بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نيا : | ||
نم بسيار و رشد درختها و درختچهها نقشبرجستههای ایلامی «اشکف سلمان» شهر ایذه را تهدید میکند. برای نمونه، در دومین نقش برجسته، از چهارنقشبرجستهی بزرگ این گسترهی تاریخی، درست زیر پای «هانی» پادشاه بزرگ ایلامی، درختچهای سبز شده و رو به رشد است.
به گزارش ميراث خبر؛ اشکفت سلمان در جنوب ایذه، در استان خوزستان است و دربرگيرندهی ٤ نقشبرجسته از روزگار ایلامیان و برجای ماندههای یک ساختمان از اتابکان است. این گستره، پرستشگاه «تریشا» یکی از خدایان ایلامی بوده است. اشکفت سلمان، یا نیایشگاه تاریشا، بزرگترین خطنوشتهی میخی ایلام نو را در خود جا داده است. درون اشکفت، چشمهی آب شیرینی روان است که در هنگام بارندگی، از بالای تاق آبشار خروشانی روان میشود. همین آب به بالا رفتن نم این گسترهی تاریخی انجاميده است. از اينرو در جایجای این نقشبرجستهها گیاهان و درختچههای گوناگوني روييده و دارند ريشه می دوانند و بزرگ می شوند. هرچند این گیاهان بر روی نقشبرجسته نمو کردهاند اما تاکنون هیچ كاری برای پاکسازی این گیاهان از روی يادمانهاي تاریخی انجام نشده است. براي نمونه، بر روی دومین نقشبرجسته و درست در زیر پاهای هانی، پادشاه ایلامی، یک گیاه سبز شده كه هماکنون بلندای آن به نیم متر رسیده است.
بيگمان، رشد و ریشه دواندن این گیاهان بر روی آثار سنگی با این ارزش تاریخی، به شکاف خوردن و نابودي آنها در آينده خواهد انجاميد. |
بنام خدا
آیا می دانید...؟
· بزرگترین باغ انار خاور میانه با 300 هکتار در مهریز قرار دارد.
· بلندترین برج بادگیر دنیا با ارتفاع 55/5 متر در مهریز قرار دارد.
· تنها کاروانسرای مدور ایران بنام « زین الدین» در مهریز قرار دارد.
· نخستین تولید کننده شیر و پسته استان یزد ، مهریز است.
· بزرگترین نخل در جهان اسلام در حسینیه کاج مهریز قرار دارد.
· خاستگاه اصلی آسیاب های آبی استان یزد ، مهریز است.
· دومین قله استان به بلندی 3075 متر قله « دام گاهان » در مهریز می باشد.
· تنها کوه سنگ نگاره های انسانهای اولیه در ایران در مهریز قرار دارد.
· نخستین مدال آوران طلای جهان و آسیا در ایران در رشته دوچرخه سواری ، جوانانی از روستای خورمیز مهریز هستند.
· قدیمی ترین قنات«دولت آباد» با 700 سال قدمت از مهریز سرچشمه می گیرد.
· بقعه فضل بن عباس یکی از سرداران رشید اسلام در مهریز قرار دارد.
· بزرگترین معدن سرب و روی خاور میانه در مهریز قرار دارد.
· قدیمی ترین درخت چنار در خاور میانه در مهریز قرار دارد.
· بزرگترین و قدیمی ترین سرو ایران پس از ابرکوه در مهریز قرار دارد.
· تنها تپه شنی استان « کوهریگ» در مهریز قرار دارد.
· بزرگترین تکیه استان پس از امیرچخماق در باغبهار مهریز است.
· تنها آب معدنی طبیعی استان بنام « چاه گله» در مهریز قرار دارد.
· شاخص ترین ایستگاه باران سنجی استان در منشاد مهریز است.
· تنها منطقه رویش گیاه ریواس در مهریز قرار دارد.
· فعال ترین جراح قلب کشور با بیش از 14000 عمل جراحی دکتر فروزان نیا از مهریز است.
· دومین تک برج استان در مهریز واقع است.
· نخستین تولید کننده بید مشک استان مهریز است.
· تنها شهید روحانی در حادثه خونین مکه مکرمه از استان یزد شهید حجت الاسلام والمسلمین برهان از مهریز است.
· تنها آثار ما قبل تاریخ استان در غربالبیز مهریز کشف شده است.
· دانش آموزان مهریزی در کنکور سراسری چندین سال پیاپی است جزو برترین های استان و ایران قرار می گیرند.
و .............
بنام خدا
گرمابه 800 ساله منشاد زباله دانی شد!
به گزارش خبرنگار مهر، این حمام کهنسال در مرکز منشاد و جاده اصلی منشاد به یزد واقع شده و با قدمتی 800 ساله در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
مردم منشاد سالیان سال از این حمام بزرگ و تاریخی استفاده می کردند اما این حمام اکنون به محل انباشت زباله تبدیل شده است.
به علت مهاجرت مردم به شهرها و بی توجهی مسئولان ذیربط، این گرمابه 25 سال است که به حال خود رها شده و مردم از اینکه گرمابه غیر قابل استفاده شده، اظهار ناراحتی می کنند زیرا گرمابه اسلامی منشاد، نخستین گرمابه ای بوده که در این منطقه احداث شده و یکی از جاذبه های تاریخی این منطقه به شمار می آید.
ساخت این بنای تاریخی از هنر معماری این مرز و بوم بوده و ظرافت و زیبایی بیرون و درون آن چشم هر بیننده ای را به خود جلب می کند.
اکنون به علت جمع شدن حجم زیاد زباله و نخاله های ساختمانی در مقابل درب ورودی گرمابه، امکان عکسبرداری و فیلمبرداری از درون گرمابه وجود ندارد.
مردم منشاد از مسئولان خواستار اقدام فوری برای مرمت گرمابه اسلامی منشاد هستند.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : | ||
سنگنگارهی «انسان بالدار» در پاسارگاد كه سالهاست آن را به نام كورش بزرگ، بزرگشاه هخامنشی، می شناسيم، اين روزها بايد آناندازه چشم تيز كرد تا شايد بالهايش را ديد، تا شايد تاج نهاده بر سرش را ديد، تا شايد دستهای افراشتهاش را ديد.
سنگنگارهی انسان بالدار در کاخ بارعام در پاسارگاد، هر روز رنگپریدهتر از دیروز، گردشگران را میزبان است. این سنگنگاره گویا میرود تا به نوشتهای بپیوندد که یکصد و اندی سال پیش بر بالایش و بود و اکنون نیست. به گفتهی سیاوش آریا از دوستداران میراث فرهنگی، اگر پاسداشت این سنگنگاره به شیوهی کنونی ادامه یابد، بودنش دیری نخواهد پایید.
|
بنام خدا
بزرگترین تالاب لرستان نابود شد |
سورنا لطفینیا :
به گزارش مهر؛ نابودی بزرگترین تالاب استان لرستان، با ساخت یک زهکشی و تبدیل آن به زمین کشاورزی، شاید بدترین رویدادی است که در زمینهی حیات تالابهای، بام طبیعت ایران، رخ داده است ولی به نظر می رسد هنگام آن رسیده که، برای تالابهای برجای مانده، چارهاندیشی اساسی انجام گیرد.
این روزها که تالابهای شهرستان«پلدختر» در استان لرستان، میزبان پرندگان مهاجر از گونههای مختلف هستند، بیش از هر زمان دیگری، تلاش برای احیا و ساماندهی این تالابها احساس می شود. تالابهایی که در صورت ساماندهی میتوانند جاذبهای بی مانند در استان لرستان شوند.
«رضا میرزایی» کارشناس ارشد آبهای زیرزمینی، در این باره گفت: «شوربختانه، سالها پیش، بزرگترین تالاب استان لرستان به آسانی دگرگون و تغییر کاربری داده شد. این تالاب كه «گری بلمک» نام دارد، بهدست مردم، زمین كشاورزی شده است. و با وضعیت کنونی احیای این تالاب شدنی نیست.»
