به نام خدا
آراستن سرو و کاج در کریسمس از ایران باستان الهام گرفته شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما مینگریستند.
در ایران باستان و در شب یلدا، درختی بنام درخت یلدا تزئین میشد که عموماً از درخت سرو و کاج استفاده میشد. گفته میشود آراستن سرو و کاج در کریسمس از ایران باستان اقتباس شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما مینگریستند و در خور روز یا دیگان روز نخست دی ماه در برابر سرو میایستادند و عهد میکردند تا سال بعد مقاوم و پایدار باشند و یک نهال سرو دیگر کشت کنند.همچنین بر طبق باورهای ایرانیان، سبزی در آغاز سال، نشان برکت در سرتاسر آن سال است که بر اساس همین باور رسم کاشتن سبزه در آغاز سال و همزمان با جشن نوروز به تدریج جایگزین درخت شد.
اما در اروپا از حوالی سده شانزدهم بنا به روایتی و بنا به روایتی دیگر در سده چهاردهم، ابتدا از آلمان و سپس لهستان و پس از آن دیگر نقاط اروپا، استفاده از درخت کریسمس، فراگیر میشود.سنت درخت کریسمس، به آلمان سده شانزدهم میلادی و زمانی که مسیحیان، درختان تزیین شده را به خانههای خود آوردند، برمیگردد. همچنین در آن زمان عدهای هرمهایی از چوب میساختند و آنرا با شاخههای درختان همیشه سبز و شمع تزیین میکردند.
به تدریج رسم استفاده از درخت کریسمس در بخشهای دیگر اروپا نیز طرفدارانی پیدا کرد.در تزیین درختهای کریسمس اولیه، به جای مجسمه فرشته در نوک درخت، از پریهای کوچک به نشانه ارواح مهربان یا زنگوله که برای ترسانیدن ارواح شیطانی به کار میرفت استفاده میشد.در لهستان، درخت کریسمس با مجسمههای کوچک فرشته، طاووس و پرندگان دیگر و تعداد بسیار زیادی ستاره، پوشیده میشد. در سوئد، درخت را با تزیینات چوبی که با رنگهای درخشان رنگ آمیزی شده اند و اشکال کودک و حیوانات از جنس پوشال و کاه تزیین میکنند. دانمارکیها، از پرچمهای کوچک دانمارک و آویزهایی به شکل زنگوله، ستاره، قلب و دانه برف استفاده میکنند. مسیحیان ژاپنی بادبزنها و فانوسهای کوچک را ترجیح میدهند.تزیین درخت در اوکراین نیز بسیار جالب است، آنها حتما در تزیین درخت خود از عنکبوت و تار عنکبوت استفاده میکنند و آنرا خوش یمن میدانند، زیرا بنا بر یک افسانه قدیمی، زنی بیچیز که هیچ وسیلهای برای تزیین درخت و شاد کردن فرزندان خود نداشت، با غصه به خواب میرود و هنگام طلوع خورشید متوجه میشود که درخت کریسمس خانه اش با تار عنکبوت پوشیده شده است و این تارها با دمیدن خورشید به رشتههای نقره مبدل شدهاند.
اما امروزه در سراسر جهان اشکال مختلفی از درخت کریسمس مرسوم شده که گاهی بسیار گرانقیمت هستند و تعدادی از انها ممکن است از نظر ابعاد و قیمت در گینس ثبت جهانی شوند رونمایی شده است.
به عنوان مثال، در اوایل ماه دسامبر امسال بزرگترین و بلندترین درخت شناور دنیا در ریودوژانیرو روشن شد. این درخت دارای ویژگیهای مختلف است و نزدیک به ۵۴۲ تن وزن دارد. این درخت همچنین با ۸۵ متر ارتفاع یکی از بلندترین درختهای کریسمس به شمار میرود. این درخت دارای ۳٫۱ میلیون چراغ همیشه روشن است که در نوع خود یک رکورد محسوب میشود.
فرانسه کشوری است که به داشتن شکلاتهای بسیار خوب معروف است و از همین رو یک درخت کریسمس شکلاتی نیز در این کشور شاید به نظر عادی برسد. این درخت که نزدیک به ۱۰ متر ارتفاع دارد از بیش از ۴۰۰ کیلوگرم شکلات تهیه شده است و قرار است قطعات آن به نفع خیریه کودکان بی سرپرست فروخته شود.
چندی پیش در یکی از هتلهای دبی درختی رونمایی شد که عنوان گران ترین درخت کریسمس را به همراه دارد. این درخت بر روی یک پایه از طلا گذاشته شده است و روی آن نیز تنها با الماسهای مختلف و طلا تزئین شده است. به طور کلی نزدیک به ۱۸۰ الماس روی این درخت به کار رفته است و نزدیک به ۱۱ میلیون دلار نیز قیمت گذاری شده است.
یک جواهر فروش ژاپنی به تازگی از یک درخت کریسمس تمام طلا رونمایی کرده است. او این درخت ۲٫۴ متری را به کمک شرکت والت دیزینی ژاپن ساخته است. این درخت نزدیک به ۲۰ کیلوگرم طلای خالص دارد و قیمت آن نیز نزدیک به ۴٫۲ میلیون دلار اعلام شده است. این درخت تا پایان سال ۲۰۱۲ در مغازه طلا فروشی باقی میمانند و به نمایش عمومی گذاشته خواهد شد.در ابتدای سال ۲۰۱۲ سرزمین لگو در اقدامی جالب بلندترین درخت لگویی دنیا ساخت. این درخت که نزدیک به ۹ متر ارتفاع دارد از بیش از ۴۰۰ هزار تکه لگو ساخته شده است و ۱۰ هفته نیز زمان برای ساخت آن صرف شده است. این درخت همچنین ۶ هزار کیلوگرم وزن دارد و تا اخر سال ۲۰۱۲ نیز به نمایش گذاشته میشود و پس از آن ممکن است تخریب شود.
البته هشت سال پیش یک درخت بلوط به عنوان بزرگترین درخت کریسمس شناخته شده است که سنی نزدیک به ۴۰۰ سال دارد. این درخت هر ساله با بیش از ۵ هزار لامپ تزئین میشود. تحقیقاتی که در مورد این درخت انجام شده است نشان میدهد که برای اولین بار در سال ۱۹۲۸ به عنوان درخت کریسمس انتخاب شده است. این درخت نزدیک به ۲۲ متر ارتفاع و ۳۵ متر پهنا دارد.به هر حال به نظر میرسد آنچه که بیش از هر چیز از این جشن تا سالیان دراز به یادگار میماند این است که هم میهنان مسیحی در ازای درختان نوئل و نرادی که در مراسم خود استفاده میکنند نهالی که چندان قیمتی هم ندارد بکارند تا هم یادگاری از خود به جای گذارند وهم جشن کریسمسشان را همانند نوروز از شکوفایی سبزه قرین برکت کنند.
تاريخ : دو شنبه 18 دی 1391برچسب:
درخت کریسمس,
کریسمس,
نگر,
نگرش,
دیگان,
زنگوله,
لگو,
سرزمین لگو,
درخت بلوط,
نوئل,
نویل,
,
به نام خدا
این عکس بسیار زیبا از ایران در میان برترین عکس های سال ۲۰۱۲
وب سایت نشنال جئوگرافیک در پایان سال میلادی مجموعه از تصاویر منتخب خود را منتشر کرده که در میان آنها عکسی از یک عکاس ایرانی هم به چشم می خورد.
امیر علی شریفی عکاس ایرانی است که تصویر زیبایی از صاعقه ای بزرگ در ساحل محمود آباد را ثبت کرده بود که پیش تر از این در میان تصاویر منتخب ماه آگوست این موسسه هم منتشر شده بود. شریفی در ذیل این تصویر در نشنال جئوگرافیک می گوید: «پس از سه سال که برای دیدار خانواده ام به ایران رفتم، به محمود آباد سفر کردیم… یک شب که صاعقه در آسمان دیدم به هتل رفتم، دوربینم را برداشتم و عکس های زیاد با نوردهی درازمدت گرفتم ولی تنها در دومین عکس بود که توانستم وسیع ترین، زیباترین و آخرین صاعقه آن شب را ثبت کنم…»
منبع : تابناک
تاريخ : چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:
وب,
سایت,
وب سایت,
صاعقه,
ایران,
شریفی,
شریف,
شرف,
محمود آباد,
ساحل محمود آباد,
تابناک,
,
به نام خدا
به نام خدا
|
درگذشت اشوزرتشت در رسانهی ملی بازتابی ندارد |
|
|
|
|
بابک سلامتی : |
دیماه یکی از پرمناسبتترین ماههای سال برای برگزاری جشنها و شادی کردن است. شاید بتوان آنرا ماه شادی نامید چرا که پرآیینترین و پس از فروردین شادترین ماه ایرانی است. چهار جشن دیگان که در سالنمای زرتشتیان در روزهای اورمزد و دیماه (٢٥آذرماه)، دیبآذر و دیماه (٢دی)، دیبمهر و دیماه (٩دی) و دیبدین و دی ماه (١٧دی) برگزار میشود، دی ماه را از نظر جشنهای ماهیانه بیمانند کردهاست. اگر مناسبتهای دیگر این ماه مانند شبچله (یلدا) و زایش حضرت مسیح -که هر دو ریشه در زایش میترا و آیین مهر دارند- و همچنین آغاز سال نو میلادی را نیز پیش چشم بیاوریم، میبینیم که این سخن پذیرفتنیتر میشود.
«جشن» از واژهی «یسن» به معنی ستایش پروردگار آمده است. زرتشتیان شادی را یکی ازروشهای ستایش پروردگار و سپاسگزاری از آفریدههای نیک اهورامزدا میدانند به همین دلیل واژهی «جشن» با آداب و رسوم دینی آمیختهشدهاست و معنایی متفاوت نسبت به «بزم» و «سور» پیدا کردهاست.
از سویی دیگر نیز «دی» به معنی «دادار» و «پروردگار» آمده و از این رو برگزاری چهار جشن بهنام دیگان در این ماه بر وزن دینی آن میافزاید.
