بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نيا : | ||
نم بسيار و رشد درختها و درختچهها نقشبرجستههای ایلامی «اشکف سلمان» شهر ایذه را تهدید میکند. برای نمونه، در دومین نقش برجسته، از چهارنقشبرجستهی بزرگ این گسترهی تاریخی، درست زیر پای «هانی» پادشاه بزرگ ایلامی، درختچهای سبز شده و رو به رشد است.
به گزارش ميراث خبر؛ اشکفت سلمان در جنوب ایذه، در استان خوزستان است و دربرگيرندهی ٤ نقشبرجسته از روزگار ایلامیان و برجای ماندههای یک ساختمان از اتابکان است. این گستره، پرستشگاه «تریشا» یکی از خدایان ایلامی بوده است. اشکفت سلمان، یا نیایشگاه تاریشا، بزرگترین خطنوشتهی میخی ایلام نو را در خود جا داده است. درون اشکفت، چشمهی آب شیرینی روان است که در هنگام بارندگی، از بالای تاق آبشار خروشانی روان میشود. همین آب به بالا رفتن نم این گسترهی تاریخی انجاميده است. از اينرو در جایجای این نقشبرجستهها گیاهان و درختچههای گوناگوني روييده و دارند ريشه می دوانند و بزرگ می شوند. هرچند این گیاهان بر روی نقشبرجسته نمو کردهاند اما تاکنون هیچ كاری برای پاکسازی این گیاهان از روی يادمانهاي تاریخی انجام نشده است. براي نمونه، بر روی دومین نقشبرجسته و درست در زیر پاهای هانی، پادشاه ایلامی، یک گیاه سبز شده كه هماکنون بلندای آن به نیم متر رسیده است.
بيگمان، رشد و ریشه دواندن این گیاهان بر روی آثار سنگی با این ارزش تاریخی، به شکاف خوردن و نابودي آنها در آينده خواهد انجاميد. |
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 28 تیر ماه
بنام خدا
آیا می دانید...؟
· بزرگترین باغ انار خاور میانه با 300 هکتار در مهریز قرار دارد.
· بلندترین برج بادگیر دنیا با ارتفاع 55/5 متر در مهریز قرار دارد.
· تنها کاروانسرای مدور ایران بنام « زین الدین» در مهریز قرار دارد.
· نخستین تولید کننده شیر و پسته استان یزد ، مهریز است.
· بزرگترین نخل در جهان اسلام در حسینیه کاج مهریز قرار دارد.
· خاستگاه اصلی آسیاب های آبی استان یزد ، مهریز است.
· دومین قله استان به بلندی 3075 متر قله « دام گاهان » در مهریز می باشد.
· تنها کوه سنگ نگاره های انسانهای اولیه در ایران در مهریز قرار دارد.
· نخستین مدال آوران طلای جهان و آسیا در ایران در رشته دوچرخه سواری ، جوانانی از روستای خورمیز مهریز هستند.
· قدیمی ترین قنات«دولت آباد» با 700 سال قدمت از مهریز سرچشمه می گیرد.
· بقعه فضل بن عباس یکی از سرداران رشید اسلام در مهریز قرار دارد.
· بزرگترین معدن سرب و روی خاور میانه در مهریز قرار دارد.
· قدیمی ترین درخت چنار در خاور میانه در مهریز قرار دارد.
· بزرگترین و قدیمی ترین سرو ایران پس از ابرکوه در مهریز قرار دارد.
· تنها تپه شنی استان « کوهریگ» در مهریز قرار دارد.
· بزرگترین تکیه استان پس از امیرچخماق در باغبهار مهریز است.
· تنها آب معدنی طبیعی استان بنام « چاه گله» در مهریز قرار دارد.
· شاخص ترین ایستگاه باران سنجی استان در منشاد مهریز است.
· تنها منطقه رویش گیاه ریواس در مهریز قرار دارد.
· فعال ترین جراح قلب کشور با بیش از 14000 عمل جراحی دکتر فروزان نیا از مهریز است.
· دومین تک برج استان در مهریز واقع است.
· نخستین تولید کننده بید مشک استان مهریز است.
· تنها شهید روحانی در حادثه خونین مکه مکرمه از استان یزد شهید حجت الاسلام والمسلمین برهان از مهریز است.
· تنها آثار ما قبل تاریخ استان در غربالبیز مهریز کشف شده است.
· دانش آموزان مهریزی در کنکور سراسری چندین سال پیاپی است جزو برترین های استان و ایران قرار می گیرند.
و .............
بنام خدا
گرمابه 800 ساله منشاد زباله دانی شد!
به گزارش خبرنگار مهر، این حمام کهنسال در مرکز منشاد و جاده اصلی منشاد به یزد واقع شده و با قدمتی 800 ساله در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
مردم منشاد سالیان سال از این حمام بزرگ و تاریخی استفاده می کردند اما این حمام اکنون به محل انباشت زباله تبدیل شده است.
به علت مهاجرت مردم به شهرها و بی توجهی مسئولان ذیربط، این گرمابه 25 سال است که به حال خود رها شده و مردم از اینکه گرمابه غیر قابل استفاده شده، اظهار ناراحتی می کنند زیرا گرمابه اسلامی منشاد، نخستین گرمابه ای بوده که در این منطقه احداث شده و یکی از جاذبه های تاریخی این منطقه به شمار می آید.
ساخت این بنای تاریخی از هنر معماری این مرز و بوم بوده و ظرافت و زیبایی بیرون و درون آن چشم هر بیننده ای را به خود جلب می کند.
اکنون به علت جمع شدن حجم زیاد زباله و نخاله های ساختمانی در مقابل درب ورودی گرمابه، امکان عکسبرداری و فیلمبرداری از درون گرمابه وجود ندارد.
مردم منشاد از مسئولان خواستار اقدام فوری برای مرمت گرمابه اسلامی منشاد هستند.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : | ||
سنگنگارهی «انسان بالدار» در پاسارگاد كه سالهاست آن را به نام كورش بزرگ، بزرگشاه هخامنشی، می شناسيم، اين روزها بايد آناندازه چشم تيز كرد تا شايد بالهايش را ديد، تا شايد تاج نهاده بر سرش را ديد، تا شايد دستهای افراشتهاش را ديد.
سنگنگارهی انسان بالدار در کاخ بارعام در پاسارگاد، هر روز رنگپریدهتر از دیروز، گردشگران را میزبان است. این سنگنگاره گویا میرود تا به نوشتهای بپیوندد که یکصد و اندی سال پیش بر بالایش و بود و اکنون نیست. به گفتهی سیاوش آریا از دوستداران میراث فرهنگی، اگر پاسداشت این سنگنگاره به شیوهی کنونی ادامه یابد، بودنش دیری نخواهد پایید.
|
بنام خدا
بزرگترین تالاب لرستان نابود شد |
سورنا لطفینیا :
به گزارش مهر؛ نابودی بزرگترین تالاب استان لرستان، با ساخت یک زهکشی و تبدیل آن به زمین کشاورزی، شاید بدترین رویدادی است که در زمینهی حیات تالابهای، بام طبیعت ایران، رخ داده است ولی به نظر می رسد هنگام آن رسیده که، برای تالابهای برجای مانده، چارهاندیشی اساسی انجام گیرد.
این روزها که تالابهای شهرستان«پلدختر» در استان لرستان، میزبان پرندگان مهاجر از گونههای مختلف هستند، بیش از هر زمان دیگری، تلاش برای احیا و ساماندهی این تالابها احساس می شود. تالابهایی که در صورت ساماندهی میتوانند جاذبهای بی مانند در استان لرستان شوند.
«رضا میرزایی» کارشناس ارشد آبهای زیرزمینی، در این باره گفت: «شوربختانه، سالها پیش، بزرگترین تالاب استان لرستان به آسانی دگرگون و تغییر کاربری داده شد. این تالاب كه «گری بلمک» نام دارد، بهدست مردم، زمین كشاورزی شده است. و با وضعیت کنونی احیای این تالاب شدنی نیست.»