دبیر کارگروه تخصصی سیل و طغیان رودخانه های استان لرستان، با پافشاری بر اینکه، برای احیای تالاب «گری بلمک» باید زهکشی ساخته شده در این تالاب بسته شود، گفت: «همچنین باید برای جابهجایی آب از رودخانه کشکان در فصلهای پرآبی رودخانه، به این تالاب برنامه ریزی انجام گیرد.»
میرزایی با بیان اینکه پیش از دگرگونی کاربری تالاب «گری بلمک» این تالاب بیش از 600 هکتار مساحت داشته است گفت:« امروزه کمتر از یک پنجم گسترهی این تالاب ویژگی احیا شدن دارد.»
تالابها، رگهای حیاتی زیست کره بهشمار رفته و به همین شوند(:دلیل) بخشی از پرتولیدترین محیطهای طبیعی همچون تولید محصولات شیلاتی، نگهداری سطح آب برای مناطق کشاورزی، تولید چوب، انباشت آب و کاهش بلایای طبیعی و به ویژه سیلاب هستند.
این اکوسیستمهای آبی، در راستای تثبیت خطوط ساحلی، از بین رفتن مواد زاید و تصفیه آب، برخورداری از چشماندازهای زیبای طبیعی و ساخت بستر مناسب، برای حیات بسیاری از گونههای جانوری و گیاهی از جایگاه ارزشمندی برخوردار هستند.
گستردگی این تالابها یا «گریها»، نزدیک به 45 هکتار است که« گری جمجمه» بزرگترین و «گری سیه» کوچکترین آنها است و همگی مگر «گرگر»، در همهی فصول سال، از شادابی ویژهای برخوردارند و هرگز خشک نمی شوند.
«گری پا به نار» و «گری تاف» کنار هم جای گرفته و«گری کبود» حالتی مانند جزیره به خود گرفته و «گری جمجمه» به معنای جنبان که حالت تحرک دارد.
ٍآب شیرین تالاب تنگ فنی و گیاهانی چون بلمک، نی، بلوط، پونه و بابونه در حاشیه همه تالاب های این منطقه چشماندازهای دلربا و زیبایی را به وجود آوردهاند.
بنام خدا
چه کسی به داد پارک ملیمان باید برسد |
● |
پرندگان مهاجر «بوجاق»، با زبالهها همنشین شدهاند |
خبرنگار امرداد- آفتاب یزدانی :
پرندگان مهاجری که بیگمان سدهها است که پارکملی بوجاق و تالاب بوجاق را بهعنوان مقصد کوچ خود برگزیدهاند، گویا باید این خانهی خداداده را به زبالههای شهری بندر کیاشهر بدهند.
پارک ملی بوجاق در بندر کیاشهر، گویا زبالهدانی این شهر است، پیرامون این پارک، پر شده از زبالههایی که نهتنها بوی گندش، فضای پارک را پر کرده بلکه، آفتی است به جان این پارک که روزی، زیباییاش، زبانزد بود.
اینگونه که پرندگان مهاجر در زبالهها میلولند، گردشگران و بازدیدکنندگان، از خود میپرسند مگر این پارک ملی نیست؟ مگر زیر نظر و تحت حمایت سازمان محیطزیست نیست؟ مگر میتوان با بودن چنین سازمانی، حریم این پارک با آلودهترین تولیدات بشری، آلوده شود. همان پرسشهایی که رامین محمدیان در دیدارش از این پارک ملی از خود پرسیده بود. عکسهای او گویای رخداد ناگواری است که برای این ثروث ملی، افتاده است.
زبالههای رها شده در حریم تالاب، از نقض حریم تالاب خبر میدهد، کاری که برپایهی قانون کشور، یک بیقانونی به شمار میآید.
تالاب بوجاق سالانه میزبان هزارن قو از جاهای سردسیر جهان بهویژه سیبری است، پرندگانی که بیگمان اکنون به آلودگیهای گوناگون، دستکم به آلودگیهای زبالههای بیمارستانی شهر کیاشهر، مبتلا شدهاند.
این گستره که عنوان نخستین «پارک خشکی – دریایی ایران» را به خود ویژه کردهاست، در بندر کیاشهر در 20 کیلومترى آستانهی اشرفیه در خاور(:شرق) استان گیلان است و سه هزار و 250 هکتار گستردگی دارد.
بنام خدا
سرونوش؛ تنها ذخیرهگاه جنگلی جهان در گلستان |
سورنا لطفینیا :
سرونوش یک گونهی درختی كمیاب و آسیبپذیر است كه تنها زیستگاه آن در جهان، جنگلهای گلستان است.
به گزارش مهر؛ سرونوش، درختی بومی آسیا، همیشه سبز، دارای پوستی به رنگ قهوهای نزدیک به قرمز است که ذخیرهگاه جنگلی آن در گلستان است.
این گونه نادر و كمیاب از دید بخشبندی گیاهی جزو گونههای آسیب پذیر است که شوربختانه در ١٠ سال گذشته ٢٠ درصد کاهش جمعیت داشته است.
برابر ماده ٤٢ و ٤٨ قانون، بریدن این گونه ارزشمند جرم بوده و متخلفان تحت پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت.
«حمید سلامتی»، مدیرکل منابع طبیعی گلستان گفت: «دستاندازیهای بیرویه مانند بریدن گستردهی درختان، چرای بیش از اندازهی دام، ذغالگیری و.. روند تندی به خودگرفته بود و امروزه با قرق منطقه و اعمال روشهای علمی و مدیریتی تحت محافظت اداره منابع طبیعی شهرستان علیآباد کتول این روند کاهش یافته است.
وی افزود: « ١٩٦ هکتار از ذخیرهگاه، زیر پوشش گونهی نگهداری شدهی سرونوش است و بلندمازو، داغداغان، لور، آزاد، کرکو، ممرز، پلت، انجیلی، اوری، خرمندی و انجیر نیز در این منطقه بهگونهی پراکنده یافت می شود.»
به گفته وی، سرونوش درختی بومی آسیا، همیشه سبز، پوست به رنگ قهوهای متمایل به قرمز، دارای برگهایی به درازای یك و نیم، تا دو میلیمتر، نورپسند، كم و بیش پایدار به سرما و خشکی با زادآوری بذری است و زیستگاه آن در جنوب شهر فاضل آباد است.
وی یادآورشد: «پیش بینی می شود با مدیریت درست در كار نگهداری از ذخیرهگاهها و برنامههای احیایی و انجام كارهای نگهداری مانند كارهای بیولوژیکی برای جلوگیری از نابودی این گونه ارزشمند، روند خوبی را در راه گسترش این گونه داشته باشیم.»
«علی ناصری» معاون فنی اداره کل منابع طبیعی استان گلستان با اشاره به دیرینه بودن ذخیرهگاه سرونوش گفت: «در سال ١٣٢٠ نزدیك به ٢٠ هکتار از این زمینها در آتشسوزی از میان رفت، اما پس از ٧٠ سال طبیعت بدون دخالت انسان خود را بازسازی کرده است.»
وی افزود: «در استان ٤ گونه سوزنی برگ وجود دارد که با توجه به شرایط اقلیمی از آنها در جنگلکاری استفاده می شود.»
ناصری گفت: «گسترهی ذخیرهاه سرونوش ١٩٥ هکتار است که با توجه به اهمیت موضوع مدیریت حفاظت،حصار کشی انجام شده است.»
بنام خدا
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - فیروزه منوچهری : | ||
آدينه، ٢١ تيرماه به كوشش انجمن موبدان تهران، آيين اوستاخوانی در آتشكدهی گيلانكشه برگزار شد.پس از آن، همكيشان از آتشكدهی تشوير در شهرستان طارم و سرو 3000سالهی هرزويل ديدن كردند.