از کتیبههای هخامنشی که از شادی به عنوان نخستین و مهمترین آفریدهی اهورامزدا پس از انسان یادشدهاست، از شمار زیاد جشنهایی که در سالنمای زرتشتیان رد پای آن پیداست و از پیام اندیشهبرانگیز گاتها که در جایجای آن انسان به نیکی کردن و تلاش برای آبادانی و پیشرفت جهان و خشنود نمودن روان آفرینش (نهتنها انسانها) فراخوانده شدهاست، میتوان دریافت که در گذشته ایرانیان شادی را یکی از ویژگیهای نیک انسانی و بالنده و بالابرندهی خرد میدانستهاند. فردوسی میگوید:
چو شادی بکاهد، بکاهد روان خرد گردد اندر میان ناتوان
گفتیم دی پس از فروردین پر جشنترین و پر مناسبتترین ماه سال است. مناسبتهایی که یادگار نیاکانمان است تا اینکه از یاد نبریم وامدار چه هستیم؟ فراموش نکنیم که آنان چگونه میزیستند و چه نگاهی به زندگانی داشتند؟ به راستی از اینهمه فرصت برای شادی کردن و در کنار آن ستایش خداوند، چه استفادهای میبریم؟ در کدامیک از جشنهای چهارگانه دیگان یا مناسبتهای دیگر دیماه به راستی شاد میشویم؟
دیماه مناسبت مهم دیگری نیز برای زرتشتیان دارد و آن درگذشت پیامآور نیکیهای سهگانه است. درگذشت پیامبری که او را بهنام پیام آور خرد و شادی میشناسند. پیامبری که زادروز او در فروردین است و درگذشتش در دیماه.
زرتشتیان به پیروی از فرهنگ چند هزار سالهی خویش که در آن سوگ و غم نکوهیدهاست، مراسم درگذشت اشوزرتشت را با جشنخوانی و حضور در آرامگاهها بهجای میآورند تا بزرگی زادروز آن اشو در برابر درگذشتش رنگ نبازد. اما بیشتر رسانههای گروهی کشور گویی تلاش میکنند از کنار سالروز زایش و درگذشت پیامبر ایرانی و جشنهای چهارگانهی دیگان خموشانه بگذرند. برخی از رسانههای کشور دیرگاهی است نبرد خود را بر علیه گذشتهی روشن این سرزمین آغاز کردهاند و دراین میان از قربانی نمودن هرچیزی که پیوندی با آن گذشته داشته باشد (حتا شادی!) سرباز نمیزنند. کشتوکشتارو جنایت سوژهی اصلی برنامههای رسانهی ملیست. اما جشنهای ماهیانه و دیگر مناسبتهایی که بخشی از هویت ایرانی را تشکیل میدهد راهی به برنامههای صدا و سیما نمییابند. شادی ایرانی کمتر نمودی در این رسانه مییابد.
درگذشت اشوزرتشت در میان مناسبتهای شاد دی ماه که هیچیک،نه در رسانهها بازتاب مییابند و نه براستی شادکنندهی درونی قلبها میشوند میتواند یادآور این باشد که درگذشت «شادی ایرانی» رخ داده است . باید تدبیری کرد.
|
IRAN....Would you believe it
ادامه مطلب...
تاريخ : سه شنبه 5 دی 1391برچسب:
سوباتان,
ایذه,
Gottage,
Uramanat,
اورامانات,
Izeh,
Layalestan,
گیلان,
Gilan,
شمال ایران,
Northern Iran,
,
به نام خدا
|
تاريخچهای كوتاه از نخستين بانک های روزگار باستان |
|
|
|
گروه تاريخ امرداد : |
شاید برای ما غافلگیرکننده باشد اگر بدانیم در گسترهی سیاسی ایران باستان، بانکی وجود داشته است که عملیات آن در بنیاد، تفاوت چندانی با کارهای بانکی امروز نداشته است.
گشوده شدن «لیدی» و «میانرودان»(بین النهرین) به دست کوروش، بیدرنگ اوضاع اقتصادی ایران را دگرگون کرد. «لیدی» در ضرب سکه نوآور شناخته میشد و «میان رودان» بزرگترین بارانداز کالای بازرگانی جهان باستان از «سند» تا «مدیترانه» بود.
کهنترین بانک شناخته شده در گسترهی فرمانروایی ایرانیان با مرکزیت شهرهایی مانند «هگمتانه» و «پاسارگاد» و «بابل» و «سارد» که در زمان کورش، قلمرو ایران را تشکیل میداد، بانک «اگیبی و پسران» بود.
پیشتر هم در «میانرودان» مرکزهای اقتصادی وجود داشت که کارهای مالی معبدها را انجام میدادند. در آن جا نخست وام میدادند و برای وام، گروی درخور توجهی، مانند زمین کشاورزی یا برده، در اختیار میگرفتند، اما تا آن زمان تنها کاهنان و حکمرانان به کار بانکداری و پول میپرداختند.
پارسیان برای نظام بانکی امکاناتی فراهم آوردند که پیشتر وجود نداشت. در زمان هخامنشیان، بانک «اگیبی و پسران» و بانک «مورشو و پسران» برای نخستین بار به گونهی رسمی بنیانگذاری شد. صدها سند بانکی از بایگانی این بانکها، به ویژه از بانک وارثان شخصی به نام «اگیبی»(از اهالی بابل)، به خط میخی بدست آمده است. این سندها آگاهیهای گرانبهایی دربارهی نظام بانکی روزگار باستان در اختیار ما میگذارد. با این که دارندگان این بانکها ایرانی نبودند، ولی از آنرو که در گسترهی پادشاهی هخامنشیان کار میکردند، سازمانهایی ایرانی به شمار میآمدند و حتا مالیاتهای دیوان اداری هخامنشیان به این بانکها واریز میشد.
بانک «اگیبی و پسران» و بانک «مورشو و پسران» همهی قدرت مالی منطقه را در اختیار خود داشتند. بانک «اگیبی» به کارهای رهنی و اعتباری و امانی میپرداخت. از اسناد بر جای مانده پیداست که سرمایهی بانک، صرف کارهای ویژهی مسکن، مزرعه، دام و کشتیهای باربری میشد. پول، غله، خرما و دیگر کالاهای مصرفی نیز به گونهی جنسی به بانک سپرده میشد. بانک حتا در برابر بهرهی غیرمستقیم، پرداخت بدهی مشتریان را بر دوش میگرفت. غنیمتهای جنگی نیز به بانک فروخته میشد. در بانک، حسابی مانند حساب جاری بانکهای امروزی و جود داشت و از دسته چک نیز بهره بُرده میشد.
از لوحی که در بابل بدست آمده، چنین برمیآید که در سال ٥٣٧ پیش از میلاد، شخصی به نام «تادانو» مقداری نقره به «ایتی مردوک بلاتو» رییس بانک «اگیبی و پسران» سپرده تا دو ماه پس از آن، بهرهی آن را دریافت کند. این سند در «هگمتانه» تنظیم شده و در آن چنین نهاده شده است که وام پرداختی در «بابل» به گونهی خرما و به نرخ روز بازپرداخت شود.
در سال ٥٣٦ یا ٥٣٥ پیش از میلاد، رییس بانک «اگیبی و پسران» مبلغ هنگفتی از کمبوجیه ولیعهد کوروش وام گرفت که از این موضوع میتوان نتیجه گرفت که این بانک پیوند و دوستی خوبی با دربار ایران داشته است.
در آن زمان اگر وام در زمان مقرر بازپرداخت نمیشد، جریمهی سنگینی به آن افزوده میشد. گاهی سند را شخص دیگری پشتنویسی میکرد و چنانچه گیرندهی وام در بازپرداخت به موقع وام کوتاهی میکرد، شخص ضامن، وام را پرداخت میکرد. به وامی که گرویی داشت بهره داده نمیشد، چون بانک از گرویی درخوری که در اختیار داشت (مانند زمین، خانه و ...) برای مدت بازپرداخت وام بهره میبُرد. در صورتی که وام گیرنده توانایی پرداخت آن را نداشت، گرویی از سوی بانک بایگانی(:ضبط) میشد. هنگام به پایان رسیدن بدهی به بانک، لوح اصلی وام نابود میشد.
از لوحهای سالم بدست آمده میتوان نتیجه گرفت که وامهای مربوط به آنها بازپرداخت نشده است. از نکات جالب به دست آمده در لوحهای مربوط به وام در آن دوران این است که در برخی از آنها واپسین قسطهای وام به دست نوهی وام گیرنده پرداخت شده است که بیانگر باریکبینی، نظم و سازماندهی امور بانکی در زمان هخامنشیان است.
|
تاريخ : سه شنبه 5 دی 1391برچسب:
گروه تاریخ,
اگیبی,
بانک اگیبی,
مورشو,
امان,
امانی,
تادانو,
گرو,
رهن,
رهنی,
ضامن,
تضامن,
تضامنی,
نخستین بانک,
نخستین بانک ایران,
نخستین بانک ایرانی,
,
به نام خدا
شتاب کنید نیازمندان غزه و لبنان و .... چشم براهند......
گزارشی تلخ از زندگی در مخروبه های پایتخت
در خرابه ای کنار برج میلاد خانوادهای 5 نفره سرمای زمستان را بدون مایحتاج ضروری زندگی و با یک بخاری نفتی سپری میکنند.
به نقل از فارس، پدر 35 ساله این خانواده به دلیل سکته توانایی با ناتوانی جسمی روبرو است و امکان رسیدگی به امور خانواده را ندارد. دوقلوهای 12 ساله و یک فرزند 7 ساله این خانواده در شب یلدا امسال طعم آوارگی و گرسنگی و سرما را با هم می چشند.
مادر این خانواده درباره علت و وضعیت پیش آمده گفت: شوهرم کارگر است در شهرستان کار نبود به تهران بدون هیچ فامیل و پشتوانهای آمدیم، آقامون کارگری میکرد و خرج خانه را در میآورد تا اینکه خداوند دو تا بچه دوقلو به ما داد بچهها به خاطر اینکه 6 ماهه به دنیا آمدن بیماریهایی داشتند ما هم بیمه نبودیم و موجب شد که تمام زندگی را که تاکنون با هزار مشکل جمع کردهایم را به حراج بگذاریم تا وضعیت سلامتی بچهها بهتر شود.
این مادر دردمند ادامه داد: پس ازچند سال خداوند فرزند دختر دیگری به ما عطا کرد ولی شرایط سختتر شد و برای شوهرم کار نبود خانهای که اجاره کرده بودیم چند ماهی اجارهاش به عقب افتاد و همچنان به نان شب احتیاج داشتیم صاحبخانه از ما شکایت کرد و با پسرهایش مرا کتک زدند و از خانه بیرون کردند آن روز شوهرم خانه نبود من هم سوادی ندارم و هرچی جلوم گذاشتند امضا و انگشت زدم و خانه را با تمام وسایلش پلمپ کردند.
به گفته این زن پس از آن مدتی در چادری که یکی از نهاد خیریه به آنها می دهد روزگار می گذرانند تا اینکه مرد خانوده در اثر فشارهای عصبی سکته می کند و یک طرف بدنش لمس می شود: با هزار بدبختی به بیمارستان امام حسین (ع) بردیم ولی متاسفانه بیمارستان چون پولی نداشتیم کاری برایش نکردند و مرخصش کردند در شرایطی که اوضاع بدی داشت.
وی در ادامه می گوید: تحت پوشش کمیته امداد نیستیم و خدمات خاصی از دولت دریافت نکردهایم، این خرابه نیز آب، برق و گاز ندارد شبها از سرمای شدید آرزوی مرگ میکنم. پتوهایی که خیرین داده اند را بر روی بچهها و شوهرم میاندازم تا آنها گرمتر شوند خودم کمی سرما را تحمل میکنم.
