صرف شده است. این درخت همچنین ۶ هزار کیلوگرم وزن دارد و تا اخر سال ۲۰۱۲ نیز به نمایش گذاشته میشود و پس از آن ممکن است تخریب شود.
البته هشت سال پیش یک درخت بلوط به عنوان بزرگترین درخت کریسمس شناخته شده است که سنی نزدیک به ۴۰۰ سال دارد. این درخت هر ساله با بیش از ۵ هزار لامپ تزئین میشود. تحقیقاتی که در مورد این درخت انجام شده است نشان میدهد که برای اولین بار در سال ۱۹۲۸ به عنوان درخت کریسمس انتخاب شده است. این درخت نزدیک به ۲۲ متر ارتفاع و ۳۵ متر پهنا دارد.به هر حال به نظر میرسد آنچه که بیش از هر چیز از این جشن تا سالیان دراز به یادگار میماند این است که هم میهنان مسیحی در ازای درختان نوئل و نرادی که در مراسم خود استفاده میکنند نهالی که چندان قیمتی هم ندارد بکارند تا هم یادگاری از خود به جای گذارند وهم جشن کریسمسشان را همانند نوروز از شکوفایی سبزه قرین برکت کنند.
به نام خدا
این عکس بسیار زیبا از ایران در میان برترین عکس های سال ۲۰۱۲
وب سایت نشنال جئوگرافیک در پایان سال میلادی مجموعه از تصاویر منتخب خود را منتشر کرده که در میان آنها عکسی از یک عکاس ایرانی هم به چشم می خورد.
امیر علی شریفی عکاس ایرانی است که تصویر زیبایی از صاعقه ای بزرگ در ساحل محمود آباد را ثبت کرده بود که پیش تر از این در میان تصاویر منتخب ماه آگوست این موسسه هم منتشر شده بود. شریفی در ذیل این تصویر در نشنال جئوگرافیک می گوید: «پس از سه سال که برای دیدار خانواده ام به ایران رفتم، به محمود آباد سفر کردیم… یک شب که صاعقه در آسمان دیدم به هتل رفتم، دوربینم را برداشتم و عکس های زیاد با نوردهی درازمدت گرفتم ولی تنها در دومین عکس بود که توانستم وسیع ترین، زیباترین و آخرین صاعقه آن شب را ثبت کنم…»
منبع : تابناک
به نام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
بابک سلامتی : | ||
دیماه یکی از پرمناسبتترین ماههای سال برای برگزاری جشنها و شادی کردن است. شاید بتوان آنرا ماه شادی نامید چرا که پرآیینترین و پس از فروردین شادترین ماه ایرانی است. چهار جشن دیگان که در سالنمای زرتشتیان در روزهای اورمزد و دیماه (٢٥آذرماه)، دیبآذر و دیماه (٢دی)، دیبمهر و دیماه (٩دی) و دیبدین و دی ماه (١٧دی) برگزار میشود، دی ماه را از نظر جشنهای ماهیانه بیمانند کردهاست. اگر مناسبتهای دیگر این ماه مانند شبچله (یلدا) و زایش حضرت مسیح -که هر دو ریشه در زایش میترا و آیین مهر دارند- و همچنین آغاز سال نو میلادی را نیز پیش چشم بیاوریم، میبینیم که این سخن پذیرفتنیتر میشود.
|
به نام خدا
|
||
|
||
|
||
گروه تاريخ امرداد : | ||
شاید برای ما غافلگیرکننده باشد اگر بدانیم در گسترهی سیاسی ایران باستان، بانکی وجود داشته است که عملیات آن در بنیاد، تفاوت چندانی با کارهای بانکی امروز نداشته است. |
به نام خدا
شتاب کنید نیازمندان غزه و لبنان و .... چشم براهند......
گزارشی تلخ از زندگی در مخروبه های پایتخت
در خرابه ای کنار برج میلاد خانوادهای 5 نفره سرمای زمستان را بدون مایحتاج ضروری زندگی و با یک بخاری نفتی سپری میکنند.
به نقل از فارس، پدر 35 ساله این خانواده به دلیل سکته توانایی با ناتوانی جسمی روبرو است و امکان رسیدگی به امور خانواده را ندارد. دوقلوهای 12 ساله و یک فرزند 7 ساله این خانواده در شب یلدا امسال طعم آوارگی و گرسنگی و سرما را با هم می چشند.