فرتورهايی از اين آيين را در ادامه ببينيد. آتشكدهی تشوير مربوط به روزگار ساسانيان است و در شهرستان طارم(يكی از شهرستانهای زنجان)،دهستان آببر است. اين اثر يكم مهر 1353 با شمارهی 983 در سياههی يادمانهای ملی ثبت شده است. سرو سههزار سالهی هرزويل را می توان يكی از كهنترين موجودات زندهی جهان به شمار آورد. در سفرنامهی ناصر خسرو از اين سرو ياد شده است. نيايش همگانی در كنار سرو 3000ساله فرتورها از فيروزه منوچهری است.
|
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
نگار پاكدل : | ||
معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور از آماده شدن پروندهي سرو کهن سال ابرکوه برای ثبت در فهرست جهانی خبر داد. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبريار امرداد- نگار پاكدل : | ||
«در» ورودي خانهی منسوب به «سرهنگایرج» که لوکیشن فیلم «مهمان مامان» نیز بود را معتادان محلهی «پامنار» دزدیدند، از همین روی ادارهی کل میراثفرهنگی استان تهران دستور داد «در» این خانه را گِل بگیرند.
به گزارش مهر، هفتهي پیش یعنی روز ١٨ تیرماه، «در» این خانه را معتادان محلهی پامنار با زنجیر از جا کنده و بردند. این موضوع را اهالی محل به ادارهی میراثفرهنگی گزارش دادند. مسوولان ادارهی کل میراثفرهنگی استانتهران، از مالک خانهی تاریخی «میرزابزرگنوری» که اکنون بنای خود را در دست بازسازی دارد، خواستند تا کارگرانی كه اين خانه را بازسازی ميكنند، در خانهی منسوب به «سرهنگایرج» را نیز با آجر، گل بگیرند. اکنون «در» خانهای که سازمان میراثفرهنگی بازسازی آن را از پيشترها نيمهكاره رها کرده بود گل گرفته شد. در پروندهی ثبتی خانهی تاریخی «سرهنگایرج» آمده؛ برپايهی نقشهی «حصارصفوی» كه به كوشش «موسیوکرشیش» كشيده شده، این بنا به نام خانهی «میرزاآقاخان» نوشته شده است. در دورهی پس از آن، برپايهی نقشهی «حصار ناصریعبدالغفار»، این ملک به نام خانهی «میرزازکیخانخويی» ثبت شده است که ديرينگی آن به بیش از ١٠٠سال ميرسد. کارشناسان سازمان میراثفرهنگی در پروندهی ثبتی این خانه آوردهاند كه؛ نخستين مالک اين بنا روشن نیست اما برپايهی سندها، واپسينبار اين خانه تا 60 سال در اختیار «سرهنگایرج»، از سرداران زمان پهلوی اول و دوم، بوده است. این بنا با شمارهی 13857 در بیست و پنجم آبانماه سال 84 در سياههی آثار میراث ملی ثبت شد. در این مدت و پس از خالی شدن ملک، در 10 سال گذشته، فیلم و سریالهای گوناگونی در این مکان تصویربرداری شد. «مهمان مامان»، واپسين فيلمی بود كه در اين خانه فيلمبرداری شد. |
بنام خدا
خانهسازی با خشتهای آتشکده ساسانی!
سورنا لطفینیا :
زیربنای یکی از ارزشمندترین آتشکدههای روزگار ساسانی فرو میریزد و خشتهایش جایگزین مصالح خانههایی میشود که روی تپهی باستانی «کرکو» ساخته شدهاند.آتشکدهی کرکو در استان سیستان و بلوچستان یکی از بناهایی است که در سیاههی(:فهرست) یادمانهای ملی کشور جا گرفته است؟ ولی به شوند(:دلیل) نبود رسیدگی، هر روز وضعیت بدتری پیدا میکند.
به گزارش میراث خبر؛ فقر، فرهنگ را میبلعد. در سیستان و بلوچستان گسترهای است که بیخانمانها با خشتهای ساسانی و روی تپهای باستانی، برای خود خانه میسازند. هر روز خشتهای ساسانی آتشکده کرکو برای ساخت خانههای روستایی از بیخ و بن کنده میشود تا سرپناهی باشد برای مردمی که فقر نمیگذارد بوی دیرینگی و تاریخ سیستان و بلوچستان را حس کنند. بهگفتهی بومیان روستای کرکو، این مردم بیخانمان مصالحی برای ساخت خانه ندارند و از خشتهای آتشکده کرکو سود میبرند.
بهگفتهی «صادق روستایی»، یکی از دوستداران میراثفرهنگی سیستان و بلوچستان مردم بومی آتشکده کرکو را به خوبی میشناسند. این آتشکده روی تپهای باستانی ساخته شده و گستردگی بسیاری دارد اما امروزه مردم بیسرپناه كه میخواهند خانه بسازند بر آن بیمهری روا داشته و گویا جای دیگری مگر تپهی باستانی کرکو برای ساخت خانه پیدا نکردهاند.
در شاهنامه از کرکوی سه بار نام برده شده و نام پهلوانی از خاندان سام است. از نگاه پژوهشگری به نام «پرسی سایکس»، این سازه، پایتخت و نیایشگاه کیانیان بوده است.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : | ||
«نزدیک به 2 ماه پیش، در روزهای پایانی اردیبهشت، دولت آذربایجان 110 هزار یورو به شهرداری رُم داد تا تندیس نظامی را با عنوان «شاعر آذربایجان»! در میدان رُم و در کنار میدان فردوسی برپا کند.»
علی اصغر محمد خانی (مدیر موسسه شهر کتاب)، ديروز، ٢١ تيرماه در نشستي كه در شهر كتاب برپا بود، با اشاره به برپا شدن تنديس نظامي به عنوان سرايندهي ترك! در كشور ايتاليا، گفت: «نظامی سخنور بزرگ ایرانی است که در سراسر مجموعهي آثارش یک بیت هم به ترکی ندارد. او در کتابش «هفت پیکر»، ایران را دل جهان مینامد و همهي دلبستگیاش را به ایران نشان میدهد. آیا ایتالیاییها نمیدانند که نویسندهی بزرگ آنها، «کارلوینو» در کتاب «چرا باید کلاسیکها را خواند؟» دربارهی نظامی سخن میگوید و او را سخنوری ایرانی میداند؟ آیا ایرانشناسان ایتالیا که در میان آنها نظامیشناسانی هم هستند، نمیدانند که نظامی ایرانی است؟» او با ابراز ناخوشنودي از اين رخداد، گفت: «آیا باید دولت ایتالیا برای پول، یک سخنور ایرانی را ُترک بشناساند؟ این خیلی غمانگیز است که کشورهای دیگر داشتههای فرهنگی ما را به نام خود میکنند. درست است که نظامی سخنور همهی جهان است، اما شعر او، فارسی است و برخاسته از ایران و فرهنگی ایرانی است.»
گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست دکتر اصغر دادبه، استاد زبان و ادبیات فارسی، ديگر سخنران اين نشست بود. او با خواندن اين چكامه كه؛ «گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست!، به بيتوجهيهايمان به فرهنگ ايراني اشاره كرد و گفت: «بی اعتنایی ما به فرهنگمان، نتیجهای جز این ندارد. نظامی که میگوید:«همه عالم تن است و ایران دل»، اکنون ُترک شناسانده میشود. هنگامی که به فرزندانمان نمیگوییم که «گنجه»- شهر نظامی- بخشی از ایران جغرافیایی بوده است و از شیراز و اصفهان هم ایرانیتر، چگونه میتوانیم امیدوار باشیم که آنها از داشتههای خود نگاهبانی کنند؟ کشورهای آذربایجان و ترکیه برنامههای منظمی دارند تا دروغی بسازند و بزرگان ما را به نام خود کنند. اما برنامههای ما برای نگاهبانی از فرهنگمان چیست؟» او در دنباله گفت: «زمانی از افلاتون پرسیدند: آیا مردم سخنان نادرست را باور میکنند؟ افلاتون پاسخ داد: یکی دو نسل زمان میبَرد؛ آنگاه چنان باور میکنند که اگر وارونش(:خلافش) را بگویید، شما را خواهند ُکشت! همین رخداد دربارهی فرهنگ ما هم افتاده است. یکی دو نسل دیگر همین داستان دروغینی را که همسایگان ما سر دادهاند، دیگران هم باور خواهند کرد.» |
بنام خدا
خبرگزاری مهر: حمید سمندریان استاد بزرگ تئاتر ایران سحرگاه امروز 22 تیرماه در منزل خود چشم از جهان فروبست.