در زیر عکس های خبرگزاری فارس از وضعیت تاسفبار این خانوده را در زیر می بینید.
ای مردم بازهم نیازمندان خود را وا نهید و به کمک مردم غزه بشتابید....
به نام خدا
|
روش بافت پارچههای 2500 سالهی هخامنشی پيدا شد |
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : |
روش بافت پارچههای زربافت روزگار هخامنشیان که بهگونهی دو رویه بافته میشدند، پیدا شد.
به گزارش مهر، ساسان قاسمی، فرنشین پژوهشکدهی هنرهای سنت گفت: «به روش مهندسی معکوس برخی از شیوههای تهیهی هنرهای سنتی را در این پژوهشکده پیدا کردهایم که از آن جمله بازبافتی پارچههای زمان هخامنشی به نام پارچههای زربفت است که با نگارههای همان روزگار بافته میشوند.»
به گفتهی وی هنرمندان هنرهای صنایع دستی از یک سال و نیم پیش تاکنون روی بافت این پارچهها پژوهش كردند و نیاز بود برای پیدا کردن روش بافت، این پارچهها را از نزدیک ببینند. از همین روی برخی از پارچهها که در گنجینهی موزه ملی و یا گنجینهی موزههای بنیاد مستضعفان نگهداری میشد در اختیار هنرمندان پژوهشکدههای هنرهای سنتی قرار گرفت و آنها توانستند به روش بافت دو رویهی آن، دست پیدا کنند.
قاسمی گفت: «این پارچهها از 2500 سال پیش تاکنون بهجامانده و نگهداری از آنها بسیار سخت است. از همین روی کمتر پارچهای از زمان هخامنشیان هست که زربافت بوده و در فضای موزهای به نمایش گذاشته شود.»
قاسمی گفت: «بافت این پارچهها آغاز شده و در نمایشگاهی که به مناسبت هفتهی پژوهش در موزهی ملی ایران برگزار میشود کارگاهی به این موضوع ویژه خواهد شد.»
|
به نام خدا
چراغی که به خانه رواست ...!
اینجا شین آباد است بخاری نفتی عهد دقیانوس مدرسه 29 دانش آموز را سوزانده و گل زندگی یک دختر 10 ساله را پر پر کرده است.
اینجا شین آباد است، حال دو دختر دیگر که با هزار امید و آرزو به مدرسه فرستاده شده اند وخیم است و از صورت زیبا دیگر خبری نیست.
اینجا در شین آباد مدرسه ای سوخته است. خانواده ای داغدارند. وزیر اما می خندد.خبری از استعفا نیست.عذر خواهی هم مصلحتی است چرا که وزیر برای تمامی اشتباهاتش تا قیامت عذرخواهی می کند.
اینجا پیرانشهر است، مراسم خاکسپاری سیران یگانه .زجه های مادری داغدار در گوش شهر پیچیده.پشت درهای بیمارستان سینای تبریز هم صدای شیون و زاری خانواده های کودکان سوخته بلند است.
از دست نوازش رئیس جمهور اما خبری نیست که نیست.
رئیس جمهوری که صدای ناله های کودکان زیر آوار مانده ورزقان را هم نشنید اما مرگ مادر رئیس جمهور سیرالئون را تسلیت گفت.
حالا هم در پی حادثه تیر اندازی در آمریکا، محمود احمدی نژاد ، مرگ کودکان آمریکایی را در پیامی تسلیت گفته است.پیام تسلیتی که مانند تیری است در قلب خانواده های داغدار کودکان درگذشته کشور.
در بخش هایی از این پیام آمده است" اینجانب به نمایندگی از ملت بزرگ ایران، تسلیت و همدردی عمیق خویش را با مردم آمریکا و خانواده بازماندگان این حادثه تلخ، اعلام نموده و امیدوارم روزی شاهد آن باشیم که ملتها در جهانی سرشار از عشق و محبت و دوستی در کنار یکدیگر زندگی کنند."
درست است ، مرگ کودکان دردناک است چه در ایران، چه در آمریکا چه در غزه ، چه در سوریه و چه در شین آباد.شنیدن ناله های کودکان دل سنگ را هم آب می کند اما مهم همان جهان سرشاز از عشق و محبت و دوستی است که همدردی می طلبد اما نه فقط برای غریبه ها و برای چنگ زدن به ریسمان دوستی سیاسی.
آقای رئیس جمهور اینجا در شین آباد هم یگانه دختری در گذشته است. در تبریز نیز گل های زندگی کودکانی پرپر شده است..
آیا خون کشته شدگان مدرسه ای در آمریکا از خون سیران یگانه رنگین تر است؟! امید آن می رود که که رئیس جمهور محترم از این پس، "پیامی تسلیتی که هم میهنان خودش رواست را به سایرین روا مدارند"!
"صراط" – مصراعی ست که می گوید: «یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم» یا ضرب المثلی ست که عنوان می کند: «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است».
در شأن هر دو عبارت هم می توان چنین برداشت نمود که در ابتدای هر امر می بایست گره از مشکلات هم کیش و مسلکان باز نمود و سپس دیگران را دریافت!
به گزارش صراط؛ پیرو همین مطلب دیروز محمود احمدی نژاد در پیامی، ضمن تسلیت به خانواده کشته شدگان حادثه تیراندازی در مدرسه آمریکایی، با ایشان همدردی کرد.
متن کامل این پیام به شرح زیر است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
خبر حادثه ناگوار مدرسه ساندی هوک در ایالت کانتیکت که منجر به قتل 20 کودک و هفت آموزگار بیگناه آمریکایی شد را با تأثر فراوان دریافت نمودم.
هنوز خاطره تلخ کشتار در سینمای ایالت کلرادو و دیگر کشتارهای جنونآمیز در این کشور در اذهان عمومی تسکین نیافته که با وقوع مجدد حادثهای به مراتب وحشتناکتر، نگرانیها از ادامه این روند تشدید شده و افکار عمومی جهانیان را متوجه مسایل و مشکلات ریشهای چنین حوادث تلخی در جامعه آمریکا نموده است.
امروز همه ملتها و از جمله قاطبه ملت ارجمند آمریکا در سیر تکاملی خود به سمت حاکمیت اخلاق و معنویت و احترام به حقوق کرامت انسانها نیازمند فضایی آکنده از محبت و صمیمیتاند و بروز چنین حوادث دلخراشی نگرانیهای عمیقی را در همگان ایجاد میکند.
آیا وقت آن نرسیده است که با ریشهیابی دقیق و جدی این قبیل اقدامات خشونتبار اعجابآور، در سیاستها و برنامههایی که بر اساس منافع مادی و سودجویی عدهای خاص طراحی و اجرا میشود و آثار مخرب فروانی در روح آحاد جامعه و بویژه کودکان و نوجوانان معصوم میگذارد، تجدید نظر اساسی صورت گیرد؟
اینجانب به نمایندگی از ملت بزرگ ایران، تسلیت و همدردی عمیق خویش را با مردم آمریکا و خانواده بازماندگان این حادثه تلخ، اعلام نموده و امیدوارم روزی شاهد آن باشیم که ملتها در جهانی سرشار از عشق و محبت و دوستی در کنار یکدیگر زندگی کنند.
محمود احمدینژاد
رییسجمهوری اسلامی ایران
و رییس جنبش عدم تعهد»
در همین رابطه ضمن تقدیر از روحیه انسان دوستانه رئیس جمهور، می باید چند نکته را متذکر شد.
اوایل آذرماه امسال بود که وقوع سیل در شهرستان دشتستان، منجر به کشته شدن 5 نفر از هم میهنان شد.
هم چنین طی هفته های گذشته، مدرسه ای ابتدایی در پیرانشهر استان آذربایجان غربی، طعمه حریق شد که در این حادثه دردناک، یک دختر 10 ساله جان باخت و 30 نفر از دانش آموزان نیز دچار سوختگی شدند.
پرسشی که در این میان خودنمایی می کند اینست که آیا خون کشته شدگان مدرسه ای در آمریکا از خون سیران یگانه رنگین تر است؟!
آیا فوت 5 نفر از هم میهنان در حادثه ویرانگر سیل دشتستان از طوفان سندی و چه و چه کم اهمیت تر است؟!
حال با توجه به آنچه از نظر گذشت از رئیس جمهور مهرورز و بشردوست، انتظار آن می رفت که همدردی مختصری نیز با هموطنان و خانواده های آسیب دیده این قبیل حوادث را ابراز می داشتند و همانند پیام تسلیت به مردم آمریکا، پیامک کوچکی نیز در ارتباط با حوادثی چون، فاجعه پیرانشهر و سانحه دشتستان منتشر می کردند!
امید است که رئیس جنبش عدم تعهد از این پس، "پیامی تسلیتی که هم میهنان خودش رواست را به دیگران روا مدارند"!
تاريخ : شنبه 2 دی 1391برچسب:
صراط,
قاطبه,
پیران,
پیرانشهر,
دشتستان,
سیل ویرانگر,
ویران,
ویرانگر,
طوفان سندی,
سندی,
جنبش,
جنبش عدم تعهد,
فاجعه,
شین آباد,
بخاری,
بخاری نفتی,
وخیم,
سیران,
سیران یگانه,
سیرالئون,
پرپر,
شین,
غزه,
باریک,
باریکه,
باریکه غزه,
نوا,
نوار,
نوار غزه,
,
به نام خدا
منطقه شكار ممنوع كویر میقان اراک با مناظر بكر طبیعی و دیدنی در روزهای نوروز میزبان گردشگران بومی و غیر بومی است.
دبیر ستاد تسهیلات سفر و سرپرست اداره کل میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری استان مرکزی با اعلام این خبرگفت: قسمت مركزی كویر میقان اراک با 50 هزار هكتار وسعت در 150 كیلومتری شمال شرقی اراک و منطقه فراهان سفلی قرار داد كه در دل آن دریاچه ای فصلی قرار دارد كه لایه های نمكی تمامی سطح آن را پوشانده است.
مجتبی رضوانی افزود : كویر میقان از فاصله دور به رنگ سفید و برفی شكل است كه هنگام غروب و طلوع خورشید زیبایی آن دوچندان می شود و جلوه ها و سراب های آن چشم هر بیننده ای را خیره می كند.
وی بیان کرد : دریاچه كویر با حدود 1655 متر ارتفاع از سطح دریا، در 15 كیلومتری شمال شرق اراک واقع شده و در فصل پاییز و زمستان میزبان گونه های پرندگان نادر و ارزشمند مهاجر و بومی است كه اوج گیری آنها در فصل مهاجرت بسیار دیدنی است.محدوده دریاچه، سالانه پذیرای 12 هزار پرنده مهاجر است كه مشهورترین آنها گونه نادر و زیبای درنا است كه از نیمه دوم آبان تا یکم دی ماه به این منطقه می آیند.