دبیر کارگروه تخصصی سیل و طغیان رودخانه های استان لرستان، با پافشاری بر اینکه، برای احیای تالاب «گری بلمک» باید زهکشی ساخته شده در این تالاب بسته شود، گفت: «همچنین باید برای جابهجایی آب از رودخانه کشکان در فصلهای پرآبی رودخانه، به این تالاب برنامه ریزی انجام گیرد.»
میرزایی با بیان اینکه پیش از دگرگونی کاربری تالاب «گری بلمک» این تالاب بیش از 600 هکتار مساحت داشته است گفت:« امروزه کمتر از یک پنجم گسترهی این تالاب ویژگی احیا شدن دارد.»
تالابها، رگهای حیاتی زیست کره بهشمار رفته و به همین شوند(:دلیل) بخشی از پرتولیدترین محیطهای طبیعی همچون تولید محصولات شیلاتی، نگهداری سطح آب برای مناطق کشاورزی، تولید چوب، انباشت آب و کاهش بلایای طبیعی و به ویژه سیلاب هستند.
این اکوسیستمهای آبی، در راستای تثبیت خطوط ساحلی، از بین رفتن مواد زاید و تصفیه آب، برخورداری از چشماندازهای زیبای طبیعی و ساخت بستر مناسب، برای حیات بسیاری از گونههای جانوری و گیاهی از جایگاه ارزشمندی برخوردار هستند.
گستردگی این تالابها یا «گریها»، نزدیک به 45 هکتار است که« گری جمجمه» بزرگترین و «گری سیه» کوچکترین آنها است و همگی مگر «گرگر»، در همهی فصول سال، از شادابی ویژهای برخوردارند و هرگز خشک نمی شوند.
«گری پا به نار» و «گری تاف» کنار هم جای گرفته و«گری کبود» حالتی مانند جزیره به خود گرفته و «گری جمجمه» به معنای جنبان که حالت تحرک دارد.
ٍآب شیرین تالاب تنگ فنی و گیاهانی چون بلمک، نی، بلوط، پونه و بابونه در حاشیه همه تالاب های این منطقه چشماندازهای دلربا و زیبایی را به وجود آوردهاند.
بنام خدا
چه کسی به داد پارک ملیمان باید برسد |
● |
پرندگان مهاجر «بوجاق»، با زبالهها همنشین شدهاند |
خبرنگار امرداد- آفتاب یزدانی :
پرندگان مهاجری که بیگمان سدهها است که پارکملی بوجاق و تالاب بوجاق را بهعنوان مقصد کوچ خود برگزیدهاند، گویا باید این خانهی خداداده را به زبالههای شهری بندر کیاشهر بدهند.
پارک ملی بوجاق در بندر کیاشهر، گویا زبالهدانی این شهر است، پیرامون این پارک، پر شده از زبالههایی که نهتنها بوی گندش، فضای پارک را پر کرده بلکه، آفتی است به جان این پارک که روزی، زیباییاش، زبانزد بود.
اینگونه که پرندگان مهاجر در زبالهها میلولند، گردشگران و بازدیدکنندگان، از خود میپرسند مگر این پارک ملی نیست؟ مگر زیر نظر و تحت حمایت سازمان محیطزیست نیست؟ مگر میتوان با بودن چنین سازمانی، حریم این پارک با آلودهترین تولیدات بشری، آلوده شود. همان پرسشهایی که رامین محمدیان در دیدارش از این پارک ملی از خود پرسیده بود. عکسهای او گویای رخداد ناگواری است که برای این ثروث ملی، افتاده است.
زبالههای رها شده در حریم تالاب، از نقض حریم تالاب خبر میدهد، کاری که برپایهی قانون کشور، یک بیقانونی به شمار میآید.
تالاب بوجاق سالانه میزبان هزارن قو از جاهای سردسیر جهان بهویژه سیبری است، پرندگانی که بیگمان اکنون به آلودگیهای گوناگون، دستکم به آلودگیهای زبالههای بیمارستانی شهر کیاشهر، مبتلا شدهاند.
این گستره که عنوان نخستین «پارک خشکی – دریایی ایران» را به خود ویژه کردهاست، در بندر کیاشهر در 20 کیلومترى آستانهی اشرفیه در خاور(:شرق) استان گیلان است و سه هزار و 250 هکتار گستردگی دارد.
بنام خدا
پسر نوح به خواستگاری دختر هابیل رفت.
دختر هابیل جوابش کرد : نه ! هرگز همسری ام را سزاوار نیستی ، تو با بدان بنشستی و خاندان نبوتت گم شد...
تو همانی که بر کشتی سوار نشدی و خدا را نادیده بگرفتی و فرمانش را و به پدرت پشت کردی ، به پیمانش و پیامش نیز ...
غرورت ، غرقت کرد و دیدی که نه شنا به کارت آمد و نه بلندی کوه ها !
پسر نوح گفت: اما آن که غرق می شود ، خدا را خالصانه تر صدا می زند ، تا آن که بر کشتی سوار است .
من خدایم را لابلای توفان یافتم، در دل مرگ و سهمگینی سیل.
دختر هابیل گفت : ایمان، پیش از واقعه به کار می آید.
در آن هول و هراسی که تو گرفتار شدی ،هر کفری بدل به ایمان می شود.
آن چه تو بدان رسیدی ، ایمان به اختیار نبود، پس گردنی خدا بود که گردنت را شکست!!!
پسر نوح گفت : آنها که بر کشتی سوارند امن هستند و خدایی کجدار و مریز دارند که به بادی ممکن است از دستشان برود.
اما من آن غریقم که به چنان خدای مهیبی رسیدم که با چشمان بسته نیز می بینمش و با دستان بسته نیز لمسش می کنم.
خدای من چنان خطیر است که هیچ طوفانی آن را از کفم نمی برد.
دختر هابیل گفت : آری ، تو سرکشی کردی و گناهکاری و گناهت هرگز بخشیده نخواهد شد.
پسر نوح خندید و خندید و خندید و گفت : شاید آنکه جسارت عصیان دارد ، شجاعت توبه نیز داشته باشد.
شاید آن خدا که مجال سرکشی داد، فرصت بخشیده شدن هم داده باشد!
دختر هابیل سکوت کرد و سکوت کرد و گفت: شاید! شاید پرهیزگاری من به ترس و تردید آغشته باشد ، اما بهرحال نام عصیان تو دلیری نبود...
دنیا کوتاه است و عمر آدمی کوتاه تر و این مجال اندک محل اینهمه آزمون و خطا نیست، که فرصت کم است و راه صعب است.
پسر نوح گفت : به این درخت نگاه کن! به شاخه هایش ! پیش از آنکه دستهای درخت به نور و روشنایی برسند، پاهایش تاریکی را تجربه کرده اند . گاهی برای رسیدن به نور باید از تاریکی و ظلمت عبور کرد ...
من اینگونه به خدا رسیدم ، لیک راه من راه خوبی نیست، پر مخاطره است و بس دشوار، راه تو زیباتر است و امن تر، راه تو مطمئن تر است !
پسر نوح این بگفت و برفت...
دختر هابیل تا دور دستها تماشایش کرد و وی از دیدگان بدور شد.
دختر هابیل سالیانی بس طولانی است که منتظر است و چشم در راه، و سالهاست که با خود می پرسد: آیا همسریم را سزاوار بود ؟!
برگرفته از کتاب من هشتمین آن هفت نفرم ، نویسنده: عرفان نظرآهاری
سخن روز : کمتر بترسید؛ بیشتر امیدوار باشید. کمتر بخورید، بیشتر بجوید. کمتر آه بکشید، بیشتر نفس بکشید. کمتر متنفر باشید، بیشتر عشق بورزید. و بعد خواهید دید که همه چیزهای خوب از آنِ شما خواهد شد. ضربالمثل سوئدی
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 26 تیر ماه
بنام خدا
سرونوش؛ تنها ذخیرهگاه جنگلی جهان در گلستان |
سورنا لطفینیا :
سرونوش یک گونهی درختی كمیاب و آسیبپذیر است كه تنها زیستگاه آن در جهان، جنگلهای گلستان است.