حمید سمندریان متولد 1310 سحرگاه 22 تیرماه بعد از دست و پنجه نرم کردن با بیماری در سن 81 سالگی در منزل خود دار فانی را وداع گفت.
این استاد بزرگ تئاتر ایران در حالی برای همیشه صحنه تئاتر را ترک کرد که آرزوی اجرای نمایش "گالیله" را به عنوان وصیت نامه هنری خود داشت.
سمندریان طی سه دهه گذشته تنها چهار اثر نمایشی را کارگردانی کرد و به صحنه برد و این در حالی بود که وی از جمله کارگردانان برجسته تئاتر در آسیا بود که در کشور آلمان و زیر نظر ادوارد مارکس کارگردان برجسته تئاتر دنیا کارگردانی را آموخت.
این ضایعه بزرگ را به خانواده زنده یاد حمید سمندریان و خانواده تئاتر تسلیت می گوییم.
بنام خدا
آرامگاه سومین پیامبر جهان در فلاورجان اصفهان قرار دارد
رئیس اداره اوقاف و امور خیریه فلاورجان اصفهان گفت: آرامگاه سومین پیامبر کره خاکی،نوه حضرت آدم(ع) موسوم به حضرت انوش (ع) بن شیث بن آدم ملقب به "ریسان" در شهر قهدریجان از توابع این شهرستان قرار دارد.
به گزارش سامانه فرهنگخانه حجتالاسلام والمسلمین مهدی طاهری روزسه شنبه در گفت و گو با ایرنا افزود :
نام پدر این پیامبر،حضرت شیث بن آدم (ع)و نام مادرش نزله (حوریه یا حورا ) است.
وی بااشاره به روایتی ازامام محمد باقر(ع)گفت:دراین روایت آمده است: حضرت آدم پس از کشته شدن هابیل بسیار گریست تا خداوند به او وعده پسری داد تا جای هابیل را بگیرد لذا در ۱۳۰سالگی خداوند به او فرزندی عطا کرد که آدم نام او را
شیث گذاشت.
وی افزود:حضرت آدم (ع)که پس از حدود هزار سال وفات یافت، شیث را وصی خود معرفی نمود و خداوند نیز شیث را به پیامبری برگزید و پنجاه صحیفه بر وی نازل کرد تا به وسیله آنها مردم زمان خود را که همگی از نوهها و نوادگان آدم ابوالبشر بودند، به توحید و یگانگی خدا دعوت کند.
رئیس اداره اوقاف و امور خیریه فلاورجان گفت:طبق اسناد موجود عمر این پیامبر حدود ۹۵۰تا ۹۶۵سال بوده است.
طاهری با اشاره به ناشناخته ماندن این پیامبر گفت: امسال برای معرفی این پیامبر بیش از پیش اقدام خواهیم کرد.
وی گفت:اداره اوقاف و امورخیریه فلاورجان امسال یک کتابچه درباره کرامات ، زندگینامه،وضعیت ساختمانی و تجهیزات بقعه این پیامبر منتشر میکند.
وی با اشاره به اینکه بازسازی این بقعه از ۱۰سال پیش شروع شد،گفت: پیش از این،مکان مزبور به صورت یک خرابه بود که به همت مردم خیر و اداره اوقاف ساختمان جدیدی برای آن احداث شد.
رییس اداره اوقاف فلاورجان گفت:سال گذشته درون بقعه سنگکاری و چند زائرسرا نیز در این مکان احداث شد.
وی افزود: اینک بقعه بازسازی شده و آرامگاه حضرت انوش دارای ضریح است.
به گزارش ایرنا،درکتاب تاریخ مسعودی نیز آمده است: حضرت شیث بن آدم هنگامی که ۱۰۵ساله بود و در حدود سه هزار و ۷۶۹سال پیش از میلاد، صاحب پسری به نام انوش شد که او را ریسان نیز نامیده اند.
در این کتاب آمده است:حضرت انوش نخستین کسی بود که به کمک و راهنمائی حضرت جبرائیل درخت خرما را کشت کرد و پس از پدرش بعنوان وصی و جانشین او در امر نبوت و هدایت بشر وارد کشور ایران شد و به هدایت خلق پرداخت.
در قسمت دیگری ازکتاب تاریخ مسعودی آمده است:حضرت انوش هنگامی که ۹۰ساله بود پسرش حضرت قینان به دنیا آمد و سپس صاحب نوهای به نام مهلائیل یا حلیث شد و پس از این فرزند مهلاییل به نامه یارد یا غنمیشا به دنیا آمد که پدر ادریس پیغمبر است.
نگارنده کتاب مزبور افزوده است:حضرت انوش پس از تولد حضرت قینان 815 سال دیگر عمر کرد و صاحب فرزندان زیادی شد و در دو هزار و ۸۶۴سال پیش از میلاد در سن ۹۰۵سالگی (طبق کتاب بحارالانوار جلد ۱۳صفحه ( ۵۹۳در قلعه فهران در شهر قهدریجان بدرود حیات گفت.
آرامگاه این پیامبر در منطقهای به نام فهران قرار دارد که در گذشته شهری بزرگ بوده و یکی از مراکز تجارتی کشور به شمار میرفته، بطوریکه رشته کوههای اطراف این شهر به همین نام معروف است.
گورستانی بزرگ نیز در اطراف مزار حضرت انوش و چاهی در روبه روی آن به فاصله ۱۳متر وجود داشته که به گفته افراد محلی، از گذشته موجب برکت و رزق و روزی اراضی اطراف خود بوده است.
به گفته مردم منطقه،آب این چاه حتی در سالهای خشکسالی خشک نمیشده و نیاز مردم را فراهم میکرده است.
در چند کتاب و مدرک از جمله در فهرست آمار بقاع متبرکه اداره سازمان اوقاف و امور خیریه کل کشور نیز آمده است: حضرت انوش بن شیث بن آدم علیه السلام در شهر قهدریجان از توابع شهرستان فلاورجان دفن شده است .
حجتالاسلام والمسلمین جعفر قلی اسدی مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان اصفهان هم در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، وجود مزار حضرت انوش بن شیث بن آدم (ع) در شهرستان قهدریجان را تایید کرد.
شهر قهدریجان در پنج کیلومتری شهرستان فلاورجان واقع است .