مادر این خانواده درباره علت و وضعیت پیش آمده گفت: شوهرم کارگر است در شهرستان کار نبود به تهران بدون هیچ فامیل و پشتوانهای آمدیم، آقامون کارگری میکرد و خرج خانه را در میآورد تا اینکه خداوند دو تا بچه دوقلو به ما داد بچهها به خاطر اینکه 6 ماهه به دنیا آمدن بیماریهایی داشتند ما هم بیمه نبودیم و موجب شد که تمام زندگی را که تاکنون با هزار مشکل جمع کردهایم را به حراج بگذاریم تا وضعیت سلامتی بچهها بهتر شود.
همچنین میتوانید گزارش کامل این خبر را اینجا بخوانید :
http://farsnews.com/newstext.php?nn=13911001000286
ای مردم بازهم نیازمندان خود را وا نهید و به کمک مردم غزه بشتابید....
به نام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
روش بافت پارچههای زربافت روزگار هخامنشیان که بهگونهی دو رویه بافته میشدند، پیدا شد. |
به نام خدا
اینجا شین آباد است، حال دو دختر دیگر که با هزار امید و آرزو به مدرسه فرستاده شده اند وخیم است و از صورت زیبا دیگر خبری نیست.
اینجا در شین آباد مدرسه ای سوخته است. خانواده ای داغدارند. وزیر اما می خندد.خبری از استعفا نیست.عذر خواهی هم مصلحتی است چرا که وزیر برای تمامی اشتباهاتش تا قیامت عذرخواهی می کند.
اینجا پیرانشهر است، مراسم خاکسپاری سیران یگانه .زجه های مادری داغدار در گوش شهر پیچیده.پشت درهای بیمارستان سینای تبریز هم صدای شیون و زاری خانواده های کودکان سوخته بلند است.
از دست نوازش رئیس جمهور اما خبری نیست که نیست.
رئیس جمهوری که صدای ناله های کودکان زیر آوار مانده ورزقان را هم نشنید اما مرگ مادر رئیس جمهور سیرالئون را تسلیت گفت.
حالا هم در پی حادثه تیر اندازی در آمریکا، محمود احمدی نژاد ، مرگ کودکان آمریکایی را در پیامی تسلیت گفته است.پیام تسلیتی که مانند تیری است در قلب خانواده های داغدار کودکان درگذشته کشور.
در بخش هایی از این پیام آمده است" اینجانب به نمایندگی از ملت بزرگ ایران، تسلیت و همدردی عمیق خویش را با مردم آمریکا و خانواده بازماندگان این حادثه تلخ، اعلام نموده و امیدوارم روزی شاهد آن باشیم که ملتها در جهانی سرشار از عشق و محبت و دوستی در کنار یکدیگر زندگی کنند."
درست است ، مرگ کودکان دردناک است چه در ایران، چه در آمریکا چه در غزه ، چه در سوریه و چه در شین آباد.شنیدن ناله های کودکان دل سنگ را هم آب می کند اما مهم همان جهان سرشاز از عشق و محبت و دوستی است که همدردی می طلبد اما نه فقط برای غریبه ها و برای چنگ زدن به ریسمان دوستی سیاسی.
آقای رئیس جمهور اینجا در شین آباد هم یگانه دختری در گذشته است. در تبریز نیز گل های زندگی کودکانی پرپر شده است..
"صراط" – مصراعی ست که می گوید: «یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم» یا ضرب المثلی ست که عنوان می کند: «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است».
در شأن هر دو عبارت هم می توان چنین برداشت نمود که در ابتدای هر امر می بایست گره از مشکلات هم کیش و مسلکان باز نمود و سپس دیگران را دریافت!
به گزارش صراط؛ پیرو همین مطلب دیروز محمود احمدی نژاد در پیامی، ضمن تسلیت به خانواده کشته شدگان حادثه تیراندازی در مدرسه آمریکایی، با ایشان همدردی کرد.
متن کامل این پیام به شرح زیر است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
خبر حادثه ناگوار مدرسه ساندی هوک در ایالت کانتیکت که منجر به قتل 20 کودک و هفت آموزگار بیگناه آمریکایی شد را با تأثر فراوان دریافت نمودم.
هنوز خاطره تلخ کشتار در سینمای ایالت کلرادو و دیگر کشتارهای جنونآمیز در این کشور در اذهان عمومی تسکین نیافته که با وقوع مجدد حادثهای به مراتب وحشتناکتر، نگرانیها از ادامه این روند تشدید شده و افکار عمومی جهانیان را متوجه مسایل و مشکلات ریشهای چنین حوادث تلخی در جامعه آمریکا نموده است.
امروز همه ملتها و از جمله قاطبه ملت ارجمند آمریکا در سیر تکاملی خود به سمت حاکمیت اخلاق و معنویت و احترام به حقوق کرامت انسانها نیازمند فضایی آکنده از محبت و صمیمیتاند و بروز چنین حوادث دلخراشی نگرانیهای عمیقی را در همگان ایجاد میکند.