به گزارش مهر؛ سرونوش، درختی بومی آسیا، همیشه سبز، دارای پوستی به رنگ قهوهای نزدیک به قرمز است که ذخیرهگاه جنگلی آن در گلستان است.
این گونه نادر و كمیاب از دید بخشبندی گیاهی جزو گونههای آسیب پذیر است که شوربختانه در ١٠ سال گذشته ٢٠ درصد کاهش جمعیت داشته است.
برابر ماده ٤٢ و ٤٨ قانون، بریدن این گونه ارزشمند جرم بوده و متخلفان تحت پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت.
«حمید سلامتی»، مدیرکل منابع طبیعی گلستان گفت: «دستاندازیهای بیرویه مانند بریدن گستردهی درختان، چرای بیش از اندازهی دام، ذغالگیری و.. روند تندی به خودگرفته بود و امروزه با قرق منطقه و اعمال روشهای علمی و مدیریتی تحت محافظت اداره منابع طبیعی شهرستان علیآباد کتول این روند کاهش یافته است.
وی افزود: « ١٩٦ هکتار از ذخیرهگاه، زیر پوشش گونهی نگهداری شدهی سرونوش است و بلندمازو، داغداغان، لور، آزاد، کرکو، ممرز، پلت، انجیلی، اوری، خرمندی و انجیر نیز در این منطقه بهگونهی پراکنده یافت می شود.»
به گفته وی، سرونوش درختی بومی آسیا، همیشه سبز، پوست به رنگ قهوهای متمایل به قرمز، دارای برگهایی به درازای یك و نیم، تا دو میلیمتر، نورپسند، كم و بیش پایدار به سرما و خشکی با زادآوری بذری است و زیستگاه آن در جنوب شهر فاضل آباد است.
وی یادآورشد: «پیش بینی می شود با مدیریت درست در كار نگهداری از ذخیرهگاهها و برنامههای احیایی و انجام كارهای نگهداری مانند كارهای بیولوژیکی برای جلوگیری از نابودی این گونه ارزشمند، روند خوبی را در راه گسترش این گونه داشته باشیم.»
«علی ناصری» معاون فنی اداره کل منابع طبیعی استان گلستان با اشاره به دیرینه بودن ذخیرهگاه سرونوش گفت: «در سال ١٣٢٠ نزدیك به ٢٠ هکتار از این زمینها در آتشسوزی از میان رفت، اما پس از ٧٠ سال طبیعت بدون دخالت انسان خود را بازسازی کرده است.»
وی افزود: «در استان ٤ گونه سوزنی برگ وجود دارد که با توجه به شرایط اقلیمی از آنها در جنگلکاری استفاده می شود.»
ناصری گفت: «گسترهی ذخیرهاه سرونوش ١٩٥ هکتار است که با توجه به اهمیت موضوع مدیریت حفاظت،حصار کشی انجام شده است.»
بنام خدا
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - فیروزه منوچهری : | ||
آدينه، ٢١ تيرماه به كوشش انجمن موبدان تهران، آيين اوستاخوانی در آتشكدهی گيلانكشه برگزار شد.پس از آن، همكيشان از آتشكدهی تشوير در شهرستان طارم و سرو 3000سالهی هرزويل ديدن كردند.
فرتورهايی از اين آيين را در ادامه ببينيد. آتشكدهی تشوير مربوط به روزگار ساسانيان است و در شهرستان طارم(يكی از شهرستانهای زنجان)،دهستان آببر است. اين اثر يكم مهر 1353 با شمارهی 983 در سياههی يادمانهای ملی ثبت شده است. سرو سههزار سالهی هرزويل را می توان يكی از كهنترين موجودات زندهی جهان به شمار آورد. در سفرنامهی ناصر خسرو از اين سرو ياد شده است. نيايش همگانی در كنار سرو 3000ساله فرتورها از فيروزه منوچهری است.
|
بنام خدا
او دقیقا روی مسیری که هر روز به همراه پسرش به سوی کلاس او می پیمودند تمرکز کرد و با به خاطر آوردن محل کلاس به آنجا شتافته و با شتاب شروع به کندن کرد.دیگر پدران و مادران در حال ناله و زاری بودند و او را ملامت می کردند که کار بی فایده ای انجام میدهد.ماموران آتش نشانی و پلیس نیز تلاش کردند او را منصرف کنند اما پاسخ او تنها یک جمله بود: آیا قصد کمک به مرا دارید یا باید تنها تلاش کنم؟؟؟
هشت ساعت به کندن ادامه داد.دوازده ساعت...بیست و چهار ساعت...سی و شش ساعت و سرانجام در سی و هشتمین ساعت سنگ بزرگی را عقب کشیده و صدای پسرش را شنید فریاد زد پسرم! پاسخ شنید :
پدر من اینجا هستم.پدر من به بچه ها گفتم نگران نباشید پدرم حتما ما را نجات خواهد داد.پدر! شما به قولتان عمل کردید.
پدر پرسید وضع آنجا چطور است؟؟
ما 14 نفر هستیم ما زخمی گرسنه و تشنه ایم.وقتی ساختمان فرو ریخت یک قطعه مثلثی شکل ایجاد شد که باعث نجات ما شد.پسرم بیا بیرون.
نه پدر اجازه بدهید نخست بقیه بیرون بیایند من مطمئن هستم شما مرا بیرون می آورید و هر اتفاقی بیفتد به خاطر من آنجا خواهید ماند.
عقدنامه ازدواج را بدقت بخوانید
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
نگار پاكدل : | ||
معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور از آماده شدن پروندهي سرو کهن سال ابرکوه برای ثبت در فهرست جهانی خبر داد. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبريار امرداد- نگار پاكدل : | ||
«در» ورودي خانهی منسوب به «سرهنگایرج» که لوکیشن فیلم «مهمان مامان» نیز بود را معتادان محلهی «پامنار» دزدیدند، از همین روی ادارهی کل میراثفرهنگی استان تهران دستور داد «در» این خانه را گِل بگیرند.
به گزارش مهر، هفتهي پیش یعنی روز ١٨ تیرماه، «در» این خانه را معتادان محلهی پامنار با زنجیر از جا کنده و بردند. این موضوع را اهالی محل به ادارهی میراثفرهنگی گزارش دادند. مسوولان ادارهی کل میراثفرهنگی استانتهران، از مالک خانهی تاریخی «میرزابزرگنوری» که اکنون بنای خود را در دست بازسازی دارد، خواستند تا کارگرانی كه اين خانه را بازسازی ميكنند، در خانهی منسوب به «سرهنگایرج» را نیز با آجر، گل بگیرند. اکنون «در» خانهای که سازمان میراثفرهنگی بازسازی آن را از پيشترها نيمهكاره رها کرده بود گل گرفته شد. در پروندهی ثبتی خانهی تاریخی «سرهنگایرج» آمده؛ برپايهی نقشهی «حصارصفوی» كه به كوشش «موسیوکرشیش» كشيده شده، این بنا به نام خانهی «میرزاآقاخان» نوشته شده است. در دورهی پس از آن، برپايهی نقشهی «حصار ناصریعبدالغفار»، این ملک به نام خانهی «میرزازکیخانخويی» ثبت شده است که ديرينگی آن به بیش از ١٠٠سال ميرسد. کارشناسان سازمان میراثفرهنگی در پروندهی ثبتی این خانه آوردهاند كه؛ نخستين مالک اين بنا روشن نیست اما برپايهی سندها، واپسينبار اين خانه تا 60 سال در اختیار «سرهنگایرج»، از سرداران زمان پهلوی اول و دوم، بوده است. این بنا با شمارهی 13857 در بیست و پنجم آبانماه سال 84 در سياههی آثار میراث ملی ثبت شد. در این مدت و پس از خالی شدن ملک، در 10 سال گذشته، فیلم و سریالهای گوناگونی در این مکان تصویربرداری شد. «مهمان مامان»، واپسين فيلمی بود كه در اين خانه فيلمبرداری شد. |
بنام خدا
خانهسازی با خشتهای آتشکده ساسانی!