شهرستان فلاورجان با ۲۴۰هزار نفر جمعیت در ۱۰ کیلومتری باختر (غرب) اصفهان قرار دارد.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : | ||
«آوازه و پیشینهی ری، کهن و تاریخی است. با اینهمه، این شهر جایگاه تاریخی شایستهی خود را ندارد. نشانههایی از هزارهها تمدن بیخ گوش پایتخت ایران نهفته است. اما چنان به آن بی اعتنا هستیم که اکنون ری بخش کوچکی از کلانشهر تهران شده است. در حالیکه ری میتواند پایگاه پژوهشی باستانشناسی بزرگی باشد و نیز گسترهای برای گردشگری. دستیابی به چنین آرزویی در گرو سرمایهگذاری و بهکارگیری گروههای تاریخنگار، باستانشناس و مردمشناس است تا ارزش تاریخی ری آشکار شود.» ری پایتخت بهارهی اشكانیان در روزگار اشکانیان، ری آوازهی بسیار داشت و تختگاه بهارهی آنان بود. در زمان ساسانیان نیز بارها و بارها به نام ری برمیخوریم. چهرههای تاریخی، همانند آرش کمانگیر و بهرام چوبینه، نیز از ری برخاستهاند که بر آوازهی این شهر میافزایند. اینها نشان میدهد که با همهی نادیده گرفتن ری، باز جایگاه روشنی در تاریخ دارد.» دمورگان و اشمیت در كاوشهای شهر ری بازماندههای ٦ تا ٨ هزارساله در ری «بیبی شهربانو» و پیوندش با «آناهیتا» بنای «بیبی شهربانو» هم در این مجموعه هست که دربارهی آن گفتوگوهای بسیاری شده است. با این همه، میدانیم که از دید معماری، به دورهی آلبویه بازمیگردد. غاری در کنار این بقعه دیده میشود که پیوند آن را با «آناهیتا»، الههی آبهای روان، نشان میدهد. «بقعهی جوانمرد قصاب» را هم باید نام بُرد که آنچه امروز از آن میبینیم بازسازی دهههای گذشته است. اما آثار آجری آن از دورهی آلبویه است. كهندژ ری تنها در عكسهای هوایی بخش پایانی سخنان افروند دربارهی آثار تاریخی و باستانی یافته شده در گسترهی باستانی ری بود. آثاری همانند: اشیا تزیینی، سکههای تاریخی به ویژه سکهای از خسرو دوم ساسانی، پیکرکهای گچی، مُهرهای باستانی و نمونههای دیگر. |
بنام خدا
کمر کشتی یونانی شکست و مسئولان هیچ پاسخی در برابر این اتفاق ندارند و حتی ارزش خاصی هم برای این کشتی قایل نیستند که خود را پاسخگو بدانند.
این در حالی است که اگر وضعیت کشتی یونانی به همین صورت ادامه پیدا کند، بیش از چندماهی دوام نیاورده و ساحل کیش باید غزل خداحافظی با یکی از جاذبه های گردشگری این منطقه آزاد را برای همیشه بخواند.
کشتی یونانی از سال ۱۳۴۵ بخشی از تاریخ و هویت کیش شده است و اکنون هرگاه کیش در سرویسهای جستجوگری همچون گوگل سرچ میشود، بیش از تمام آن بسترهای گردشگری که با میلیاردها تومان هزینه ایجاد شده، کشتی یونانی و غروب خلیج فارس ظاهر میشود.
بنام خدا
درود...
وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود، شنيد که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت مي کنند. فهميد برادرش سخت بيمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزينه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد. آن مرد ، دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيکاگو بود.
سپس آهسته از در عقبی خانه بیرون و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوی پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولی داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه ای هشت ساله شود. دخترک پاهايش را به هم می زد و سرفه می کرد، ولی داروساز توجهی نمی کرد، سرانجام حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روی شيشه پيشخوان ريخت.
داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت: چه می خواهی؟
دخترک پاسخ داد: برادرم خيلی مريض است، می خواهم معجزه بخرم.
داروساز با تعجب پرسيد: ببخشيد؟!!
دختـرک توضيح داد: برادر کوچک من، درون سـرش چيزی رفته و بابايم می گويـد که فقط معجـزه می تواند او را نجات دهد، من هم می خواهم معجزه بخرم، قيمتش چقدر است؟
داروساز گفت: متاسفم دخترجان، ولی ما اينجا معجزه نمی فروشيم.
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خيلی مريض است، بابايم پول ندارد تا معجزه بخرد اين هم تمام پول من است، من کجا می توانم معجزه بخرم؟
دخترک پول ها را کف دستش ريخت و به مرد نشان داد. مرد لبخنـدی زد و گفت: آه چه جالب، فکـر می کنم اين پول براي خريد معجزه برادرت کافی باشد!
سپس به آرامی دست او را گرفت و گفت: من مي خواهم برادر و والدينت را ببينم، فکر می کنم معجزه برادرت پيش من باشد.
پس از جراحی، پدر نزد دکتـر رفت و گفت: از شما متشکـرم، نجات پسرم يک معجـزه واقعـی بود، می خواهم بدانم بابت هزينه عمل جراحی چقدر بايد پرداخت کنم؟
دکتر لبخندی زد و گفت: پنج دلار بود که پرداخت شد .
مولتی میلیاردر ایرانی از زندگی اش می گوید
در این فکر بودم که سرمایهام را افزایش بدهم تا بتوانم کاری بکنم. میخواستم یک کارگاه فرشبافی راه بیندازم. سراغ پسرعموی پدرم رفتم و از او ۲۰ هزار تومان قرض کردم و ۶۰ هزار تومان هم از بانک وام گرفتم. سرمایهام شد ۱۰۰ هزار تومان یعنی به اندازه یک تراول صد تومانی امروزی.
بنام خدا
به گزارش مشرق به نقل از مهر، علی اسدی، سرپرست تیم کاوش آبراهه های تخت جمشید گفت: بخشی از این کانال شناسایی شده نشانگر استفاده از بلوک های سنگی تراش خورده بوده و به نظر می رسد همانند کانالهای زیر تختگاه سرپوشیده بوده است. عمق این کانال هنوز به درستی مشخص نیست. با این حال عرض آن حدود 60 سانتی متر است. همچنین جهت این کانال نیز جنوب شرقی _ شمال غربی است.
وی بیان کرد: پس از حدود دو ماه کاوش در بخش انتهایی آبراهه های تخت جمشید تا کنون بخشهایی از سه رشته کانال و همچنین قسمتهایی از یک ساختار نامشخص شناسایی شده است. نخستین کانال شناسایی شده، آبراهی است که از محل خروجی کانالهای تخت جمشید به سمت جنوب امتداد یافته و کارکرد اصلی آن انتقال آب جمع شده در داخل کانالهای زیرزمینی تختگاه به بیرون این مجموعه است.
اسدی تصریح کرد: همچنین تاکنون بقایای دو کانال دیگر نیز شناسایی شده که دارای جهتهای حرکت متفاوتی نسبت به کانال نخست است یکی از آنها که دارای جهت شرقی غربی است، در فاصله سی متری ضلع جنوبی تختگاه شناسایی شده و به نظر می رسد با کانالی که از سمت شمال، یعنی از محل خروجی آبراهه های تخت جمشید به سمت جنوب امتداد داشته در یک نقطه برخورد می کنند و به هم می پیوندند.
اسدی گفت: همچنین در کنار این کانال ( دومین کانال شناسایی شده) بقایای یک ساختار نامشخص که شامل بخشهایی از یک سطح سکو مانند شفته آهکی است نیز شناسایی شده و نشانگر این است که به جز کانال ها، بناها و یا ساختارهای دیگری نیز در ضلع جنوبی تختگاه قرار داشته است.
وی گفت: همچنین براساس آخرین نتایج به دست آمده در کاوش های یکی دو روز اخیر، بقایای یک کانال دیگر نیز در فاصله حدود 50 متری جنوب تختگاه شناسایی شده، که این ساختار دارای کیفیت متفاوتی از نظر ساخت با دو کانال دیگر است.
اسدی بیان کرد: مجموعه این کانالهای شناسایی شده نشان می دهد که ساختارهای مختلفی در ضلع جنوبی تختگاه تخت جمشید در دوره هخامنشی وجود داشته و شاید بتوان آنها را با باغهایی که احتمالا در فاصله میان ضلع جنوبی تختگاه و مجموعه بناهای برزن جنوبی قرار داشته مرتبط دانست.
سرپرست تیم کاوش آبراهه های تخت جمشید با بیان اینکه تا کنون بیش از 50 متر کانال از دوره هخامنشی کشف شده است تصریح کرد: در کاوش آبراهه ها مجموعه ای از سفالهای هخامنشی در کف کانالها و چندین عدد سرپیکان های ویژه این دوره و چندین شی کوچک فلزی دیگر پیدا شده است.
گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبريار امرداد-نگار پاكدل : | ||
مدیر آب وخاک جهاد کشاورزی استان کرمان گفت: «به شوند خشکسالی، 100 رشته قنات در کرمان خشک شده است.» |
بنام خدا
|
||
|
||
پویان پشوتنی : | ||
چه انگیزهای دانشمندی بیگانه را برآن میدارد تا 50 سال از زندگی خود را بر سر ویرایش و برگردان شاهنامهی فردوسی بگذارد و تا واپسین روزهای زندگی، دست از کار توانفرسای خود نکِشد؟ چنین دانشوری را باید شناخت و کار کممانند او را ارجگزارد.
«ژول مول» زمانی که از سوی مدرسهی زبانهای خاوری پاریس ماموریت یافت تا شاهنامه را ویرایش و چاپ کند، میدانست کار دشواری را آغاز کرده است که به سرانجام رساندن آن بردباری و زمان بسیاری میخواهد. او زندگی و کوشش خود را به تمامی بهکار بُرد تا کاری را که در پیش گرفته است، سنجیده و استوار، به انجام برساند. هرچند مرگ، این بخت را به او نداد تا چاپ واپسین جلد شاهنامه را ببیند، اما زمانی که چشم از جهان فروبست میدانست که خویشکاریاش را به درستی انجام داده است. رهاکردن کرسی دانشگاه و فراگرفتن زبان و ادبیات فارسی ژول مول در سال 1800 میلادی در اشتوتگارت آلمان زاده شد. در روزگار جوانی و دانشاندوزی روی به فلسفه آورد و از دانشگاه توبینگن درجهی دکترا گرفت. مول پیشنهاد سرپرستان دانشگاه را برای تدریس فلسفه رد کرد. زیرا دلبستگی بسیارش به فرهنگ و زبان فارسی، او برانگیخته بود تا راهی فرانسه- پایتخت فرهنگی اروپا- شود و در مدرسهی زبانهای خاوری آنجا(کلژدوفرانس) درس بخواند و بر دانش خاورشناسی خود بیفزاید. به ویژه آنکه در آنجا خاورشناس نامداری چون «سیلوستر دو ساسی» سرگرم تدریس بود. مول در نزد او دانش اندوخت و پژوهشهایش را گسترش داد. در این زمان او 23 ساله بود و شهروندی(:تابعیت) کشور فرانسه را پذیرفته بود. تنها 3 سال پس از آن، به چنان پیشرفت و استادیی رسیده بود که دولت فرانسه از او خواست یک بخش از پروژهای را که به نام «مجموعهی خاوری(:شرقی)» نامیده میشد، به سرانجام برساند. بخشی که بر دوش مول گذاشته شد، ویرایش شاهنامه و برگردان آن به زبان فرانسه بود. او بیدرنگ دست به کار شد و در گام نخست دستنویسهای باارزش شاهنامه را گردآوری کرد. 8 دستنویس از آنِ کتابخانهی پادشاهی فرانسه بود؛ 13 دستنویس در کتابخانهی کمپانی هندشرقی در لندن نگهداری میشد؛ 2 دستنویس از آنِ «سر جان ملکم»- تاریخنگار و سیاستمدار انگلیسی- بود و نشان یک دستنویس دیگر را در کلکته یافته بود. افزون بر آن از هر فرصتی برای شناخت بهتر شاهنامه بهره میبُرد. نه تنها دست به بررسی حماسهنامههای پس از شاهنامه زد، بلکه هنگامی که شنید هیاتی از سوی دولت فرانسه رهسپار ایران است(1839 میلادی)، از یکی از همراهان هیات خواست تا معنای برخی از اصطلاحات و واژگان دشوار شاهنامه را از استادان ایرانی بپرسد و در بازگشت، او را آگاه سازد. زمانی هم که دریافت «ترنر ماکان» شاهنامه را در کلکته چاپ کرده و نسخهای از چاپ او به پاریس رسیده است، از آن ویرایش هم بهره بُرد تا چاپی استوار و درخور اعتماد از شاهنامه منتشر کند. همچنان که چاپ سنگی شاهنامه را که در تهران منتشر شده بود، نادیده نگرفت. فراهم آوردن کهنترین دستنویسهای شاهنامه بررسیهای آغازین ژول مول 5 سال به درازا انجامید. تا آنکه 33 دستنویس از شاهنامه را گرد آورد و دست به کار توانفرسای سنجش آنها زد. سرانجام 12 سال پس از پذیرفتن ماموریتش، نخستین جلد از ویرایش و برگردان شاهنامه را آماده کرد(1838 میلادی). در چاپ او، یک رویه از کتاب، بیتهای شاهنامه را دربرمیگرفت و رویهی روبهروی آن دربردارندهی برگردان فرانسوی همان بیتها بود. به دستور لویی هیجدهم- پادشاه فرانسه- چاپ شاهنامهی مول در چاپخانهی سلطنتی آغاز شد. جلد دوم 4 سال پس از آن، جلد سوم در 1846، جلد چهارم در 1855، جلد پنجم در 1866 و جلد ششم در 1868 چاپ شد و تاثیری ماندگار بر ادبیات فرانسه گذاشت؛ همچنانکه بر اعتبار علمی ژول مول بسیار افزود. «لامارتین» و «ویکتور هوگو»، دو تَن از نویسندگان نامدار فرانسوی بودند که از راه برگردان مول با شاهنامهی فردوسی آشنا شدند و از آن تاثیر گرفتند. در سال 1870 میلادی میان فرانسه و پروس(:آلمان) جنگ روی داد. مول که آلمانیتبار بود، از بیم بدگمانی فرانسویان، پاریس را ترک کرد و راهی انگلستان شد. با این همه، گروهی از پاریسیها به خانهی مول یورش بُردند و بخشهایی از یادداشتها و رویههای چاپ شدهی جلد پایانی شاهنامه را از میان بُردند. 5 سال پس از آن، زمانی که مول به پاریس بازگشته بود، برادرش- روبر- درگذشت. این رویداد ناگوار که تاثیری ژرف و ویرانکننده بر ذهن و روان مول گذاشت، نتوانست او را از ادامهی کارش بازبدارد. مول با کوشش بسیار سرگرم چاپ جلد واپسین شاهنامه(جلد هفتم) شد. اما زمانی که به بخش «شیون باربد بر مرگ خسروپرویز» رسیده بود، در بستر بیماری چشم از جهان فروبست و پس از 50 سال تلاش بیگسست برای چاپ شاهنامه، دفتر زندگیش در 76 سالگی( 4 ژانویه 1876) بسته شد. شاگرد وفادار او، «باربیه دومنار»، کار استاد را ادامه داد و برگهای اندک بازماندهی شاهنامه را ویرایش و چاپ کرد. شاهنامهی ژول مول، شاهکار صنعت چاپ در سدهی نوزدهم میلادی
چاپ ژول مول، جدای از ارزشهای علمی و نسخهشناسی آن، یکی از نفیسترین چاپهای شاهنامه به شمار میرود و هنوز هم در گرانبهایی و زیبایی چاپ، کممانند است. این کتاب در اندازهی بزرگ سلطانی، با کاغذ نفیس و حروف درشت و چشمنواز، که از شاهکارهای صنعت چاپ است، انتشار یافت. در سال 1976، همزمان با یکصدمین سال درگذشت مول، بنیاد شاهنامه چاپ افستی از این کتاب، در اندازهی کوچکتر و با شمارگان 625 دوره، منتشر کرد. متن فارسی کتاب، به یاری استاد مجتبا مینوی دوبار در سالهای 1344 و 1353، و از سوی سازمان کتابهای جیبی انتشار یافت. در سالیان گذشته نیز چاپ دیگری از ویرایش ژول مول(بدون برگردان فرانسوی آن) با پیشگفتاری از استاد محمدامین ریاحی، چاپ و پخش شد. برگردان ژول مول از شاهنامه را رسا، روان و وفادار به متن دانستهاند. او به شیوهای امانتدارانه برگردان خود را، تا آنجا که شدنی بود، واژه به واژه انجام داده است. یکی از آرزوهای مول، که همواره آن را بر زبان میآورد، چاپ شاهنامه در اندازهی کوچک بود تا همهی فرانسویها توانایی دسترسی به آن را داشته باشند. این آرزوی مول، پس از مرگ او، به دستیاری همسرش برآورده شد. یارینامه: |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبريار امرداد- نگار پاكدل : | ||
«ارگکریمخانزند» كه در مرکز شهر شیراز جای گرفته، شاخصترین و نامورترین یادگارهای برجایمانده از وکیلالرعایای معروف است. بنابر گزارشات، این روزها درختچههایی بر روی برج ضلع شمالباختری(:غربی) این ارگ روییدهاند. چون آب باران از ناودانهای این ارگ به خوبی تخلیه نمیشوند این درختچهها روییدهاند و در بیتوجهی مسوولان در نگهداری از این بنای تاریخی، در حال ریشه دواندن و بزرگ شدن هستند. |
بنام خدا
|
||
|
||
خبرنگار امرداد : | ||
«سرگذشت شعر در ایران» کتابی است به قلم علیاصغر سیدآبادی که از سوی انتشارات افق به چاپ رسیده است. |
بنام خدا
- چرا هر چی اسمه خوبه مال خانوماست؟ خورشید خانوم، مهتاب خانوم. هرچی اسم بده مال آقایونه؟ آقا خرسه، آقا گرگه ...