آیا وقت آن نرسیده است که با ریشهیابی دقیق و جدی این قبیل اقدامات خشونتبار اعجابآور، در سیاستها و برنامههایی که بر اساس منافع مادی و سودجویی عدهای خاص طراحی و اجرا میشود و آثار مخرب فروانی در روح آحاد جامعه و بویژه کودکان و نوجوانان معصوم میگذارد، تجدید نظر اساسی صورت گیرد؟
اینجانب به نمایندگی از ملت بزرگ ایران، تسلیت و همدردی عمیق خویش را با مردم آمریکا و خانواده بازماندگان این حادثه تلخ، اعلام نموده و امیدوارم روزی شاهد آن باشیم که ملتها در جهانی سرشار از عشق و محبت و دوستی در کنار یکدیگر زندگی کنند.
محمود احمدینژاد
رییسجمهوری اسلامی ایران
و رییس جنبش عدم تعهد»
در همین رابطه ضمن تقدیر از روحیه انسان دوستانه رئیس جمهور، می باید چند نکته را متذکر شد.
اوایل آذرماه امسال بود که وقوع سیل در شهرستان دشتستان، منجر به کشته شدن 5 نفر از هم میهنان شد.
هم چنین طی هفته های گذشته، مدرسه ای ابتدایی در پیرانشهر استان آذربایجان غربی، طعمه حریق شد که در این حادثه دردناک، یک دختر 10 ساله جان باخت و 30 نفر از دانش آموزان نیز دچار سوختگی شدند.
پرسشی که در این میان خودنمایی می کند اینست که آیا خون کشته شدگان مدرسه ای در آمریکا از خون سیران یگانه رنگین تر است؟!
آیا فوت 5 نفر از هم میهنان در حادثه ویرانگر سیل دشتستان از طوفان سندی و چه و چه کم اهمیت تر است؟!
حال با توجه به آنچه از نظر گذشت از رئیس جمهور مهرورز و بشردوست، انتظار آن می رفت که همدردی مختصری نیز با هموطنان و خانواده های آسیب دیده این قبیل حوادث را ابراز می داشتند و همانند پیام تسلیت به مردم آمریکا، پیامک کوچکی نیز در ارتباط با حوادثی چون، فاجعه پیرانشهر و سانحه دشتستان منتشر می کردند!
امید است که رئیس جنبش عدم تعهد از این پس، "پیامی تسلیتی که هم میهنان خودش رواست را به دیگران روا مدارند"!
به نام خدا
منطقه شكار ممنوع كویر میقان اراک با مناظر بكر طبیعی و دیدنی در روزهای نوروز میزبان گردشگران بومی و غیر بومی است.
دبیر ستاد تسهیلات سفر و سرپرست اداره کل میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری استان مرکزی با اعلام این خبرگفت: قسمت مركزی كویر میقان اراک با 50 هزار هكتار وسعت در 150 كیلومتری شمال شرقی اراک و منطقه فراهان سفلی قرار داد كه در دل آن دریاچه ای فصلی قرار دارد كه لایه های نمكی تمامی سطح آن را پوشانده است.
مجتبی رضوانی افزود : كویر میقان از فاصله دور به رنگ سفید و برفی شكل است كه هنگام غروب و طلوع خورشید زیبایی آن دوچندان می شود و جلوه ها و سراب های آن چشم هر بیننده ای را خیره می كند.
وی بیان کرد : دریاچه كویر با حدود 1655 متر ارتفاع از سطح دریا، در 15 كیلومتری شمال شرق اراک واقع شده و در فصل پاییز و زمستان میزبان گونه های پرندگان نادر و ارزشمند مهاجر و بومی است كه اوج گیری آنها در فصل مهاجرت بسیار دیدنی است.محدوده دریاچه، سالانه پذیرای 12 هزار پرنده مهاجر است كه مشهورترین آنها گونه نادر و زیبای درنا است كه از نیمه دوم آبان تا یکم دی ماه به این منطقه می آیند.
رضوانی اظهار داشت : اطراف دریاچه و كویر را گیاه قره داغ در برگرفته كه بومی منطقه است و به صورت چتری بزرگ شاخه های خود را بر روی تپه های ماسه ای می گستراند.این گیاه به قهرمان كویر مشهور است و به صورت طبیعی موجب تثبیت شن های روان شده كه حدود 39 هزار هكتار از زمینهای اطراف كویر را پوشانده است.