رضوانی اظهار داشت : اطراف دریاچه و كویر را گیاه قره داغ در برگرفته كه بومی منطقه است و به صورت چتری بزرگ شاخه های خود را بر روی تپه های ماسه ای می گستراند.این گیاه به قهرمان كویر مشهور است و به صورت طبیعی موجب تثبیت شن های روان شده كه حدود 39 هزار هكتار از زمینهای اطراف كویر را پوشانده است.
وی گفت : كویر میقان دارای مهمترین معادن سولفات سدیم جهان است كه ذخایر آن بیش از 45 میلیون تن برآورد شده است.در حاشیه این كویر با انجام عملیات كاشت قره داغ و آتریپلكس محیطی سبز و خرم ایجاد شده كه موجب بازگشت انواع گونه های گیاهی و جانوری به این منطقه شده و از حركت شن های روان و خشكی و بی روحی این كویر هم جلوگیری كرده است.استقرار بزرگترین برج دیده بانی طبیعی در قلب كویر میقان یكی از جاذبه های زیبای این منطقه شكار ممنوع است كه با حضور در ارتفاع 15متری آن می توان بر تمامی منطقه و چشم اندازهای تسلط داشت.
مجتبی رضوانی تاکید کرد : شب های كویر میقان دیدنی و دلپذیر است و یكی از جاذبه های مهم رصد ستارگان و لذت بردن از خلقت كهكشان ها و اجرام آسمانی است.
تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:
میقان,
میقات,
تالاب میقان,
روستای میقان,
کویر میقان,
آبگیر میقان,
فراهان,
فراهانی,
سفلی,
گیاه قره باغ,
گیاه قره داغ,
آتریپلكس,
سولفات سدیم,
شکار,
شکار ممنوع,
منطقه شکار ممنوع,
,
به نام خدا
تاریخچـهای از شـب یلــــدا و گرامیـداشت آن
یلدا از نظر معنی معادل با کلمه نوئل از ریشه ناتالیس رومی به معنی تولد است و نوئل از ریشه یلدا است. واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است. ولادت خورشید (مهر و میترا) و رومیان آن را (ناتالیس انویکتوس) یعنی روز (تولد مهر شکست ناپذیر) می نامند.
شرق شناسان و مورخان متفق القولند که ایرانیان نزدیک به هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز و آذرماه را که درازترین و تاریک ترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می مانند، در کنار یکدیگر خود را سرگرم می کنند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیه آنان را تضعیف نکند و با به روشنی گراییدن آسمان (حصول اطمینان از بازگشت خورشید در پی یک شب طولانی و سیاه که تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب روند و لختی بیاسایند.
در این جستار از سخنرانی دکتر جنیدی و دکتر کزازی برداشت هایی شده که : جشن شب یلدا، همانند جشنهایی همچون نوروز و مهرگان، پس از تازش اسکندر، تازیان، و مغولها پابرجا مانده است و در تک تک خانه های ایرانیان راستین با گردآمدن خانواده ها به دور هم برگزار میشود.
فردوسی خردمند در شاهنامه میگوید:
نباشد بهار و زمستان پدید
نیارند هنگام رامش نوید
از این بیت میتوان پی برد که در سرزمینهای بجز ایران آغاز فصل ها را نمیدانستند اما ایرانیان در آن زمان به این دانش دست پیدا کرده بودند. در زمان تاختن تازیان به ایران گاهشماری ایرانیان که بر پایه ی خورشید بود، به گاهشماری بر پایه ی ماه دگرگون شد، اما پس از چندی خیام به روی کار آمد و این گاهشماری خورشیدی را دوباره بنیان نهاد تا باز جشنهای ما زنده باشند و ما آنها را برگزار کنیم. به جز این، ایرانیان همیشه آیین هایشان همراه با شادی بوده و احترام ویژه به نور و روشنایی داشته اند.
از این روست که ایرانیان درازترین شب را بیدار مینشینند تا بیرون آمدن خورشید را نظاره گر باشند. از این پس است که دوران کمبود نور و روشنایی پایان یافته و دوران فزونی خورشید و نور و روشناییست. در این میان ایرانیان با روشن کردن آتش و چراغ به یاری خورشید می آیند و تا صبح بیدار میمانند. یکی دیگر از دلایل برگزاری این جشن، شب زاد روز ایزد مهر یا میترا است. مهر به معنای خورشید است و تاریخ پرستش آن در میان ایرانیها و آریایی ها به پیش از دین زرتشت بازمیگردد، که پس از ظهور زرتشت این پیامبر او را اهورامزدا تعریف کرد. یکی از ایزدان اهورایی مهر بود که هم اکنون بخشی از اوستا به نامش نامگذرای شده است.
همانطور که اشاره شد نخستین نشانه ها به مراسم شب یلدا مربوط به دوران پیش از زرتشت است یعنی شب زاده شدن ایزد مهر. ایزدی که خورشید گردونه اوست. هنگام رواج آیین مهر در اروپا، مراسم شب یلدا با شکوه هرچه تمامتر برگزار می شد. هنگامی که مسیحیت از کشتار بی رحمانه پیروان مهر، در اروپا رواج یافت، اولیای دین پی بردند که برانداختن برخی سنتها و آیین های مهر غیرممکن است. از این رو شب میلاد ایزدمهر را به میلاد مسیح در ۲۵ دسامبر بدل کردند. فاصله مختصری که میان این دو جشن وجود دارد، حاصل اشتباه در محاسبه تقویم است. در حقیقت میلاد مسیح همان شب یلدای پیروان مهر است که در ایران نیز گرامی داشتن آن با رواج دین زرتشت از میان نرفته، هنوز نیز مردم آن را بزرگ می دارند.
آداب شب یلدا در طول زمان تغییر نکرده و ایرانیان در این شب، باقیمانده میوه هایی را که انبار کرده اند و خشکبار و تنقلات می خورند و دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن می نشینند تا سپیده دم بشارت شکست تاریکی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید که بدون آن زندگی نخواهد بود) را بدهد، زیرا که به زعم آنان در این شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است.
یکی از آیین های شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند. در برخی دیگر از جاهای ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. بازگویی خاطرات و قصه گویی پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه این ها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر آیند و بلندترین شب سال را با شادی و خرسندی به سپیده برسانند. در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه و انار در شب یلدا جزو آداب و شیوه ی آن نباشد.
یلدا در افسانه ها و اسطوره های ایرانی حدیث میلاد عشق است که هر سال در "خرم روز" مکرر می شود. از آن زمان هر سال مهر و ماه تنها یک شب به دیدار یکدیگر می رسند و هر سال را فقط یک شب بلند و سیاه و طولانی است که همانا شب یلداست.
یلدا نام فرشته ای است، بالا بلند، با تن پوشی از شب و دامنی از ستاره
یلدا نرم نرمک با مهر آمده بود
با نخستین شب پاییز آمده بود
و هر شب ردای سیاهش را قدری بیشتر بر سر آسمان می کشید
تا آدمها زیر گنبد کبود آرامتر بخوابند
یلدا هر شب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت
و لا به لای خواب های زمین لالایی اش را زمزمه می کرد
گیسوانش در باد می وزید و شب به بوی او آغشته می شد
یلدا شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت
آتش که می دانی، همان عشق است
یلدا آتش را در دلش پنهان کرد تا شیطان آن را ندزدد
آتش در وجود یلدا بارور شد
فرشته ها به هم گفتند:
یلدا آبستن است. آبستن خورشید
و هر شب قطره قطره خونش را به خورشید می بخشد
و شبی که آخرین قطره را ببخشد
دیگر زنده نخواهد ماند
فرشته ها گفتند:
فردا که خورشید به دنیا بیاید یلدا خواهد مرد
تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:
جستار,
دکتر جنیدی,
دکتر کزاری,
زعم,
تفال,
لسان الغیب,
دیوان حافظ,
فال حافظ,
رواج,
خرم روز,
روز خرم,
خورشیدروز,
خورشید روز,
روزخورشید,
روز خورشید,
روز خور,
,
جعفر سپهری : |
کهنترین سند دریانوردی ایرانیان، مهری است که در چغامیش خوزستان بدست آمده است. تاریخ تمدن ناحیه چغامیش به ششهزارسال پیش از میلاد میرسد. این مهر گلین، یک کشتی را با سرنشینانش نشان میدهد. در این کشتی یک سردار پیروز ایرانی، بازگشته از جنگ، نشسته، و اسیران زانوزده در جلوی او دیده میشوند. در این مهر یک گاو نر و یک پرچم هلالی شکل هم دیده میشوند. نقشهای برجسته پاسارگاد نمایانگر توانمندی دریایی ایرانیان و فرمانروایی ایشان بر هفتدریاست.
|
ادامه مطلب...
تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:
چغامیش,
مهر گلین,
قطب نما,
قبله نما,
سکان,
سوکان,
سندباد,
اسماعیل رایین,
ژرفایاب,
شاقول,
مسافت یاب,
رهنامهها,
راهنامهها,
راهنامه,
رهنامه,
دریاپویی,
پیل الکتریکی,
Baghdad Battery,
باتری بغداد,
پیل بغداد,
فراهوشمند,
فرا هوشمند,
گالوای ایتالیایی,
گالوا,
ارابه خدایان,
کشتیسازی,
کشتیساز,
کشتیرانی,
غواصی,
پارو,
نبردناو,
استرلاب,
astrolabe,
استرلاب خطی,
استرلاب صفحهای,
استرلاب کروی,
نقشهبرداری,
نقشهبردار,
ابزارهای اندازهگیری,
ابزارهای اندازهگیر,
تراز,
ئودولیت,
تراز شاهینی,
شاخص خورشیدی,
ابزار نمایش,
اکواتوریوم,
Equatorium,
نیمروز,
نیمروز سیستان,
مواد نفتی,
متافیزیک,
عایق,
عایق بندی,
نفت انداز,
نپتان,
نفات,
اونیفورم,
قیری,
مواد قیری,
نپتا,
قاروره,
پروکوپیوس,
Preoccupies,
قار,
خشاب,
چراغ دریایی,
برج دریایی,
دریابان,
هواشناخت,
هواشناختی,
چکیده نویسی,
دریاپویان,
دریاپویا,
دوربین,
تلسکوپ,
تلسکوب,
ذات الحلق,
عضاده,
الیداد,
تورکتوم,
کره سماوی,
کره زمین,
لوله رصد,
اجرام,
جرم,
اجرام آسمانی,
پزشکی دریایی,
پزشک دریایی,
فردوس الحکمه,
پزشک ایرانی,
ربان تبرستانی,
علی بن ربان طبری,
طبری,
طبر,
تبری,
علیبنربان تبری,
بیماریهای دریایی,
علی بن عباس اهوازی,
جعفر سپهری,
مهدی فرشاد,
فرشاد,
اختراعات ایرانیان در دریانوردی,
,
به نام خدا
کودکی باستانی، خفته در تابوتی سفالین
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد :
|
تابوتی از یک کودک به همراه جمجمه و استخوانهای برجایماندهی این کودک در خوزستان پیدا شد.