بنام خدا
بنام خدا
نقاشی اثر «گوستاو دوره» نقاش فرانسوی، سال ۱۸۶۶ میلادی.
یهودیان دوران باستان سه معبد بزرگ و اصلی در شهر اورشلیم ساختند، معبد اول یا همان معبد سلیمان (هیکل سلیمان) ، معبد دوم یا معبد اورشلیم و معبد سوم یا همان معبد هرود. این معابد بعد از حمله بختنصر پادشاه بابل به اورشلیم و اسارت بسیاری از یهودیان آسیب بسیار زیادی دیدند و از رونق افتادند.
در این نقاشی کورش پس از آزاد سازی یهودیان در بابل و فتح اورشلیم بازگشایی معبد اورشلیم را با آنها جشن میگیرد.
بنام خدا
آیا واقعا آخر شاهنامه خوش است؟
به یقین تاکنون جمله “شاهنامه آخرش خوش است” را شنیده اید و شاید خود نیاز بارها آنرا به کار برده اید. اما این جمله از کجا آمده است و آیا واقعا آخر شاهنامه خوش است را در ادامه بحث می کنیم…
در ابتدا عرض شود که این عبارت کنایه است زیرا آخر شاهنامه سقوط ایران بدست عربان و کشته شدن رستم فرخزاد و گریز یزدگرد سوم و نهایتا کشته شدن وی و همچنین قطع امید مردم از بیرون راندن اعراب جاهل است. پس چطور می تواند خوش باشد؟ لذا زمانی این ضرب المثل را به کار می برند که بخواهند شخص را به نوعی تهدید کنند و به او بفهمانند آخر و عاقبت خوبی برایش ندارد. دکتر فریدون جنیدی در یک برنامه رادیویی زنده در مورد سوال خانمی که از وی پرسید: چرا می گویند آخر شاهنامه خوش است؟ چنین جواب داد:
«این گفته ی دشمنان ایران است . چه گونه می شود که آخر شاهنامه که ما همه ی هستی و دار و ندارمان را از دست می دهیم ، خوش باشد ؟ نه ! این گفته ی دشمنان ایران است. و حتّی یکی از این دشمنان کتابی به همین نام چاپ کرده است : آخر شاهنامه ، که می گوید هر که درباره ی شاهنامه کار کرده ، در آخر بدبخت شده . من ، خود ، عمر خرّم خود را در راه شاهنامه نهادم و اکنون خوشبخت ترین مرد جهانم. »
در آخر شاهنامه جز اندوه فردوسی از ویرانی ایران بدست تازیان و تباه شدن نژاد ایرانی و مرثیه وی در این راه چیزی نخواهید یافت.
نمونه ای را در زیر با هم می خوانیم:
چو با تخت منبر برابر شود همه نام بوبکر و عمر شود
تبه گردد این رنجهای دراز نشیبی دراز است پیش فراز
نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر کز اختر همه تازیان راست بهر
بپوشند از ایشان گروهی سیاه ز دیبا نهند از بر سر کلاه
نه تاج و نه تخت و نه زرینه کفش نه گوهر نه افسر نه رخشان درفش
برنجد یکی، دیگری بر خورد به داد و به بخشش کسی ننگرد
ز پیمان بگردند و از راستی گرامی شود کژی و کاستی
پیاده شود مردم رزمجوی سوار آنکه لاف آرد و گفتگوی
کشاورز جنگی شود بی هنر نژاد و بزرگی نیاید به بر
رباید همی این از آن، آن از این ز نفرین ندانند باز آفرین
نهانی بتر ز آشکارا شود دل مردمان سنگ خارا شود
بداندیش گردد پدر بر پسر پسر همچنین بر پدر چاره گر
شود بنده ی بی هنر شهریار نژاد و بزرگی نیاید به کار
به گیتی نماند کسی را وفا روان و زبانها شود پر جفا
از ایران و از ترک و از تازیان نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود سخنها به کردار بازی بود
همه گنجها زیر دامن نهند بمیرند و کوشش به دشمن دهند
چنان فاش گردد غم و رنج و شور که رامش به هنگام بهرام گور
نه جشن و نه رامش، نه گوهر نه نام به کوشش ز هر گونه سازند دام
زیان کسان از پی سود خویش بجویند و دین اندر آرند پیش
چند نکته:
- رفتن تخت شاهی (به نشانهی نظم و ثبات کشور) و آمدن جنگ،
- رنجهای دراز: تلاش ایرانیان برای ساختن تمدنی بزرگ (از زمان کوروش بزرگ ۶٠٠ پیش از میلاد مسیح تا زمان یزدگرد ۶٢٠ پس از میلاد)
- تخت و دیهیم (تاج) و شهر: زندگی شهری (تمدن)
- برتجد کسی، دیگری بر خورد: کس تلاش کند و دیگری سود ببرد
- داد و بخشش: عدالت و بخشش از ارزشهای مهم اجتماعی
- پیمان و راستی: از ارزشهای فرهنگ ایرانیان. کژی و کاستی: از پادارزشها
- پیاده شدن: بیارج شدن. سوار: محترم
- نژاد و بزرگی: از ارزشهای ایرانیان
- شهریار شدن بندگان بیارزش: عربان از زیردستان بیاهمیت ساسانیان بودند
- دهقان: عربی شدهی دهگان. دهگان بزرگ و سرور ده در زمان ساسانیان بود. به نوعی اشراف محلی
- کشاورز جنگی: صنعت ایرانیان کشاورزی بود در حالی که عربان بیشتر تاجرپیشه بودند و به علت شرایط جغرافیایی خود با کشاورزی میانهی خوبی نداشتند. مثلا مکیان به اهل یثرب (مدینهی قبل از اسلام) که کشاورزی میکردند به طعنه میگفتند آبکش و حمال!