وی گفت : كویر میقان دارای مهمترین معادن سولفات سدیم جهان است كه ذخایر آن بیش از 45 میلیون تن برآورد شده است.در حاشیه این كویر با انجام عملیات كاشت قره داغ و آتریپلكس محیطی سبز و خرم ایجاد شده كه موجب بازگشت انواع گونه های گیاهی و جانوری به این منطقه شده و از حركت شن های روان و خشكی و بی روحی این كویر هم جلوگیری كرده است.استقرار بزرگترین برج دیده بانی طبیعی در قلب كویر میقان یكی از جاذبه های زیبای این منطقه شكار ممنوع است كه با حضور در ارتفاع 15متری آن می توان بر تمامی منطقه و چشم اندازهای تسلط داشت.
مجتبی رضوانی تاکید کرد : شب های كویر میقان دیدنی و دلپذیر است و یكی از جاذبه های مهم رصد ستارگان و لذت بردن از خلقت كهكشان ها و اجرام آسمانی است.
به نام خدا
تاریخچـهای از شـب یلــــدا و گرامیـداشت آن
یلدا از نظر معنی معادل با کلمه نوئل از ریشه ناتالیس رومی به معنی تولد است و نوئل از ریشه یلدا است. واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است. ولادت خورشید (مهر و میترا) و رومیان آن را (ناتالیس انویکتوس) یعنی روز (تولد مهر شکست ناپذیر) می نامند.
شرق شناسان و مورخان متفق القولند که ایرانیان نزدیک به هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز و آذرماه را که درازترین و تاریک ترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می مانند، در کنار یکدیگر خود را سرگرم می کنند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیه آنان را تضعیف نکند و با به روشنی گراییدن آسمان (حصول اطمینان از بازگشت خورشید در پی یک شب طولانی و سیاه که تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب روند و لختی بیاسایند.
در این جستار از سخنرانی دکتر جنیدی و دکتر کزازی برداشت هایی شده که : جشن شب یلدا، همانند جشنهایی همچون نوروز و مهرگان، پس از تازش اسکندر، تازیان، و مغولها پابرجا مانده است و در تک تک خانه های ایرانیان راستین با گردآمدن خانواده ها به دور هم برگزار میشود.
فردوسی خردمند در شاهنامه میگوید:
نباشد بهار و زمستان پدید
نیارند هنگام رامش نوید
از این بیت میتوان پی برد که در سرزمینهای بجز ایران آغاز فصل ها را نمیدانستند اما ایرانیان در آن زمان به این دانش دست پیدا کرده بودند. در زمان تاختن تازیان به ایران گاهشماری ایرانیان که بر پایه ی خورشید بود، به گاهشماری بر پایه ی ماه دگرگون شد، اما پس از چندی خیام به روی کار آمد و این گاهشماری خورشیدی را دوباره بنیان نهاد تا باز جشنهای ما زنده باشند و ما آنها را برگزار کنیم. به جز این، ایرانیان همیشه آیین هایشان همراه با شادی بوده و احترام ویژه به نور و روشنایی داشته اند.
از این روست که ایرانیان درازترین شب را بیدار مینشینند تا بیرون آمدن خورشید را نظاره گر باشند. از این پس است که دوران کمبود نور و روشنایی پایان یافته و دوران فزونی خورشید و نور و روشناییست. در این میان ایرانیان با روشن کردن آتش و چراغ به یاری خورشید می آیند و تا صبح بیدار میمانند. یکی دیگر از دلایل برگزاری این جشن، شب زاد روز ایزد مهر یا میترا است. مهر به معنای خورشید است و تاریخ پرستش آن در میان ایرانیها و آریایی ها به پیش از دین زرتشت بازمیگردد، که پس از ظهور زرتشت این پیامبر او را اهورامزدا تعریف کرد. یکی از ایزدان اهورایی مهر بود که هم اکنون بخشی از اوستا به نامش نامگذرای شده است.
همانطور که اشاره شد نخستین نشانه ها به مراسم شب یلدا مربوط به دوران پیش از زرتشت است یعنی شب زاده شدن ایزد مهر. ایزدی که خورشید گردونه اوست. هنگام رواج آیین مهر در اروپا، مراسم شب یلدا با شکوه هرچه تمامتر برگزار می شد. هنگامی که مسیحیت از کشتار بی رحمانه پیروان مهر، در اروپا رواج یافت، اولیای دین پی بردند که برانداختن برخی سنتها و آیین های مهر غیرممکن است. از این رو شب میلاد ایزدمهر را به میلاد مسیح در ۲۵ دسامبر بدل کردند. فاصله مختصری که میان این دو جشن وجود دارد، حاصل اشتباه در محاسبه تقویم است. در حقیقت میلاد مسیح همان شب یلدای پیروان مهر است که در ایران نیز گرامی داشتن آن با رواج دین زرتشت از میان نرفته، هنوز نیز مردم آن را بزرگ می دارند.