سورنا لطفینیا :
زیربنای یکی از ارزشمندترین آتشکدههای روزگار ساسانی فرو میریزد و خشتهایش جایگزین مصالح خانههایی میشود که روی تپهی باستانی «کرکو» ساخته شدهاند.آتشکدهی کرکو در استان سیستان و بلوچستان یکی از بناهایی است که در سیاههی(:فهرست) یادمانهای ملی کشور جا گرفته است؟ ولی به شوند(:دلیل) نبود رسیدگی، هر روز وضعیت بدتری پیدا میکند.
به گزارش میراث خبر؛ فقر، فرهنگ را میبلعد. در سیستان و بلوچستان گسترهای است که بیخانمانها با خشتهای ساسانی و روی تپهای باستانی، برای خود خانه میسازند. هر روز خشتهای ساسانی آتشکده کرکو برای ساخت خانههای روستایی از بیخ و بن کنده میشود تا سرپناهی باشد برای مردمی که فقر نمیگذارد بوی دیرینگی و تاریخ سیستان و بلوچستان را حس کنند. بهگفتهی بومیان روستای کرکو، این مردم بیخانمان مصالحی برای ساخت خانه ندارند و از خشتهای آتشکده کرکو سود میبرند.
بهگفتهی «صادق روستایی»، یکی از دوستداران میراثفرهنگی سیستان و بلوچستان مردم بومی آتشکده کرکو را به خوبی میشناسند. این آتشکده روی تپهای باستانی ساخته شده و گستردگی بسیاری دارد اما امروزه مردم بیسرپناه كه میخواهند خانه بسازند بر آن بیمهری روا داشته و گویا جای دیگری مگر تپهی باستانی کرکو برای ساخت خانه پیدا نکردهاند.
در شاهنامه از کرکوی سه بار نام برده شده و نام پهلوانی از خاندان سام است. از نگاه پژوهشگری به نام «پرسی سایکس»، این سازه، پایتخت و نیایشگاه کیانیان بوده است.
بنام خدا
پیش فروش مرغ در بانک ملی! (طنز)
پیش فروش مرغ در سر رسیدهای 4 یا 6 ماهه امکان پذیر می باشد و پس از طی دوره 4 یا 6 ماهه مندرج در قرارداد، مرغ تنها از طریق همان شعبه ای که پیش فروش توسط آن صورت پذیرفته به فرد متقاضی تحویل می گردد.
علیرضا نعمت الهی با ارسال مطلب طنزی به بازتاب نوشته است:
بانک مرکزی اعلام کرد به منظور کنترل بازار، طرح پیش فروش 4 و 6 ماهه مرغ از فردا در تمامی شعب بانک ملی در سراسر کشور آغاز می شود.
روابط عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد، پیش فروش مرغ از تاریخ 1391/4/25 از طریق شعب بانک ملی ایران در سراسر کشور اجرا خواهد شد. طرح پیش فروش مرغ به صورت نامحدود بوده و بر اساس دستورالعمل، قیمت هر کیلو مرغ به صورت هفتگی از سوی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران به بانک ملی اعلام می گردد.
ضمناً، پیش فروش مرغ در سر رسیدهای 4 یا 6 ماهه امکان پذیر می باشد و پس از طی دوره 4 یا 6 ماهه مندرج در قرارداد، مرغ تنها از طریق همان شعبه ای که پیش فروش توسط آن صورت پذیرفته به فرد متقاضی تحویل می گردد.
شایان ذکر است، قیمت پیش فروش هر کیلو مرغ برای هفته جاری برای تحویل چهار ماهه، معادل مبلغ چهل و هفت هزار (47000) ریال و برای تحویل 6 ماهه معادل مبلغ چهل و سه هزار و پانصد(43500) ریال تعیین شده است. قیمت های مذکور بدون احتساب مالیات بر ارزش افزوده است و این مالیات در هنگام تحویل مرغ از متقاضی دریافت خواهد شد.
بنام خدا
بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او می گوید : فردا به فلان حمام برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن...!
دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام رفت و دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله ی دور برای گرم کردن آب حمام، هیزم می آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است.
به نزدیک حمامی رفت و گفت : کار بسیار سختی داری ، در هوای گرم هیزم ها را از مسافت دوری می آوری و حمامی گفت : این نیز بگذرد. ..!
یکسال گذشت برای بار دوم همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد دید آن مرد شغلش عوض شده و در درون حمام از مشتری ها پول می گیرد.
مرد وارد حمام شد و گفت : یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحت تری داری،حمامی گفت:این نیز بگذرد...!
دوسال بعد هم خواب دید این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید وقتی جویا شد گفتند:او دیگر حمامی نیست در بازار تیمچه ای دارد و یکی از معتمدین بزرگ است.
به بازار رفت و آن مرد را دید گفت:خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون می بینم معتمد بازار و صاحب تیمچه ای شده ای،حمامی گفت:این نیز بگذرد...!
مرد تعجب کرد گفت : دوست من ، کار و موقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟!
چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری رفت ولی او آن جا نبود و مردم گفتند: پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانه داری خود می خواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم از نزدیکترین وزیران پادشاه شد و چون پادشاه او را امین می دانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند کمی پس از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او پادشاه است!!!
مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی بود جلو رفت خود را معرفی کرد وگفت : خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی می بینم پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت: این نیز بگذرد...!!!
مرد شگفت زده شد و گفت : از مقام پادشاهی بالاتر چه می خواهی که باید بگذرد؟!
ولی سفر بعدی که به دربار پادشاهی مراجعه کرد گفتند: پادشاه مرده است ...
ناراحت شد به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد و مشاهده کرد بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده نموده حک کرده و نوشته است : این نیز بگذرد...
هم موسم بهار طرب خیز بگــــــــــذ رد
هم فصل ناملایم پاییز بگــــــــــــــــذ رد
گر نا ملایمی به تو کرد از قـضــــــــــا
خود را مساز رنجه که این نیز بگذ رد
سخن روز : اگر در ابتدای یک سفر دراز همه مشکلات مشخص باشد، هیچوقت به آن سفر نخواهیم رفت. دان راتر
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : | ||
«نزدیک به 2 ماه پیش، در روزهای پایانی اردیبهشت، دولت آذربایجان 110 هزار یورو به شهرداری رُم داد تا تندیس نظامی را با عنوان «شاعر آذربایجان»! در میدان رُم و در کنار میدان فردوسی برپا کند.»
علی اصغر محمد خانی (مدیر موسسه شهر کتاب)، ديروز، ٢١ تيرماه در نشستي كه در شهر كتاب برپا بود، با اشاره به برپا شدن تنديس نظامي به عنوان سرايندهي ترك! در كشور ايتاليا، گفت: «نظامی سخنور بزرگ ایرانی است که در سراسر مجموعهي آثارش یک بیت هم به ترکی ندارد. او در کتابش «هفت پیکر»، ایران را دل جهان مینامد و همهي دلبستگیاش را به ایران نشان میدهد. آیا ایتالیاییها نمیدانند که نویسندهی بزرگ آنها، «کارلوینو» در کتاب «چرا باید کلاسیکها را خواند؟» دربارهی نظامی سخن میگوید و او را سخنوری ایرانی میداند؟ آیا ایرانشناسان ایتالیا که در میان آنها نظامیشناسانی هم هستند، نمیدانند که نظامی ایرانی است؟» او با ابراز ناخوشنودي از اين رخداد، گفت: «آیا باید دولت ایتالیا برای پول، یک سخنور ایرانی را ُترک بشناساند؟ این خیلی غمانگیز است که کشورهای دیگر داشتههای فرهنگی ما را به نام خود میکنند. درست است که نظامی سخنور همهی جهان است، اما شعر او، فارسی است و برخاسته از ایران و فرهنگی ایرانی است.»
گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست دکتر اصغر دادبه، استاد زبان و ادبیات فارسی، ديگر سخنران اين نشست بود. او با خواندن اين چكامه كه؛ «گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست!، به بيتوجهيهايمان به فرهنگ ايراني اشاره كرد و گفت: «بی اعتنایی ما به فرهنگمان، نتیجهای جز این ندارد. نظامی که میگوید:«همه عالم تن است و ایران دل»، اکنون ُترک شناسانده میشود. هنگامی که به فرزندانمان نمیگوییم که «گنجه»- شهر نظامی- بخشی از ایران جغرافیایی بوده است و از شیراز و اصفهان هم ایرانیتر، چگونه میتوانیم امیدوار باشیم که آنها از داشتههای خود نگاهبانی کنند؟ کشورهای آذربایجان و ترکیه برنامههای منظمی دارند تا دروغی بسازند و بزرگان ما را به نام خود کنند. اما برنامههای ما برای نگاهبانی از فرهنگمان چیست؟» او در دنباله گفت: «زمانی از افلاتون پرسیدند: آیا مردم سخنان نادرست را باور میکنند؟ افلاتون پاسخ داد: یکی دو نسل زمان میبَرد؛ آنگاه چنان باور میکنند که اگر وارونش(:خلافش) را بگویید، شما را خواهند ُکشت! همین رخداد دربارهی فرهنگ ما هم افتاده است. یکی دو نسل دیگر همین داستان دروغینی را که همسایگان ما سر دادهاند، دیگران هم باور خواهند کرد.» |
بنام خدا
خبرگزاری مهر: حمید سمندریان استاد بزرگ تئاتر ایران سحرگاه امروز 22 تیرماه در منزل خود چشم از جهان فروبست.
حمید سمندریان متولد 1310 سحرگاه 22 تیرماه بعد از دست و پنجه نرم کردن با بیماری در سن 81 سالگی در منزل خود دار فانی را وداع گفت.
این استاد بزرگ تئاتر ایران در حالی برای همیشه صحنه تئاتر را ترک کرد که آرزوی اجرای نمایش "گالیله" را به عنوان وصیت نامه هنری خود داشت.
سمندریان طی سه دهه گذشته تنها چهار اثر نمایشی را کارگردانی کرد و به صحنه برد و این در حالی بود که وی از جمله کارگردانان برجسته تئاتر در آسیا بود که در کشور آلمان و زیر نظر ادوارد مارکس کارگردان برجسته تئاتر دنیا کارگردانی را آموخت.
این ضایعه بزرگ را به خانواده زنده یاد حمید سمندریان و خانواده تئاتر تسلیت می گوییم.
بنام خدا
آرامگاه سومین پیامبر جهان در فلاورجان اصفهان قرار دارد
رئیس اداره اوقاف و امور خیریه فلاورجان اصفهان گفت: آرامگاه سومین پیامبر کره خاکی،نوه حضرت آدم(ع) موسوم به حضرت انوش (ع) بن شیث بن آدم ملقب به "ریسان" در شهر قهدریجان از توابع این شهرستان قرار دارد.
به گزارش سامانه فرهنگخانه حجتالاسلام والمسلمین مهدی طاهری روزسه شنبه در گفت و گو با ایرنا افزود :
نام پدر این پیامبر،حضرت شیث بن آدم (ع)و نام مادرش نزله (حوریه یا حورا ) است.
وی بااشاره به روایتی ازامام محمد باقر(ع)گفت:دراین روایت آمده است: حضرت آدم پس از کشته شدن هابیل بسیار گریست تا خداوند به او وعده پسری داد تا جای هابیل را بگیرد لذا در ۱۳۰سالگی خداوند به او فرزندی عطا کرد که آدم نام او را
شیث گذاشت.
وی افزود:حضرت آدم (ع)که پس از حدود هزار سال وفات یافت، شیث را وصی خود معرفی نمود و خداوند نیز شیث را به پیامبری برگزید و پنجاه صحیفه بر وی نازل کرد تا به وسیله آنها مردم زمان خود را که همگی از نوهها و نوادگان آدم ابوالبشر بودند، به توحید و یگانگی خدا دعوت کند.
رئیس اداره اوقاف و امور خیریه فلاورجان گفت:طبق اسناد موجود عمر این پیامبر حدود ۹۵۰تا ۹۶۵سال بوده است.
طاهری با اشاره به ناشناخته ماندن این پیامبر گفت: امسال برای معرفی این پیامبر بیش از پیش اقدام خواهیم کرد.
وی گفت:اداره اوقاف و امورخیریه فلاورجان امسال یک کتابچه درباره کرامات ، زندگینامه،وضعیت ساختمانی و تجهیزات بقعه این پیامبر منتشر میکند.
وی با اشاره به اینکه بازسازی این بقعه از ۱۰سال پیش شروع شد،گفت: پیش از این،مکان مزبور به صورت یک خرابه بود که به همت مردم خیر و اداره اوقاف ساختمان جدیدی برای آن احداث شد.
رییس اداره اوقاف فلاورجان گفت:سال گذشته درون بقعه سنگکاری و چند زائرسرا نیز در این مکان احداث شد.
وی افزود: اینک بقعه بازسازی شده و آرامگاه حضرت انوش دارای ضریح است.
به گزارش ایرنا،درکتاب تاریخ مسعودی نیز آمده است: حضرت شیث بن آدم هنگامی که ۱۰۵ساله بود و در حدود سه هزار و ۷۶۹سال پیش از میلاد، صاحب پسری به نام انوش شد که او را ریسان نیز نامیده اند.
در این کتاب آمده است:حضرت انوش نخستین کسی بود که به کمک و راهنمائی حضرت جبرائیل درخت خرما را کشت کرد و پس از پدرش بعنوان وصی و جانشین او در امر نبوت و هدایت بشر وارد کشور ایران شد و به هدایت خلق پرداخت.
در قسمت دیگری ازکتاب تاریخ مسعودی آمده است:حضرت انوش هنگامی که ۹۰ساله بود پسرش حضرت قینان به دنیا آمد و سپس صاحب نوهای به نام مهلائیل یا حلیث شد و پس از این فرزند مهلاییل به نامه یارد یا غنمیشا به دنیا آمد که پدر ادریس پیغمبر است.
نگارنده کتاب مزبور افزوده است:حضرت انوش پس از تولد حضرت قینان 815 سال دیگر عمر کرد و صاحب فرزندان زیادی شد و در دو هزار و ۸۶۴سال پیش از میلاد در سن ۹۰۵سالگی (طبق کتاب بحارالانوار جلد ۱۳صفحه ( ۵۹۳در قلعه فهران در شهر قهدریجان بدرود حیات گفت.
آرامگاه این پیامبر در منطقهای به نام فهران قرار دارد که در گذشته شهری بزرگ بوده و یکی از مراکز تجارتی کشور به شمار میرفته، بطوریکه رشته کوههای اطراف این شهر به همین نام معروف است.
گورستانی بزرگ نیز در اطراف مزار حضرت انوش و چاهی در روبه روی آن به فاصله ۱۳متر وجود داشته که به گفته افراد محلی، از گذشته موجب برکت و رزق و روزی اراضی اطراف خود بوده است.
به گفته مردم منطقه،آب این چاه حتی در سالهای خشکسالی خشک نمیشده و نیاز مردم را فراهم میکرده است.
در چند کتاب و مدرک از جمله در فهرست آمار بقاع متبرکه اداره سازمان اوقاف و امور خیریه کل کشور نیز آمده است: حضرت انوش بن شیث بن آدم علیه السلام در شهر قهدریجان از توابع شهرستان فلاورجان دفن شده است .
حجتالاسلام والمسلمین جعفر قلی اسدی مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان اصفهان هم در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، وجود مزار حضرت انوش بن شیث بن آدم (ع) در شهرستان قهدریجان را تایید کرد.
شهر قهدریجان در پنج کیلومتری شهرستان فلاورجان واقع است .
شهرستان فلاورجان با ۲۴۰هزار نفر جمعیت در ۱۰ کیلومتری باختر (غرب) اصفهان قرار دارد.