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : | ||
«هخامنش به معنای "دوستدار اندیشه" است. باید دید هخامنشیان چه فرهنگ و اندیشهی والایی داشتهاند که چنین نام سنجیده و بامعنایی را برای قوم خود برگزیدهاند. چنین فرهنگی را باید شناخت و دربارهی آن اندیشید.» هووخشتره، فرمانروای نیک از ختن تا هیمالیا، گسترهی شاهی هخامنشیان شیدرنگ در پایان سخنانش، به هخامنشیان و بنیانگذاری شاهنشاهی بزرگ آنان اشاره کرد و گفت: «گسترهای که هخامنشیان بر آن فرمانروایی میکردند، از خُتن و دامنهی تبت و هیمالیا، تا دریای اژه و سیاه و رود نیل ادامه داشت. در اسناد آن زمان آمده است که همسر داریوش بزرگ، بیهیچ نگهبانی، در سراسر این گستره راه میسپرد و به کارگاههایی که خود بنیان گذارده بود، سرکشی میکرد. شگفتآور است که در پهنهای بدین بزرگی، چنان امنیتی بوده است و مردم از چنان درک و احساس مسوولیت و پایبندی به راستی و درستی برخوردار بودهاند که بانویی از درباریان میتوانست آزادانه و بینگهبان، راه بسپارد و به کارهایش برسد.» |
بنام خدا
همزمان با برگزاری آیین آبپاشان |
● |
چشمهی تاریخیطبیعی «رکنآباد»، پاکسازی شد |
گردشگاهی که سطل زباله ندارد! |
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
نهم تیرماه، شماری از دوستداران میراث فرهنگی و طبیعی با گردهمایی کنار چشمهی رکنآباد، هم تیرگان راجشن گرفتند و هم به پاکسازی این گسترهی تاریخی و طبیعی پرداختند.
به گفتهی سیاوش آریا از دوستداران یادمانهای تاریخی و طبیعی، همزمان با برگزاری جشن تیرگان و آبپاشان در کنار چشمهی رکنی(رکن آباد)، این گردشگاه ملی از زباله، پاکسازی شد.
چندی پیش، در گزارشی از سیاوش آریا، وضعیت ناخوشایند این گردشگاه، تصویر شد. چشمهای که خروشش، زیبایی و زلالیاش، الهامبخش نویسندگان و چکامهسرایان کشورمان از سدهها پیش بوده، چندگاهی بود که زبالهدانی گردشگران شده بود و دیگر جایی در نوشتهها و سرودهها نداشت. اما اکنون با این همیاری مردمی، جانی دوباره گرفت.
سیاوش آریا دراینباره گفت: «پس از بازتاب خبر زبالهدان شده این چشمه، شماری از دوستداران زمین و طبیعت با تماسهای پی در پی و با ابراز نگرانی از وضعیت پیش آمده، خواستار پاکسازی این گستره شدند.»
به گفتهی وی چشمهی رکنآباد، بخشی از خاطرات خوب همهی شیرازیهاست، از همین روی خبر زبالهدان شدنش، دل خیلیها را به درد آورد.
سیاوش آریا گفت: «با برنامهریزیهای انجام شده، دیروز، ٩ تیرماه، تا اندازهی بسیاری این گستره پاکسازی شد.»
آریا در دنبالهی سخنانش گفت: «هرچند این کار با چند تن آغاز شد اما در دنباله خیلیها برای گردآوری زباله به ما پیوستند. هنگامی که به گردآوری زبالهها پرداختیم، آنهایی که برای گردش و لختی آسایش به دور از دود و ترافیک شهری به کرانههای این چشمه آمده بودند در گردآوری زبالهها همراهیمان کردند.»
آریا از زبان یکی از کارگران این گردشگاه که ١٢ سال است در آنجا کار میکند و البته خواست که نامش گفته نشود، گفت: «بارها از مسوولین شهرداری خواسته شده که برای پاکیزگی چشمهی رکنآباد کاری بکنند، دستکم با گذاشتن چندین زبالهدان، از آلودگی بیش از اندازهی این گردشگاه بکاهند اما مسوولین شهرداری در پاسخ به پیگیریها گفتهاند که؛ این وظیفهی میراث فرهنگی است.»
به گفتهی این کارگر، این موضوع هرچند با مسوولین میراث هم در میان گذاشته شده اما تاکنون کاری نشده است.
سیاوش آریا گفت: «این گردشگاه ملی و کهن که هزینهی بسیاری هم برای بازسازی آن شده، حتا یک سطل زباله هم ندارد!.»
آریا با اشاره به این که خود نیز پیگیریهایی در این باره داشته و با شهرداری شیراز و اکبرآباد تماس داشته و هنوز به نتیجهای نرسیده گفت: «پرسش این است که آیا مسوولین شهرداری و یا میراث فرهنگی نبایست احساس مسوولیت کرده ودست کم چند سطل زباله در این جایگاه بگذارند؟ این پاکسازی اگر زبالهدانی نباشد، چند روز دوام خواهد داشت.»
چشمهی رکنآباد در 12 کیلومتری شمال شیراز است و توسط رکنالدوله دیلمی در سال 338 مهی(ه.ق) ساخته شده است. این چشمه پس از گذر از دامنهی کوهها و تپهها به سمت هفتتنان، حافظیه و باغهای پیرامون سرازیر میشده است.
زبالهها در كنار گردشگاه ركنآباد- پيش از پاكسازی
آبپاشان به شادباش تيرگان
پاكسازی
پاكسازی چشمه ركنآباد
چشمهی ركنآباد
گستره پس از پاكسازی
فرتورها از سياوش آريا است.
بنام خدا
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
برج قابوس به سياههي يادمانهاي جهاني پيوست. برج قابوس كه بلندترين برج آجری جهان و از شاهكارهای سرزمينمان ايران است در سیوششمین نشست کمیتهی میراث جهانی كه در كشور روسیه در حال برگزاری است، به رای هموندان اين كميته، به ميراث جهانی پيوست.
برج قابوس بن وشمگیر در سدهی چهارم مهي(:قمری) به فرمان شمسالمعالی قابوس بنوشمگیر از پادشاهان آلزیار ساخته شده و هماکنون در مرکز شهر گنبدکاووس، بر فراز تپهای بزرگ، بلندبالايی خود را به رخ ميكشد. در اين نشست افزونبر برج قابوس، مسجد جامع اصفهان در سياههي يادمانهای جهانی جای گرفت. اين مسجد كه بنابر كاوشهای باستانشناسی بر روی نيايشگاهی ساسانی، ساخته شده، در ميدان عتيق اصفهان جای دارد.
این مسجد كهنسال دارای دو گنبد با طراحیهای آجری بسيار زيبا است. از ايران تا پيش از برج قابوس و مسجد جامع اصفهان، ١٣ يادمان ديگر به سياههی يادمانهای جهانی پيوسته بودند. ايران كه از سال ١٩٧٥ ميلادی به میراث جهانی یونسکو پيوسته، اكنون چهاردهمين و پانزدهمين يادمانهای خود را نيز ثبت جهانی كرد. گزينههايی كه در این سياهه جای میگیرند از نظر فرهنگی یا طبیعی بايد بی مانند بوده و دارای ارزش جهانی باشند. چغازنبیل، تخت جمشید و میدان نقش جهان كه اين روزها زمزمهی خارج شدنش از سياههی ميراث جهانی، اينجا و آنجا به گوش می رسد از نخستین جاهايی بودند که ثبت جهانی شدند. بم و فضای فرهنگی آن، پاسارگاد، گنبد سلطانیه، بیستون، سه کلیسای مسیحی ارامنه به نامهای سنت تادئوس، سنت استپانوس و زور زور، سازههای آبی شوشتر، بقعه و خانگاه شیخ صفیالدین، مجموعه بازار تاریخی تبریز و باغهای ایرانی پاسارگاد، ارم، چهلستون، فین، عباسآباد، شازده، دولتآباد، پهلوانپور و اکبریه از ديگر يادمانهای جهانی شدهی ايران هستند. |
بنام خدا
|
||
|
||
خبريار امرداد- نگار پاكدل : | ||
«سید محیالدین میرمحمدی»،مدیرعامل اتحادیهی زنبورداران مازندران گفت: «به شوند پایین آمدن درآمد كاركنان در اين بخش، زنبورهای مازندران به کشورهای همسایه فروخته میشود.» |