آداب شب یلدا در طول زمان تغییر نکرده و ایرانیان در این شب، باقیمانده میوه هایی را که انبار کرده اند و خشکبار و تنقلات می خورند و دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن می نشینند تا سپیده دم بشارت شکست تاریکی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید که بدون آن زندگی نخواهد بود) را بدهد، زیرا که به زعم آنان در این شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است.
یکی از آیین های شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند. در برخی دیگر از جاهای ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. بازگویی خاطرات و قصه گویی پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه این ها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر آیند و بلندترین شب سال را با شادی و خرسندی به سپیده برسانند. در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه و انار در شب یلدا جزو آداب و شیوه ی آن نباشد.
یلدا در افسانه ها و اسطوره های ایرانی حدیث میلاد عشق است که هر سال در "خرم روز" مکرر می شود. از آن زمان هر سال مهر و ماه تنها یک شب به دیدار یکدیگر می رسند و هر سال را فقط یک شب بلند و سیاه و طولانی است که همانا شب یلداست.
یلدا نام فرشته ای است، بالا بلند، با تن پوشی از شب و دامنی از ستاره
یلدا نرم نرمک با مهر آمده بود
با نخستین شب پاییز آمده بود
و هر شب ردای سیاهش را قدری بیشتر بر سر آسمان می کشید
تا آدمها زیر گنبد کبود آرامتر بخوابند
یلدا هر شب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت
و لا به لای خواب های زمین لالایی اش را زمزمه می کرد
گیسوانش در باد می وزید و شب به بوی او آغشته می شد
یلدا شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت
آتش که می دانی، همان عشق است
یلدا آتش را در دلش پنهان کرد تا شیطان آن را ندزدد
آتش در وجود یلدا بارور شد
فرشته ها به هم گفتند:
یلدا آبستن است. آبستن خورشید
و هر شب قطره قطره خونش را به خورشید می بخشد
و شبی که آخرین قطره را ببخشد
دیگر زنده نخواهد ماند
فرشته ها گفتند:
فردا که خورشید به دنیا بیاید یلدا خواهد مرد
جعفر سپهری : |
کهنترین سند دریانوردی ایرانیان، مهری است که در چغامیش خوزستان بدست آمده است. تاریخ تمدن ناحیه چغامیش به ششهزارسال پیش از میلاد میرسد. این مهر گلین، یک کشتی را با سرنشینانش نشان میدهد. در این کشتی یک سردار پیروز ایرانی، بازگشته از جنگ، نشسته، و اسیران زانوزده در جلوی او دیده میشوند. در این مهر یک گاو نر و یک پرچم هلالی شکل هم دیده میشوند. نقشهای برجسته پاسارگاد نمایانگر توانمندی دریایی ایرانیان و فرمانروایی ایشان بر هفتدریاست.
|
به نام خدا
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : |
||
تابوتی از یک کودک به همراه جمجمه و استخوانهای برجایماندهی این کودک در خوزستان پیدا شد. |
به نام خدا
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : |
||
بیلهای مکانیکی آمده بودند تا در بخش باختری(:غربی) تپهی ایلامی که از قضا یک تپهی باستانی بهشمار میآید، راه باریکی را پهنا ببخشند، بیتوجه به آن که، اینجا یک گسترهی باستانی است.
گهستونی گفت با ناخشنودی از آشفتگی وضع این تپهی باستانی که بیگمان ناگفتههای بسیاری از تاریخ ایران و مردمانش با خود دارد، گفت: «تپهی باستانی کلگهزرین یکی از ارزشمندترین گسترههای تاریخی خوزستان است که باستانشناسانی همچون گریشمن و سرافراز از آن بازدید کرده و سرانجام علیاکبر سرفراز در سال ١٣٥٢ آن را کاوش کرده است.» به گفتهی گهستونی، این تپه، تعیین حریم نشده است. دستاندازیها به این گسترهی باستانی از سویی، و از سوی دیگر؛ بیتوجهیهای سازمان میراث فرهنگی و حریمدار نبودن تپه، دست به دست هم دادهاند تا تپه رو به ویرانی رود. گهستونی با توجه به ساختوسازهای بیشماری که در سالهای گذشته در جنوب مسجدسلیمان و بر روی گسترهی باستانی کلگهزرین شده، از سازمان میراث فرهنگی کشور خواست تا برای تعیین حریم این گستره، شتاب کنند. عکس از حسن سریعکار |