برپایهی برآوردها این تابوت یک تابوت اشکانی است که به هنگام تعیین حریم یک تپهی باستانی در «رامشیر» در خاور(:شرق) خوزستان بهدست آمد.
مجتبا گهستونی، سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی خوزستان(تاریانا)، با اعلام خبر بالا دربارهی این یافتهی تازهی باستانشناسان، به خبرنگار امرداد، گفت: «. این تابوت سفالی است و از گونهی سفالهای کمپخت است که رو به سوی آفتاب در خاک گذاشته شده است. درازای تابوت ٧٠ و پهنایش ٢٠ سانتیمتر است. استخوانهای یافتشده در تابوت نیز نشان از کمسن و سال بودن فرد درگذشته دارد. کودک به گونهی چمباتمه درون تابوت است.»
به گفتهی وی درون این تابوت سفالی یک کوزه و چندین شی دیگر نیز یافت شده است.
پیش از این «آزاده تراکمی» به عنوان سرپرست تیم شناسایی گسترههای تاریخی 4 شهرستان خاوری استان خوزستان و مجید سروش از باستانشناسان رامهرمزی، این تپه را شناسایی کرده بودند و هماکنون به هنگام تعیین حریم این تپه به سرپرستی محسن حسینی، معاون پژوهشی سازمان میراث فرهنگی خوزستان، این تابوت پیدا شدهاست.
این گستره، بیضیشکل، بوده و گستردگی آن، نزدیک به 5 هکتار است. سطح تپه دارای پراکندگی بسیار سفال است و آثار حفاری غیرمجاز نیز در دیده میشود.
گهستونی گفت: «خوزستان که روزی دروازهی تمدن بوده، امروزه به دروازهی قاچاقچیان و حفاران غیرمجاز تبدیل شده که دارند تاریخ و پیشینهی ما را میدزدند.»
به گفتهی گهستونی قاچاقچیان و حتا مردم بومی، آسیب بسیاری به این تپه رساندهاند که صاف کردن تپه و بهرهگیری از خاکش برای کشاورزی از جملهی این آسیبها است.
گهستونی با اشاره به این که هماکنون از تابوت قالبگیری شده و تابوت برای نگهداری به ادارهی فرمانداری شهرستان رامشیر فرستاده شده، گفت: «فرمانداری که جای رفتوآمد مردم است برای نگهداریتابوت مناسب نیست.»
آنگونه که گهستونی میگفت، چنانچه این تابوت قارچکشی و نمکزدایی نشود و شرایط رطوبتی مناسب برایش فراهم نیاید تا نابودی چند گامی بیشتر ندارد.
|
به نام خدا
|
آن مرد باستانی، با بیلمکانیکیِ شهرداری آمد!
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد :
|
بیلهای مکانیکی آمده بودند تا در بخش باختری(:غربی) تپهی ایلامی که از قضا یک تپهی باستانی بهشمار میآید، راه باریکی را پهنا ببخشند، بیتوجه به آن که، اینجا یک گسترهی باستانی است.
هنگام تلاش بیوقفهی بیلهای مکانیک شهرداری مسجد سلیمان در بخش باختری تپهی باستانی «کلگه زرین»!، چنگال یک بیل مکانیکی با تندیس سنگی بالاتنهی یک مرد باستانی برخورد کرد. و اینگونه بود که؛ آن مرد باستانی نه با کاوش باستانشناسان که با چنگالهای زمخت و آهنی بیل مکانیکی از دل زمین، بیرون آمد!
به گفتهی مجتبا گهستونی، دبیر انجمن دوستداران میراث فرهنگی خوزستان(تاریانا)، این تندیس، تندیسی سنگی از چهرهی یک مرد با موها و ریش تابدار(:مجعد) است. گهستونی گفت: «با توجه به پرسوجوهای انجامشده به گمان بسیار این تندیس سنگی، تندیسی از روزگار ”الیمایی” است.»
گهستونی گفت با ناخشنودی از آشفتگی وضع این تپهی باستانی که بیگمان ناگفتههای بسیاری از تاریخ ایران و مردمانش با خود دارد، گفت: «تپهی باستانی کلگهزرین یکی از ارزشمندترین گسترههای تاریخی خوزستان است که باستانشناسانی همچون گریشمن و سرافراز از آن بازدید کرده و سرانجام علیاکبر سرفراز در سال ١٣٥٢ آن را کاوش کرده است.»
به گفتهی این دوستدار میراث فرهنگی، تپهی باستانی کلگهزرین از شمال و جنوب از سوی مغازهها و خانههایی که بهگونهی غیرمجاز ساخته شدهاند، در بند شده است.
در بخش باختری آن، راهی آسفالته هست که این روزها، دستاندازیهای شهرداری در آن، به برخورد چنگک بیل مکانیکی با آن تندیس باستانی، انجامیده است. در بخش خاوری(:شرقی) تپه هم خانهی دکتر یانگ، یکی از نخستین پزشکان مسجدسلیمان نفتخیز، جای دارد که اکنون به عنوان موزهی مردمشناسی مسجدسلیمان، کاربرد دارد. گهستونی گفت: «حتا بودن این خانه در این گسترهی باستانی و رفت و آمدها برای بازدید از موزه، خود شوندی(:عاملی) برای فرساش تپه و نابودی آن است.»
مجتبا گهستونی با اشاره به دستاندازی سازمانها و نهادها و بیتوجهی سازمان میراث فرهنگی به این گسترهی باستانی، گفت: «روی تپه، دکل برقی فشار قوی سالهاست که جا خوش کرده و تاکنون برای انتقال آن از روی این تپهی باستانی، کاری نشده است.»
به گفتهی گهستونی، این تپه، تعیین حریم نشده است. دستاندازیها به این گسترهی باستانی از سویی، و از سوی دیگر؛ بیتوجهیهای سازمان میراث فرهنگی و حریمدار نبودن تپه، دست به دست هم دادهاند تا تپه رو به ویرانی رود.
گهستونی با توجه به ساختوسازهای بیشماری که در سالهای گذشته در جنوب مسجدسلیمان و بر روی گسترهی باستانی کلگهزرین شده، از سازمان میراث فرهنگی کشور خواست تا برای تعیین حریم این گستره، شتاب کنند.
مجتبا گهستونی دربارهی سرانجامِ تندیس یافت شده گفت: «یگان حفاظت میراث فرهنگی پس از آگاهی از این تعرض، جلوی ادامهی کار را گرفتند و سپس تندیس را با خود به ادارهی میراث فرهنگی شهرستان انتقال دادند.»
علیاکبر سرافراز، باستانشناس در سال ١٣٥٢ خورشیدی هنگام خاکبرداری از تپهی کلگهزرین برجایماندههای دیوارهای دیرینهای که با سنگ و ملات و گچ ساخته شده بودند، پیدا کرد. در این کاوشها نقشی از گاو پیدا شد که عقابی آن را به سوی قربانگاه راهنمایی میکرد.
سرافراز دربارهی ارزشمندی این تپه پیشترها گفته بود: «نگارههای به دست آمده از تپهی کلگهزرین، نمایی خوب از هنر معماری زمان است.»
این تپه از آنرو که یادمانهای بسیاری در خود دارد به گاوطلایی(کلگه زرین) نامور است. کلگهزرین به شمارهی ١٧٠٨ در سال ١٣٦٤ در سیاههی(:فهرست) یادمانهای ملی کشور ماندگار شده است.
عکس از حسن سریعکار
|
تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:
تپهی باستانی کلگهزرین,
تپهی باستانی,
تپهی کلگهزرین,
کلگهزرین,
حسن سریعکار,
گاوطلایی,
آن مرد آمد,
الیمایی,
روزگار الیمایی,
الیمای,
الیما,
,
به نام خدا
به نام خدا
پیشینه ی شب یلدا و رسم های این شب
شب یلدا یا شب چله آخرین روز آذرماه، شب نخست زمستان و درازترین شب سال است. ایرانیان باستان با باور اینکه فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلند تر شده و تابش نور ایزدی افزونی می یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می کردند.
این جشن در ماه پارسی «دی» قرار دارد که نام آفریننده در زمان پیش از زرتشتیان بوده است که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد.
نور، روز و روشنایی خورشید، نشانه هایی از آفریدگار بود در حالی که شب، تاریکی و سرما نشانه هایی از اهریمن. مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشگی به سر می برند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود، در حالی که روزهای کوتاه تر نشانه یی از غلبه تاریکی.
● پیشینه جشن
یلدا و جشن هایی که در این شب برگزار می شود، یک سنت باستانی است. این جشن مراسمی آریایی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. یلدا روز تولد میترا یا مهر است. این جشن به اندازه زمانی که مردم فصول را تعیین کردند کهن است.
● مراسم و آداب جشن
برای در امان بودن از خطر اهریمن، در این شب همه دور هم جمع می شدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت می کردند.
آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه های گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پری آن، آینده گویی می کنند.
جشن شب یلدا جشنی است که از ۷ هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار می شود. ۷ هزار سال پیش نیاکان ما به دانش گاه شماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است.
یکی دیگر از دلایل برگزاری این جشن، شب زادروز ایزدمهر یا میترا است. مهر به معنای خورشید است و تاریخ پرستش آن در میان ایرانی ها و آریایی ها به پیش از دین زرتشت بازمی گردد که پس از ظهور زرتشت این پیامبر او را اهورامزدا تعریف کرد. یکی از ایزدان اهورایی مهر بود که هم اکنون بخشی از اوستا به نامش نامگذاری شده.
در «مهریشت» اوستا آمده است؛ «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی می نگرد تا دروغی نگوید».
● آیین های جشن شب یلدا
یکی از آیین های شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند.
در برخی دیگر از جاهای ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. بازگویی خاطرات و قصه گویی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه اینها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر آیند و بلندترین شب سال را با شادی و خرسندی به سپیده برسانند.
در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزء آداب و شیوه آن نباشد. در جاهای گوناگون ایران، گونه های تنقلات و خوراکی ها به تبع ژیرامون و شیوه زندگی مردم منطقه بهره برده می شود اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا شمار زیادی به این باورند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد.
مردم شیراز در شب یلدا به شب زنده داری می پردازند و برخی نیز بسیاری از دوستان و بستگان خود را دعوت می کنند. آنها در این شب سفره یی می گسترانند که بی شباهت به سفره هفت سین نوروز نیست و در آن آینه را جای می دهند. گونه های بی شمار آجیل و تنقلاتی چون نخودچی، کشمش، حلواشکری، رنگینک و خرما و میوه هایی چون انار و به ویژه هندوانه خوراکی های این شب را تشکیل می دهند.