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 22 تیر ماه
تـرول های مـاندگار
دقت کردین فقط یک اصفهانی میتواند یک جمله با 20 فعل بسازد:
داشتم می رفتم برم دیدم گرفت نشست گفتم بذار بپرسم بیبینم میاد نیمیاد دیدم میگد نیمیخوام بیام بذار برم بیگیرم بخوابم
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 21 تیر ماه
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : | ||
«آوازه و پیشینهی ری، کهن و تاریخی است. با اینهمه، این شهر جایگاه تاریخی شایستهی خود را ندارد. نشانههایی از هزارهها تمدن بیخ گوش پایتخت ایران نهفته است. اما چنان به آن بی اعتنا هستیم که اکنون ری بخش کوچکی از کلانشهر تهران شده است. در حالیکه ری میتواند پایگاه پژوهشی باستانشناسی بزرگی باشد و نیز گسترهای برای گردشگری. دستیابی به چنین آرزویی در گرو سرمایهگذاری و بهکارگیری گروههای تاریخنگار، باستانشناس و مردمشناس است تا ارزش تاریخی ری آشکار شود.» ری پایتخت بهارهی اشكانیان در روزگار اشکانیان، ری آوازهی بسیار داشت و تختگاه بهارهی آنان بود. در زمان ساسانیان نیز بارها و بارها به نام ری برمیخوریم. چهرههای تاریخی، همانند آرش کمانگیر و بهرام چوبینه، نیز از ری برخاستهاند که بر آوازهی این شهر میافزایند. اینها نشان میدهد که با همهی نادیده گرفتن ری، باز جایگاه روشنی در تاریخ دارد.» دمورگان و اشمیت در كاوشهای شهر ری بازماندههای ٦ تا ٨ هزارساله در ری «بیبی شهربانو» و پیوندش با «آناهیتا» بنای «بیبی شهربانو» هم در این مجموعه هست که دربارهی آن گفتوگوهای بسیاری شده است. با این همه، میدانیم که از دید معماری، به دورهی آلبویه بازمیگردد. غاری در کنار این بقعه دیده میشود که پیوند آن را با «آناهیتا»، الههی آبهای روان، نشان میدهد. «بقعهی جوانمرد قصاب» را هم باید نام بُرد که آنچه امروز از آن میبینیم بازسازی دهههای گذشته است. اما آثار آجری آن از دورهی آلبویه است. كهندژ ری تنها در عكسهای هوایی بخش پایانی سخنان افروند دربارهی آثار تاریخی و باستانی یافته شده در گسترهی باستانی ری بود. آثاری همانند: اشیا تزیینی، سکههای تاریخی به ویژه سکهای از خسرو دوم ساسانی، پیکرکهای گچی، مُهرهای باستانی و نمونههای دیگر. |
بنام خدا
آیا میدانید...؟
*شرکتی در تایوان بشقابهای قابل خوردن از گندم تولید میکند
*موز حاوی ماده شیمیایی طبیعی است که فرد را خوشحال میکند
*پوست بادام هندی دارای روغنی است که برای پوست بسیار آزاردهنده است
*پرطرفدارترین تنقلات در آمریکا، چیپس است
*کوکاکولا نخستین نوشیدنی است که در فضا مصرف شد
*هر ۲۸گرم شکلات شیری حاوی ۶میلی گرم کافئین است
*افراد سیگاری نسبت به غیر سیگاریها، قند بیشتری مصرف میکنند
*باکتری عامل پوسیدگی دندان، آکنه، سل و جذام از طریق مصرف بادام هندی قابل درمان است
*در جهان مرگ و میر افراد به علت افتادن نارگیل روی سر نسبت به حمله کوسه به انسان بیشتر است. سالانه حدود ۱۵۰نفر بر اثر این حادثه جان خود را از دست میدهند
*هر درخت قهوه، سالانه حدود نیم کیلو گرم قهوه تولید میکند
*گاهی از عسل برای تهیه مخلوط ضدیخ استفاده میشود
*با قراردادن کاسه حاوی سرکه سیب در قسمتهای مختلف خانه، میتوان بوی نامطبوع را از بین برد.
بنام خدا
کمر کشتی یونانی شکست و مسئولان هیچ پاسخی در برابر این اتفاق ندارند و حتی ارزش خاصی هم برای این کشتی قایل نیستند که خود را پاسخگو بدانند.
این در حالی است که اگر وضعیت کشتی یونانی به همین صورت ادامه پیدا کند، بیش از چندماهی دوام نیاورده و ساحل کیش باید غزل خداحافظی با یکی از جاذبه های گردشگری این منطقه آزاد را برای همیشه بخواند.
کشتی یونانی از سال ۱۳۴۵ بخشی از تاریخ و هویت کیش شده است و اکنون هرگاه کیش در سرویسهای جستجوگری همچون گوگل سرچ میشود، بیش از تمام آن بسترهای گردشگری که با میلیاردها تومان هزینه ایجاد شده، کشتی یونانی و غروب خلیج فارس ظاهر میشود.
بنام خدا
هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به سوی ارگ و قصر خود روانه می شد .
در راه پیرمردی دید که بارسنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند لنگ لنگان قدم بر میداشت و نفس نفس صدا میداد پادشاه به پیرمرد نزدیک شد و گفت : مردک مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی میبری؟! هر کسی را بهر کاری ساخته اند.
گاری برای بار بردن و سلطان برای فرمان دادن و رعیت برای فرمان بردن !!!
پیرمرد خند ه ای کرد و گفت : اعلی حضرت، اینگونه هم که فکر میکنی فرمان در دست تو نیست . به آن طرف جاده نگاه کن. چه میبینی؟!
پادشاه: پیرمردی که بارهیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است .
پیرمرد: میدانی آن مرد، اولادش از من افزون تر است و فقرش از من بیشتراست؟!
پادشاه: باور ندارم، از قرائن بر می آید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد ...
پیرمرد : اعلی حضرت آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است .او گاری نداشت و هر شب گریه ی کودکانش مرا آزار میداد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد .
بارسنگین هیزم، باصدای خنده ی کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک میشود .
آنچه به من فرمان میراند خنده ی کودکان است و آنچه تو فرمان میرانی گریه ی کودکان است...!
سخن روز : امید آن حسی است که میگوید حسی که الان دارید دائمی نیست. جین کر
بنام خدا
مردی با تسلیم شکوائیه ای به قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل خانه محقر و مخروبه ای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از شهرک های مشهد خریدم اما چون وضعیت مالی مناسبی نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که احساس می کردم فرزندان خردسالم دچار افسردگی شده اند. وقتی از سرکار به خانه می آمدم آن ها از من طلب «کباب» می کردند من که توان خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که متوجه شدم هر چند روز یک بار از اتاقی که به اجاره واگذار کرده ام «بوی کباب» می آید و همین موضوع باعث شده تا فرزندانم از من تقاضای کباب بکنند.
شاکی این پرونده ادامه داد: دیگر طاقتم طاق شده بود هرچه سعی کردم برای فرزندانم کباب تهیه کنم نشد این در حالی بود که بوی کباب های مستاجرم مرا آزار می داد به همین دلیل از محضر دادگاه می خواهم رای به تخلیه محل اجاره بدهد تا بیش از این خانواده ام در عذاب نباشند. قاضی باتجربه شورای حل اختلاف که سال هاست به امر قضاوت اشتغال دارد، هنگامی که این ماجرا را تعریف می کرد اشک در چشمانش حلقه زد او گفت: پس از اعلام شکایت صاحبخانه، مستاجر او را احضار کردم و شکایت صاحبخانه را برایش خواندم. مستاجر که با شنیدن این جملات بغض کرده بود گفت: آقای قاضی! کاملا احساس صاحبخانه را درک می کنم و می دانم او در این مدت چه کشیده است اما من فکر نمی کردم که فرزندان او چنین تقاضایی را از پدرشان داشته باشند. او ادامه داد: چندی قبل وقتی به همراه خانواده ام از مقابل یک کباب فروشی عبور می کردیم فرزندانم از من تقاضای خرید کباب کردند اما چون پولی برای خرید نداشتم به آن ها قول دادم که برایشان کباب درست می کنم. این قول باعث شد تا آن ها هر روز که از سر کار برمی گردم شادی کنان خود را در آغوشم بیفکنند به این امید که من برایشان کباب درست کنم. اما من توان خرید گوشت را نداشتم تا این که روزی فکری به ذهنم رسید یک روز که کنار مغازه مرغ فروشی ایستاده بودم مردی چند عدد مرغ خرید و از فروشنده خواست تا مرغ ها را خرد کرده و پوست آن ها را نیز جدا کند. به همین دلیل به همان مرغ فروشی رفتم و به او گفتم اگر کسی پوست مرغ هایش را نخواست آن ها را به من بدهد. روز بعد از همان مرغ فروشی مقداری پوست مرغ پرچربی گرفتم و آن ها را به سیخ کشیدم. فرزندانم با لذت وصف ناشدنی آن ها را می خوردند و من از دیدن این صحنه لذت می بردم. من برای شاد کردن فرزندانم تصمیم گرفتم هر چند روز یک بار از این کباب ها به آن ها بدهم اما نمی دانستم که ممکن است این کار من موجب آزار صاحبخانه ام شود. قاضی شورای حل اختلاف در حالی که بغض گلویش را می فشرد ادامه داد: وقتی مستاجر این جملات را بر زبان می راند صاحبخانه هم به آرامی اشک می ریخت تا این که ناگهان از جایش بلند شد و در حالی که مستاجرش را به آغوش می کشید گفت: دیگر نگو! شرمنده ام من از شکایتم گذشتم!
روزنامه خراسان
بنام خدا
درود...
وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود، شنيد که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت مي کنند. فهميد برادرش سخت بيمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزينه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد. آن مرد ، دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيکاگو بود.
سپس آهسته از در عقبی خانه بیرون و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوی پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولی داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه ای هشت ساله شود. دخترک پاهايش را به هم می زد و سرفه می کرد، ولی داروساز توجهی نمی کرد، سرانجام حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روی شيشه پيشخوان ريخت.
داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت: چه می خواهی؟
دخترک پاسخ داد: برادرم خيلی مريض است، می خواهم معجزه بخرم.
داروساز با تعجب پرسيد: ببخشيد؟!!
دختـرک توضيح داد: برادر کوچک من، درون سـرش چيزی رفته و بابايم می گويـد که فقط معجـزه می تواند او را نجات دهد، من هم می خواهم معجزه بخرم، قيمتش چقدر است؟
داروساز گفت: متاسفم دخترجان، ولی ما اينجا معجزه نمی فروشيم.
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خيلی مريض است، بابايم پول ندارد تا معجزه بخرد اين هم تمام پول من است، من کجا می توانم معجزه بخرم؟
دخترک پول ها را کف دستش ريخت و به مرد نشان داد. مرد لبخنـدی زد و گفت: آه چه جالب، فکـر می کنم اين پول براي خريد معجزه برادرت کافی باشد!
سپس به آرامی دست او را گرفت و گفت: من مي خواهم برادر و والدينت را ببينم، فکر می کنم معجزه برادرت پيش من باشد.
پس از جراحی، پدر نزد دکتـر رفت و گفت: از شما متشکـرم، نجات پسرم يک معجـزه واقعـی بود، می خواهم بدانم بابت هزينه عمل جراحی چقدر بايد پرداخت کنم؟
دکتر لبخندی زد و گفت: پنج دلار بود که پرداخت شد .
مولتی میلیاردر ایرانی از زندگی اش می گوید
در این فکر بودم که سرمایهام را افزایش بدهم تا بتوانم کاری بکنم. میخواستم یک کارگاه فرشبافی راه بیندازم. سراغ پسرعموی پدرم رفتم و از او ۲۰ هزار تومان قرض کردم و ۶۰ هزار تومان هم از بانک وام گرفتم. سرمایهام شد ۱۰۰ هزار تومان یعنی به اندازه یک تراول صد تومانی امروزی.
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 20 تیر ماه
بنام خدا
به گزارش مشرق به نقل از مهر، علی اسدی، سرپرست تیم کاوش آبراهه های تخت جمشید گفت: بخشی از این کانال شناسایی شده نشانگر استفاده از بلوک های سنگی تراش خورده بوده و به نظر می رسد همانند کانالهای زیر تختگاه سرپوشیده بوده است. عمق این کانال هنوز به درستی مشخص نیست. با این حال عرض آن حدود 60 سانتی متر است. همچنین جهت این کانال نیز جنوب شرقی _ شمال غربی است.
وی بیان کرد: پس از حدود دو ماه کاوش در بخش انتهایی آبراهه های تخت جمشید تا کنون بخشهایی از سه رشته کانال و همچنین قسمتهایی از یک ساختار نامشخص شناسایی شده است. نخستین کانال شناسایی شده، آبراهی است که از محل خروجی کانالهای تخت جمشید به سمت جنوب امتداد یافته و کارکرد اصلی آن انتقال آب جمع شده در داخل کانالهای زیرزمینی تختگاه به بیرون این مجموعه است.
اسدی تصریح کرد: همچنین تاکنون بقایای دو کانال دیگر نیز شناسایی شده که دارای جهتهای حرکت متفاوتی نسبت به کانال نخست است یکی از آنها که دارای جهت شرقی غربی است، در فاصله سی متری ضلع جنوبی تختگاه شناسایی شده و به نظر می رسد با کانالی که از سمت شمال، یعنی از محل خروجی آبراهه های تخت جمشید به سمت جنوب امتداد داشته در یک نقطه برخورد می کنند و به هم می پیوندند.
اسدی گفت: همچنین در کنار این کانال ( دومین کانال شناسایی شده) بقایای یک ساختار نامشخص که شامل بخشهایی از یک سطح سکو مانند شفته آهکی است نیز شناسایی شده و نشانگر این است که به جز کانال ها، بناها و یا ساختارهای دیگری نیز در ضلع جنوبی تختگاه قرار داشته است.
وی گفت: همچنین براساس آخرین نتایج به دست آمده در کاوش های یکی دو روز اخیر، بقایای یک کانال دیگر نیز در فاصله حدود 50 متری جنوب تختگاه شناسایی شده، که این ساختار دارای کیفیت متفاوتی از نظر ساخت با دو کانال دیگر است.
اسدی بیان کرد: مجموعه این کانالهای شناسایی شده نشان می دهد که ساختارهای مختلفی در ضلع جنوبی تختگاه تخت جمشید در دوره هخامنشی وجود داشته و شاید بتوان آنها را با باغهایی که احتمالا در فاصله میان ضلع جنوبی تختگاه و مجموعه بناهای برزن جنوبی قرار داشته مرتبط دانست.
سرپرست تیم کاوش آبراهه های تخت جمشید با بیان اینکه تا کنون بیش از 50 متر کانال از دوره هخامنشی کشف شده است تصریح کرد: در کاوش آبراهه ها مجموعه ای از سفالهای هخامنشی در کف کانالها و چندین عدد سرپیکان های ویژه این دوره و چندین شی کوچک فلزی دیگر پیدا شده است.
گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبريار امرداد-نگار پاكدل : | ||
مدیر آب وخاک جهاد کشاورزی استان کرمان گفت: «به شوند خشکسالی، 100 رشته قنات در کرمان خشک شده است.» |
بنام خدا
|
||
|
||
پویان پشوتنی : | ||
چه انگیزهای دانشمندی بیگانه را برآن میدارد تا 50 سال از زندگی خود را بر سر ویرایش و برگردان شاهنامهی فردوسی بگذارد و تا واپسین روزهای زندگی، دست از کار توانفرسای خود نکِشد؟ چنین دانشوری را باید شناخت و کار کممانند او را ارجگزارد.