در آذربایجان مردم هندوانه چله (چیله قارپوزی) می خوردند و باور دارند که با خوردن هندوانه لرز و سوز و سرما به تن آنها تاثیری ندارد.
در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را سوگند می دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغزگردو و نخودچی و کشمش می خورند. در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می کنند و باورمندند که هرکس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از میوه هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می شود.
در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می ریزند، خمره را پر از آب می کنند و کمی نمک هم به آن می افزایند و در خم را می بندند و در گوشه یی خارج از هوای گرم اتاق می گذارند، ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می شود. آوکونوس (ازگیل) در اغلب خانه های گیلان تا بهار آینده یافت می شود و هر زمان هوس کنند ازگیل و تازه و پخته را از خم بیرون می آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می خورند.بنا به روایت مردم کرمان تا سحر انتظار می کشند تا از قارون افسانه یی استقبال کنند. قارون در پوشاک هیزم شکن برای خانواده های فقیر تکه های چوب می آورد. این چوب ها به زر دگرگون می شوند و برای آن خانواده، ثروت و روزی به همراه می آورند.
● جشن شب یلدا
جشن شب یلدا یک جشن کاملاً زنده است و همه مسیحیان جهان این جشن را با نام جشن تولد مسیح برگزار می کنند. یلدا و مراسمی که در نخستین شب بلند زمستان و بلندترین شب سال برپا می کنند سابقه یی بسیار دراز داشته و مربوط می شود به ایزد مهر.
این جشن که یکی از کهن ترین جشن های ایران باستان است در اصطلاح به آن شب چله هم می گویند. چله بزرگ از یکمین روز دی ماه جشن خرم روز تا دهم بهمن که جشن سده است به طول می انجامد و آن را چله بزرگ می نامند به آن دلیل که شدت سرما بیشتر است، آنگاه چله کوچک فرا می رسد که دهم از بهمن تا بیستم اسفند به طول می انجامد و سرما کم کم کاسته می شود.
چله اول که نخستین روز زمستان و یا نخستین شب آن است تولد مهر و خورشید شکست ناپذیر است، زیرا مردم دوره های گذشته که پایه زندگی شان برکشاورزی و چوپانی قرار داشت و در طول سال با سپری شدن فصل ها و تضادهای طبیعت خو داشتند و براثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت حرکت و قرار ستارگان آشنایی یافته و کارها و فعالیتشان را براساس آن تنظیم می کردند و به تدریج دریافتند که کوتاهترین روزها آخرین روز پاییز یعنی سی ام آذر و بلندترین شب ها شب اول زمستان است اما بلافاصله بعد از این با آغاز دی روزها بلندتر و شب ها کوتاه تر می شود.
اقوام قدیم آریایی جشن تولد آفتاب را آغاز زمستان می گرفتند خصوصاً ژرمن ها که این ماه را به خدای آفتاب نسبت می دهند و زیاد هم بی تناسب نیست چرا که آغاز زمستان مثل تولد خورشید است که از آن روز در نصف کره شمالی رو به افزایش و ارتفاع و درخشندگی می گذارد و هر روز قوی تر می شود. در این شب آتش برمی افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیاطین نابود شده و بگریزند و همچنان که خورشید به مناسبت فروغ و گرمای کارسازش تقدس پیدا کرده بود آتش نیز همان والایی را نزد مردمان دارا شد.
چون تاریکی فرا می رسید در پرتو روشنایی آتش تاریکی اهریمنی را از بین می بردند. در شب یلدا یا تولد خورشید افراد دور هم جمع می شدند و جهت رفع این نحوست آتش می افروختند و خوان ویژه مانند سفره یی که عید نوروز تهیه می کنند اما محتویات آن متفاوت است می گستراندند و هر آنچه میوه تازه فصل که نگهداری شده بود و میوه های خشک در سفره می نهادند.
این سفره جنبه دینی داشته و مقدس بود و از ایزد خورشید روشنایی و برکت می طلبیدند تا در زمستان به خوشی سر کنند و میوه های تازه و خشک و چیزهای دیگر در سفره تمثیلی از آن بود که بهار و تابستانی پربرکت داشته باشند و همه شب را در پرتو چراغ و نور و آتش می گذراندند تا اهریمن فرصت دژخویی و تباهی نیابد. سفره شب یلدا سفره میزد است و میزد عبارت است از میوه های تر و خشک و آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان لرک که از لوازم این جشن بود که به افتخار و ویژگی مهر یا خورشید برگزار می شد.
امروز هم ایرانیان در سراسر جهان این جشن زیبا را در کنار یکدیگر برگزار می کنند و به خواندن شاهنامه و گرفتن فال حافظ می پردازند.
تاريخ : شنبه 25 آذر 1391برچسب:
آوکونوس,
شب یلدا,
ازگیل,
یلدا,
مولود,
گلپر,
ایزد مهر,
بلندترین شب سال,
درازترین شب سال,
آفریننده نور,
غلبه,
مغلوب,
غالب,
,
به نام خدا
نخل نراق هم دیدنی است.نخل گهواره ای چوبین و استعاره ای از تابوت امام حسین است که بر شانه های عاشقان او کوچه به کوچه حمل میشود.حمل نخل میراث داری میخواهد و افتخارش به هرکسی داده نمیشود.بیمارها از زیر آن به امید شفا میگذرند و آرزومندان دستی به شالهای زربفت و ترمه های رنگینش میسایند و چشمهایی گریان اندوه خود را در گذر کوچه ها از دل میکنند.همه رسمها زیباست.باید احترام گذشتگان را دانست و رسومشان را پاس داشت اینگونه میشود اسطوره های سرزمینمان را سینه به سینه منتقل کرد.
به نام خدا
در پارک جنگلی سیاهداران تالش با کمک کشور آلمان به تازگی پروژه جالبی به بهره برداری رسیده است که به جذب گردشگران تالش کمک زیادی میکند.این پروژه سورتمه سواری که ساخت آن حدود 2 سال به طول انجامید شامل 40 کیلومتر ریل سورتمه در دل جنگلهای تالش است.هر نفر سوار یک سورتمه شده و به راحتی سر میخورد و از کوه پایین میاید و دوباره به جای اول خود برمیگردد.این وسیله بی خطر برای همه سنین قابل استفاده است و تنها با یک ترمز میتوان سرعت خود را کنترل کرد.مسیر مناسبی برای این پروژه انتخاب شده و سرعت هر سورتمه 40 کیلومتر در ساعت است که با خم و قوسها، سربالایی و سرپایینیهای فوقالعاده هیجانانگیز است .در این مسیر با توجه به وجود درختان بسیار، نقشه مسیر ریلگذاری سورتمه طوری طراحی شده که درختی برای اجرای پروژه قطع نشود.(خدا را شکر)
تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:
پارک سیاهداران,
سیاهداران,
پارک جنگلی,
پارک جنگلی سیاهداران,
سورتمه,
سورتمه سواری,
سورتمه سوار,
ترمز,
قوس,
خم,
ریلگذاری,
,
به نام خدا
|
بزرگی ايران را در «لوور» ديدم! |
|
|
|
میترا دهموبد : |
دوباره جمله را خواندم: «من بزرگی ایران را در موزهی لوور دیدم نه در تختجمشید. همان بهتر که آثارمان آنجا باشند و خاکشان را بگیرند.»
آنجا باشند و خاکشان را بگیرند. آنجا باشند و خاکشان را بگیرند، بازهم گفتم، آرام، آرامتر، با صدای بلند، فریادش هم کردم اما نفهمیدمش. اصلا نفهمیدم که خاک سرزمین بیگانه روی آثار سرزمین من چه میکند.
راستی آثار سرزمین من، همانهایی که باید در تختجمشید، در پاساگارد، در آتشکدهی فیروزآباد، در شهر سوخته، در سیلک کاشان و در موزههای سرزمین مادری باشند در موزهی لوور و دیگر موزههای خاور و باختر چه میکنند: آه از درد غریبی.
چه غریب افتادهاند، چه تنها و چه بیکس. تنها شانسی که آوردهاند این است که کسی هست که خاکشان را بگیرد. البته نمیخواهم بگویم اگر اینجا میبودند خاکشان را میگرفتیم یا از گزند باد و باران درامانشان میداشتیم. چون با همین چشمهای ناباورم دارم میبینم که چگونه ناسپاسی میکنیم و فراتر ار تازیانههای باد و خاک که دشنههای دستساز بشر را بر سرشان آوار میکنیم.
اصلا نمیخواهم بگویم اگر اینجا میبودند استوارتر از آنچه در لوور هستند تنها با کمی گردوخاک افزوده، میدیدیمشان چراکه با همین چشمها هرروز میبینم و با همین گوشها روزی هزاربار میشنوم، روزی هزاربار میشنوم آنچه را که نباید شنید و میبینم آنچه را که نباید دید: تختجمشید دارد ذرهذره ویران میشود، یکروز بهدست آگاهان و یکروز بهدست ناآگاهان. پاساگارد هم که داستانش پر اشک چشم است. شهرگور(:فیروزآباد) را بهدست کشاورزان سپردهاند و گسترهی تاریخی سیلک را هم بهدست شرکت گاز. منظور اینکه هرروز از این باغ، بری میرسد تازهتر از تازه.
اما با همهی این ها مگر میشود شکوه و بزرگی ایران را جایی جز بر روی همین خاک دید؟
نمیدانم، اینکه بزرگی ایران را در لوور نمیشود دید را به پای فرار از واقعیتها میگذارید یا به من حق میدهید، به من حق میدهید که دوست نداشته باشم کسی بگوید: بزرگی ایران را در موزهی لوور دیدم.
مگر آنان که بزرگی ما را به تاراج در لوور و دیگر موزهها نگاه داشتهاند که هستند و چه بیش از من و توی ایرانی دارند که نهتنها بزرگ بودهایم که بزرگ هستیم چراکه فرهنگی به شکوه فرهنگ ایرانی،آریایی پشتوانهمان است.
آنانی که لوور را با بزرگی بزرگان سرزمین من آراستهاند بسیاریشان، گرگانی در لباس میش هستند و شیرهایی در هیات اردک، که همچون اردک، چپ و راست به دیوار میخورند اما در نهان، میدرند و جاری سرزمینم را مینوشند.
اینها همانهایی هستند که میگویند مولوی، ترک است و ابوعلیسینا عرب. اینها همانهایی هستند که برای خالیکردن زیرپای من تو، بادگیرهای سرزمینم را به تازیان بخشیدند و طرحها، نقشها و هنر ایرانی را بهنام تازی، مهر زدند، همانهایی که به جهانیان دروغ میگویند و در پی دگرگونی نام دریای پارس با پیشینهای چندهزارساله به خلیجعر... هستند. اینها همانها هستند، حال چگونه در میان نگاهها و سینههای ستیزهجویانهشان میتوان بزرگی به تاراجرفتهمان را دید.
بر پنجهی پاهایم ایستادم، دستم را سایهبان کردم و خیرهی دوردستها شدم، باور دارم که باری سنگین بر دوشمان است، بر دوش من، بر دوش شما و بر دوش تکتک مسولانی که مسوولند و مدیون. باور دارم که هنوز هم ذرهای از پس آنچه بر دوشمان نهادهاند، برنیامدهایم، باور دارم که ساده از کنار آنچه حکایت از شکوه و بزرگیمان دارد، گذاشتهایم، باور دارم که با همین سادهانگاریها پا به بخت خود و نسل آینده زدهایم اما باور ندارم که بزرگی ایران را میشود در لوور دید نه در تختجمشید.
بههر روی، هممیهنم، باور داشته باشی یا نه، لوور و دیگر موزههای اجنبی، سیاههداران تاراج تاریخ و فرهنگند و بیرحمتر از آنکه بشود در آنا بهدنبال شکوه گشت.
آه از درد غریبی، آه از تنهایی و دوری. دردا از این همه درد.
|
به نام خدا
معاون میراثفرهنگی کشور دستور قتل سیلک را صادر کرد |
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : |
معاون میراثفرهنگی کشور ساخت و ساز در حریم گسترهی باستانی سیلک را البته با رعایت ضوابط، شدنی دانست. این در حالی است كه به باور یک باستانشناس پیشكسوت، هرگونه دستاندازی در حریم گسترههای باستانی بهویژه سیلک، خلاف قانونهای تعیینشدهی میراثفرهنگی است. كاوشهای باستانشناسی بارها از بودن یادمانهای تاریخی حتا در حریم سیلک خبر دادهاست.
به گزارش میراث خبر، مسعود علویان صدر، معاون میراثفرهنگی کشور، دستور قتل سیلک را صادر کرد. این جمله از آن مسعود علویان صدر است: «اعتقاد نداریم که حتما در حریم یک محوطه یا بنای تاریخی مانند سیلک کاشان نباید هیچ ساختوسازی انجام شود بلکه برپایهی ضابطه و با حفظ حرمتها میتوان ساختوساز کرد.»
این درحالی است که برخی از ارزشمندترین یافتههای باستانشناسان از حریم درجهی ٢ سیلک بهدست آمده است.
اما در این میان، كارهای شهرداری هم شگفتآور است. این نهاد شهری گویی برای ٧ هزار سال تاریخ و پیشینهی ایران دندان تیز کرده که درخواست بازنگری طرح حریم سیلک را دادهاست، طرحی که برپایهی قانونهای میراثفرهنگی نوشته شده و جای هیچ گمانی هم در آن نیست.
اما اینکه نظر شهرداری چرا برای معاون میراث فرهنگی تا این اندازه ارزشمند است که دستور بازنگری حریمهای سیلک را در اولویت گذاشته برای کارشناسان و دلسوزان میراث فرهنگی جای بررسی دارد!
«صادق ملک شهمیرزادی»، باستانشناس پیشکسوت، دربارهی دستور ساخت و ساز در حریم درجهی یک سیلک از سوی مسوولان میراثفرهنگی گفت: «معاون میراثفرهنگی کشور گویی هیچ آشنایی با اساسنامهی میراثفرهنگی و ضوابط آن ندارد وگرنه هیچگاه در رسانهها نمیگفت که ساخت و ساز حتا با قوانین میراثفرهنگی قابل اجراست.»
این باستانشناس که چندین فصل در گسترهی باستانی سیلک کاوش انجام داده، گفت: «همهی گسترهی سیلک پر از یادمانهای بیهمتا است بهگونهای كه زمانی كه میانهی تپه شمالی و جنوبی را ٦ متر و ١٠ سانتیمتر کاوش کردیم به راه رودخانهای برخوردیم که ٦هزار و ٥٠٠ سال پیش از آنجا گذر میکرد.»
بهگفته وی، در ٥ سالی که در سیلک بوده، اجازه نداده آجر روی آجر گذاشته شود، حال چگونه است که تپهها با فنسکشی محدود و ٣٨ هکتار زمین که از آنِ دولت است میان باغداران و زمینداران، بخش میشود.
او گفت: «البته بماند که از زمانیکه سیلک را ترک کردم مسوولان با ایجاد امکانات رفاهی و ساخت چند دستگاه توالت کنار تپه، كارهای موثری در این گستره انجام دادهاند.!»
این باستانشناس یادآور شد كه: «در هیچ گسترهای، حریمها دگرگون نمیشود مگر آنکه مجلس شورای اسلامی بررسی کند و قانون تازهای تعیین شود. اما اینکه معاون میراثفرهنگی کشور مصوبهی جدید مجلس را از کجا آورده که معتقد است در حریمهای آثار باستانی میتوان ساخت و ساز کرد جای تامل دارد؟»
كاوشهای باستانشناسی در سیلک تاکنون نشان دادهاست که این گسترهی باستانی در زمرهی باارزشترین گسترههای باستانی جهان است که البته هنوز در سیاههی(:فهرست) میراث جهانی، جایی ندارد. نخستینبار گریشمن فرانسوی این گستره و دو گورستان باستانی آن را کاوش كرد. پیگیری کاوشها نشان داد که این گسترهی باستانی بیش از ٧ هزار سال تمدن را در خود دارد.
|
(عکس: باغ تخت ۱۲۷۴)
ادامه مطلب...
تاريخ : دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:
تیرازیس,
دارالعلم,
باغ ارم,
باغ چهل تن,
باغ دلگشا,
باغ عفیف آباد,
حمام باغ نشاط,
نشاط,
باغ ایلخانی,
عمارت کلاه فرنگی,
موزه پارس,
مدرسه خان,
آل اینجو,
نارنجستان قوام,
باغ قوام,
عمارت معینیه,
باغ تخت,
,
به نام خدا
حتما برای خیلی ها این پرسش پیش می آید که نام کورائیم از چه چیزی گرفته شده است و این نام ریشه در چه چیزی دارد بنده در تحقیقاتی که انجام دادم از جمله با مشورتی که با دکتر محمد رضا اقبال کورائیم که در رشته جغرافیای شهری مشغول به تحصیل هستند انجام دادم ایشان به صورت علمی ثابت کردند که قلعه(تپه) کورائیم از زمان هخامنشیان یعنی از زمان کوروش بزرگ به جا مانده و مقاله ای نیز در این مورد به چاپ رسونده است و سپس در دانشگاه نیز یکی از دوستان بسیار ارزشمند جناب آقای دارا نجفی خیاط(هفته نامه ی بین المللی آذربایران) نیز در تحلیلی چنان فرمودند که به واقعیت معنی کلمه کورائیم ما را نزدیکتر کردند ایشان گفتند که کورا, کورائیم, رود کورا و...
کورا نام مخفف شده ی کوروش بزرگ میباشد برای پسوند ویا پیشوند شهرها یا مالکیت اماکن و رودخانه ها در آن زمان نام گذاری می کرده اند . و (ئیم) و یا( ئیل) پسوند مکانها و جایها یا محلهای مورد نظر بوده است. مانند کورائیم به معنای شهر یا جایگاه کوروش بزرگ میباشد. یا آرتا ویل که به معنای شهر مقدس میباشد. ویا رود کورا که به معنای رودخانه کوروش بزرگ است .این نامگذاری از زمانهای بسیار دور تا به حال مرسوم بوده است . مانند شهر رضائیه به ارومیه در زمان پهلوی و یا خمینی شهر در زمان فعلی و... اطلاق می شده است.
مثال: رود کورا.
کورا یا کُر نام رودی است که از شرق ترکیه سرچشمه میگیرد و از کشورهای گرجستان و جمهوری آذربایجان از میان رشته کوههای قفقاز گذشته و به رود ارس پیوسته و در منطقه تالش گشتاسبی به دریای خزر میریزد. طول رود کورا ۱۳۶۴ کیلومتر است. پیشتر تا تفلیس قابل کشتیرانی بوده ولی اکنون به سبب سدها و نیروگاههایی که بر روی این رود ساخته شدهاست قابل کشتیرانی نیست. نام این رود از نام کوروش بزرگ هخامنشی گرفته شدهاست.
به نام خدا
تاریخ ٧٠٠٠سالهی یک تپهی باستانی را نابود کردند
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
اردشیر جوانمردزاده، باستانشناس گفت: «در پی اجرای پروژهی کانالکشی در شهرستان مهران استان ایلام، بخشهایی از یک گسترهی باستانی نزدیک به ٧٠٠٠ سال دیرینگی دارد، ویران شد.»
به گزارش ایسنا، اردشیر جوانمردزاده دراین باره گفت: «ادارهی جهاد کشاورزی شهرستان مهران میخواهد کانالهای سنتی را دگرگون کرده و گسترش دهد؛ اما اجرای این کار برپایهی گفتهی برخی کارشناسان اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان ایلام، بدون گرفتن استعلام آغاز شده است.» به گفتهی وی هنگام اجرای کانالکشی، هنگامیکه ماشینآلات به گسترههای باستانی رسیدند با بلدوزر آن را صاف کردند.
او گفت: «ارزشمندترین گسترهای که آسیب دیده، «چغا آهوان» است که استقرارهایی از نیمهی هزارهی ششم پیش از میلاد تا اوایل هزارهی سوم پیش از میلاد در آن یافت شده و یکی از نخستین شهرهای ایران بهشمار میرود.» جوانمردزاده که دانشجوی دکترای باستانشناسی است و چند سال پیش در این گستره کاوشهای باستانشناسی انجام داده است، گفت: «این گسترهی ٣٠ هکتاری، بیمانند است؛ ولی به شوند(:دلیل) کارهایی که برای کانالکشی انجام شده از یک هکتار این گسترهی تاریخی، یک راه 10 متری گذر کرده و زمین با غلتک صاف شده است. ویرانی تنها گسترهی دوران نوسنگی بیسفال دشت مهران
او گفت: «افزونبر آسیبهایی که به این گستره وارد شده، یک گسترهی دیگر که یادمانهایی از اوایل هزارهی هفتم پیش از میلاد تا اوایل هزارهی سوم پیش از میلاد دارد و تنها گسترهی دوران نوسنگی بیسفال دشت مهران است، ویران شده است. همچنین بلدوزر برای اجرای کانالکشی از روی یک گسترهی دیگر هم گذر کرده است که آیادمانهای فرهنگی اوایل نیمهی هزارهی پنجم پیش از میلاد تا هزارهی چهارم پیش از میلاد را دارد.»