«ژول مول» زمانی که از سوی مدرسهی زبانهای خاوری پاریس ماموریت یافت تا شاهنامه را ویرایش و چاپ کند، میدانست کار دشواری را آغاز کرده است که به سرانجام رساندن آن بردباری و زمان بسیاری میخواهد. او زندگی و کوشش خود را به تمامی بهکار بُرد تا کاری را که در پیش گرفته است، سنجیده و استوار، به انجام برساند. هرچند مرگ، این بخت را به او نداد تا چاپ واپسین جلد شاهنامه را ببیند، اما زمانی که چشم از جهان فروبست میدانست که خویشکاریاش را به درستی انجام داده است. رهاکردن کرسی دانشگاه و فراگرفتن زبان و ادبیات فارسی ژول مول در سال 1800 میلادی در اشتوتگارت آلمان زاده شد. در روزگار جوانی و دانشاندوزی روی به فلسفه آورد و از دانشگاه توبینگن درجهی دکترا گرفت. مول پیشنهاد سرپرستان دانشگاه را برای تدریس فلسفه رد کرد. زیرا دلبستگی بسیارش به فرهنگ و زبان فارسی، او برانگیخته بود تا راهی فرانسه- پایتخت فرهنگی اروپا- شود و در مدرسهی زبانهای خاوری آنجا(کلژدوفرانس) درس بخواند و بر دانش خاورشناسی خود بیفزاید. به ویژه آنکه در آنجا خاورشناس نامداری چون «سیلوستر دو ساسی» سرگرم تدریس بود. مول در نزد او دانش اندوخت و پژوهشهایش را گسترش داد. در این زمان او 23 ساله بود و شهروندی(:تابعیت) کشور فرانسه را پذیرفته بود. تنها 3 سال پس از آن، به چنان پیشرفت و استادیی رسیده بود که دولت فرانسه از او خواست یک بخش از پروژهای را که به نام «مجموعهی خاوری(:شرقی)» نامیده میشد، به سرانجام برساند. بخشی که بر دوش مول گذاشته شد، ویرایش شاهنامه و برگردان آن به زبان فرانسه بود. او بیدرنگ دست به کار شد و در گام نخست دستنویسهای باارزش شاهنامه را گردآوری کرد. 8 دستنویس از آنِ کتابخانهی پادشاهی فرانسه بود؛ 13 دستنویس در کتابخانهی کمپانی هندشرقی در لندن نگهداری میشد؛ 2 دستنویس از آنِ «سر جان ملکم»- تاریخنگار و سیاستمدار انگلیسی- بود و نشان یک دستنویس دیگر را در کلکته یافته بود. افزون بر آن از هر فرصتی برای شناخت بهتر شاهنامه بهره میبُرد. نه تنها دست به بررسی حماسهنامههای پس از شاهنامه زد، بلکه هنگامی که شنید هیاتی از سوی دولت فرانسه رهسپار ایران است(1839 میلادی)، از یکی از همراهان هیات خواست تا معنای برخی از اصطلاحات و واژگان دشوار شاهنامه را از استادان ایرانی بپرسد و در بازگشت، او را آگاه سازد. زمانی هم که دریافت «ترنر ماکان» شاهنامه را در کلکته چاپ کرده و نسخهای از چاپ او به پاریس رسیده است، از آن ویرایش هم بهره بُرد تا چاپی استوار و درخور اعتماد از شاهنامه منتشر کند. همچنان که چاپ سنگی شاهنامه را که در تهران منتشر شده بود، نادیده نگرفت. فراهم آوردن کهنترین دستنویسهای شاهنامه بررسیهای آغازین ژول مول 5 سال به درازا انجامید. تا آنکه 33 دستنویس از شاهنامه را گرد آورد و دست به کار توانفرسای سنجش آنها زد. سرانجام 12 سال پس از پذیرفتن ماموریتش، نخستین جلد از ویرایش و برگردان شاهنامه را آماده کرد(1838 میلادی). در چاپ او، یک رویه از کتاب، بیتهای شاهنامه را دربرمیگرفت و رویهی روبهروی آن دربردارندهی برگردان فرانسوی همان بیتها بود. به دستور لویی هیجدهم- پادشاه فرانسه- چاپ شاهنامهی مول در چاپخانهی سلطنتی آغاز شد. جلد دوم 4 سال پس از آن، جلد سوم در 1846، جلد چهارم در 1855، جلد پنجم در 1866 و جلد ششم در 1868 چاپ شد و تاثیری ماندگار بر ادبیات فرانسه گذاشت؛ همچنانکه بر اعتبار علمی ژول مول بسیار افزود. «لامارتین» و «ویکتور هوگو»، دو تَن از نویسندگان نامدار فرانسوی بودند که از راه برگردان مول با شاهنامهی فردوسی آشنا شدند و از آن تاثیر گرفتند. در سال 1870 میلادی میان فرانسه و پروس(:آلمان) جنگ روی داد. مول که آلمانیتبار بود، از بیم بدگمانی فرانسویان، پاریس را ترک کرد و راهی انگلستان شد. با این همه، گروهی از پاریسیها به خانهی مول یورش بُردند و بخشهایی از یادداشتها و رویههای چاپ شدهی جلد پایانی شاهنامه را از میان بُردند. 5 سال پس از آن، زمانی که مول به پاریس بازگشته بود، برادرش- روبر- درگذشت. این رویداد ناگوار که تاثیری ژرف و ویرانکننده بر ذهن و روان مول گذاشت، نتوانست او را از ادامهی کارش بازبدارد. مول با کوشش بسیار سرگرم چاپ جلد واپسین شاهنامه(جلد هفتم) شد. اما زمانی که به بخش «شیون باربد بر مرگ خسروپرویز» رسیده بود، در بستر بیماری چشم از جهان فروبست و پس از 50 سال تلاش بیگسست برای چاپ شاهنامه، دفتر زندگیش در 76 سالگی( 4 ژانویه 1876) بسته شد. شاگرد وفادار او، «باربیه دومنار»، کار استاد را ادامه داد و برگهای اندک بازماندهی شاهنامه را ویرایش و چاپ کرد. شاهنامهی ژول مول، شاهکار صنعت چاپ در سدهی نوزدهم میلادی
چاپ ژول مول، جدای از ارزشهای علمی و نسخهشناسی آن، یکی از نفیسترین چاپهای شاهنامه به شمار میرود و هنوز هم در گرانبهایی و زیبایی چاپ، کممانند است. این کتاب در اندازهی بزرگ سلطانی، با کاغذ نفیس و حروف درشت و چشمنواز، که از شاهکارهای صنعت چاپ است، انتشار یافت. در سال 1976، همزمان با یکصدمین سال درگذشت مول، بنیاد شاهنامه چاپ افستی از این کتاب، در اندازهی کوچکتر و با شمارگان 625 دوره، منتشر کرد. متن فارسی کتاب، به یاری استاد مجتبا مینوی دوبار در سالهای 1344 و 1353، و از سوی سازمان کتابهای جیبی انتشار یافت. در سالیان گذشته نیز چاپ دیگری از ویرایش ژول مول(بدون برگردان فرانسوی آن) با پیشگفتاری از استاد محمدامین ریاحی، چاپ و پخش شد. برگردان ژول مول از شاهنامه را رسا، روان و وفادار به متن دانستهاند. او به شیوهای امانتدارانه برگردان خود را، تا آنجا که شدنی بود، واژه به واژه انجام داده است. یکی از آرزوهای مول، که همواره آن را بر زبان میآورد، چاپ شاهنامه در اندازهی کوچک بود تا همهی فرانسویها توانایی دسترسی به آن را داشته باشند. این آرزوی مول، پس از مرگ او، به دستیاری همسرش برآورده شد. یارینامه: |
بنام خدا
لپ تاپ خورشیدی
فوجیتسو در چند سال گذشته واقعا از پیشتازان علم و فناوری در زمینه لپ تاپ بوده و توانسته در این زمینه حتی شرکت های بزرگی چون اپل(appel) را در مواردی از گردونه رقابت حذف کنه.
این لپ تاپ دارای ۲ پنل خورشیدی ؛ یکی در زیر کیبورد و دیگری در پشت مانیتور است. همچنین کی بورد این لپ تاپ از شیشه شفاف و تکنولوژی لمسی ( touch) ساخته شده تا نور به پانل خورشیدی واقع در زیر آن برسد. و این لپ تاپی است که حقیقتا بدون سیم است حتی موقع شارژ کردن. به نظر من که واقعا زیباست و فوجیتسو حق داره که می گه: (anyone Fujitsu)
منبع : قندون