<!--[if gte mso 9]> <w:LsdException Locked="false" Priority="72" SemiHidden="false" UnhideWhenUsed="
|
به نام خدا
چکادی به نام «نیایشگاه زرتشت«
|
|
|
|
سورنا لطفینیا :
|
گرندکانیون، نام کوهستانی است در کشور آمریکا. این کوهستان با داشتن چشماندازهای کممانند و درههای بزرگ و دیوارههای سنگی زیبا، آوازهای جهانی دارد. «zoroaster temple» یا (نیایشگاه زرتشت) یکی از چکادهای زیبای این کوهستان است. مردم آنجا، برای هریک از چکادهای این کوهستان، از میان بهترین نامها، نامی را برگزیدهاند تا بزرگی و ارزش آنها را به هزاران بازدیدکنندهای که هرساله از آنجا دیدن میکنند، نشان دهند. این در حالی است که، در کشور خودمان هرگز چنین نامگذاریهایی انجام نمیگیرد و حتا گاهی، نامهایی از این دست، برداشته شده و بهجای آنها نامهایی تازه گذاشته میشود. درست در کنار نیایشگاه اشوزرتشت، نیایشگاه بودا(brahma temple) دیده میشود که آن چکاد نیز با زیبایی خود، یادآور بودا است. در یادداشتهایی که کوهنوردان و بازدیدکنندگان دربارهی گرندکانیون و چکاد نیایشگاه زرتشت، نوشتهاند، از گرندکانیون به نام «نیایشگاه بزرگ» و از چکاد اشوزرتشت به نام «سپندترین نیایشگاه»، یاد کردهاند. گردشگرانی که از ایران به آنجا رفتهاند، هنگام دیدن این چکاد و از نامی که بر آن گذاشته شده است، احساس بزرگی و شادی میکنند و ناخودآگاه به یاد این سه پیام جاودانه اشوزرتشت میافتند: «اندیشهی نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک». بیگمان کسانی که این نامهای بزرگ را بر این چکادها گذاشتهاند، اندیشهای مگر افزودن بر ارج و ارزش این کوهستان و کشیدن گردشگران بیشتر به آنجا نداشتهاند. کاری که بازتاب درخوری نیز داشته و گردشگران بسیاری را به آنجا آورده است.
|
به نام خدا
|
|
|
فرانک تيمساری : |
«کوروش بزرگ، بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی، ٧ دسامبر سال ٥٣٩ پیش از میلاد(١٦ آذر) با دیدار از نیایشگاه شهر بابل، از همراهانش خواست که در هرجای جهان که بمیرد، باید کالبد او را به پاسارگاد ببرند و در آن جا به خاک بسپارند. این گفتهی کورش در تاریخ به نام «سفارش کوروش» نگهداری شده است. کورش با این که زرتشتی بود به دینها و باورهای دیگر احترام میگذاشت. در همین روز (١٦ آذر) «زروبابل» را به سرنشینی بیش از ٤٠ هزار یهودی، که آنان را از گروگانی بابلیها آزاد کرده بود، برگماشت تا به اورشلیم بازگردند و نیایشگاههای ویران شدهی آن جا را بازسازی کنند.» (برگرفته از: تارنمای انوشیروان کیهانیزاده)
در هر جای جهان که بمیرم تن بیجان مرا در پاسارگاد به خاک بسپارید
در گوشهای از جهان خاکی، در کشوری که روزگاری مهد تمدن بود، در نزدیکی شیرازشهری که بسیاری از رویدادهای مهم در آن پدیدار شد، در 138کیلومتری راه شیراز به آباده، در جایی آرام به برجایماندههای شهری میرسی که ذره ذره از خاکش داستانها دارد از شکوه ایران باستان. جایی بهنام پاسارگاد به معنای زیستگاه پارسیان. جایی که بنیانگذارش سدههاست که در آنجا خفتهاست ولی حضورش را در آنجا هنوز هم میتوان حس کرد. به کنارت میآید دستهایت را میگیرد، گرمای دستش تو را به گذشتهای دور میبرد. لحظهای دیگر در پیرامون خود دشتی سرسبز را میبینی که از میان آن رودخانهی «مدوس» میگذرد و آنسوتر بناها و کاخهای باشکوه سنگی دربرابر دیدگانت قرار میگیرد، جایی سرشار از زندگی. به پیرامونت مینگری و به دنبال او میگردی، کورش یکی از بزرگ مردان این سرزمین اما نمیبینیش. به برگههای گاهشمارت نگاه میکنی، سال 539 پیش از میلاد را نشان میدهد، زمانی که کورش در بابل بود.جایی که نخستین پیام حقوق بشر را به گوش جهانیان رساند. واپسین روزهای پاییز بود. او به همره یارانش از کاخ بابل به سوی نیایشگاه اصلی شهر رفت. از اسبش فرودآمد و به درون نیایشگاه رفت. ایستاد و احترام گذاشت به مردمی که باورهایشان با او متفاوت بود اما سپند، چون به آن باور داشتند. در بابل در نیایشگاه و روبهروی بابلیان ایستادهبود اما پاسارگاد جلوی چشمانش بود. پاسارگاد، سرزمین پارس، زیستگاه و جایگاه پادشاهی پدرش. پاسارگاد دشتی بزرگ، در آنجا بر«آستیاگ» پیروزی یافت و توانست از آنپس، پایههای فرمانروایی بزرگش را بنیان گذارد.این مکان به او آرامش و قدرت میداد. پاسارگاد بخشی از هستی او بود بخشی از آغازی بزرگ. برگشت، رو به یارانش کرد و گفت: من در هر جای گیتی که بمیرم تن بیجان مرا به پاسارگاد ببرید و در همانجا به خاک بسپارید. سپس از میان همراهانش رو به زروبابل کرد و به او ماموریت آزادی انسانهای ستمدیده را داد. او نمیخواست هیچ انسان آزادهای در بند باشد. بردهداری را برانداخت و اسیران یهودی را که بیش از پنجاه سال در بند دولت بابل بودند، رهسپار دیار خویش، اورشلیم، کرد. بردگان رنجدیده که تا دیروز جز فریاد آه و ناله و اندوه صدایی از آنها به گوش نمیرسید اکنون با دلهایی شاد به همراه سرباز و نگاهبان و پول راهی دیارشان شدند تا ویرانیها را از نو بسازند. آنها با دیدهی احترام به کوروش مینگریستند و برای آیندگانشان از مردی سخن میگفتند که تبعیضی میان مردم نگذاشت و آرمانش برقراری داد و آشتی وآزادی بود.
بار دیگر به دشت پاسارگاد برمیگردی او را در کنارت میبینی. دستش را رها میکند و به نوشتهای که بر روی آرامگاهش نگاشته شده اشاره میکند:
به این مشت خاک که پیکرم را در برگرفته رشکمبر.
به خود میآیی و میاندیشی، او میدانست که نام او جهانی خواهدشد. جایگاه چنین مردان بزرگی تنها در مکانی ویژه و سرزمینی ویژه نیست. او را در لابهلای سطرهای تاریخ، در میان سنگنگاشتههای بازمانده از گذشته و در میان گفتوگوها و اندیشههای همهی کسانی که دلشان برای ایران وگذشته باشکوه ایران میتپد میتوان یافت.
|
به نام خدا
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
بخشی از دیوارهی زیرین نگاربرجستهی تاریخی «پریشو» در شهرستان کازرون استان فارس با چیزی همچون پتک ویران شد. این نگاركند از انگشتشمار نقشبرجستههایی است که نگارهی یک زن در آن دیده میشود.
نقشبرجستهی ساسانی که بخش زیرینش را ویران کردهاند
به گزارش مهر و بنا به گفتهی محسن عباسپور، هموند شورای مرکزی انجمن هماندیشان جوان شهرستان کازرون، این نگارکند که بیهیچ محافظتی به حال خود رها شده بود اکنون بخشهای زیرینش به زور وسیلهای همچون پتک ویران شده است و سنگ بزرگ جدا شده از این نقشبرجسته در زیر نقش پریشو افتاده است.
او گفت: «بر روی سنگی که از کوه جدا شده، ضربههای وسیلهای که با آن بر این نقشبرجستهی ساسانی کوفتهاند، نمایان است. از ضربهها چنین برمیآید که ویرانگران از نبود امنیت فیزیکی اینجا سود برده و با خیال آسوده، ضربههایی پیاپی به این نقش باستانی ایران زدهاند.»
به گفتهی عباسپور بخش جداشده بلندایی(:ارتفاعی) نزدیک ٢ متر و پهنایی(:عرضی) نزدیک به ٨٠ سانتیمتر دارد.
|
به نام خدا
کوروش بزرگ در سفر به آمریکا |
|
|
|
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : |
نخستین اعلامیه حقوق بشر در نخستین سفرش به آمریکا در ٥ شهر از شهرهای این کشور به نمایش درخواهد آمد.
بنابر گزارش موزهی بریتانیا، یکی از نمادینترین یادبودها، فرمان کورش، در سال 2013 میلادی در 5 موزهی بزرگ در ایالات متحدهی آمریکا به نمایش درخواهد آمد. این نخستینبار خواهد بود که فرمان کورش بزرگ در آمریکا، در موزهها به نمایش درمیآید.
به گزارش «بریتیش میوزیوم»(موزهای که فرمان کورش از زمان پیداشدنش در ویرانههای بابل، در آن به نمایش درآمده است)، فرمان تاریخی کورش یکی از نامورترین یافتههایی است که از جهان باستان و گذر زمان، جان به در برده است.
فرمان کورش به خط میخی بابلی(از نخستین شیوههای نوشتن) به دستور شاه پارس، کوروش بزرگ (559-530 پیش از میلاد) به نگارش درآمده است.
این فرمان، نخستین لایحهی حقوق بشر است که آزادی مردمان در دین و آیین را در سراسر جهانشاهی (امپراتوری) ایران، نشان میدهد و اجازه میدهد تا آنانی که در بابل در اسارت هستند به سرزمین خود بازگردند. این فرمان در گسترهی تمدن بابل در دل عراق امروزی در سال 1879 در یکی از کاوشهای باستانشناسی پیدا شد و از آن زمان تاکنون در موزهی بریتانیا در نمایش است.
بنا به این گزارش بیش از ١٣٠ سال است که استوانهی کورش در موزهی بریتانیا در دست مطالعه است. این فرمان به عنوان نمادی از احترام به مردم و دینهای گوناگون، از سوی مردم سراسر جهان دارای ارج و ارزش است. این احترام تا بدانجاست که یک کپی از استوانهی کورش بر سردر ساختمان سازمان ملل متحد در نیویورک است.
این فرمان پیش از این در سال ٢٠١٠-٢٠١١ به موزهی ملی ایران قرض داده شد که بیش از یک میلیون تن از آن بازدید کردند.
فرمان کورش بزرگ در نمایشگاهی همراه با ١٦ شی دیگر با عنوان «استوانه کورش و ایران باستان» در آمریکا به نمایش درخواهد آمد.
این نمایشگاه، نوآوریهایی را نمایش میدهد که نوآورانش حکومتهای ایرانی(در سالهای ٥٥٠ تا٣٣١ پیش از میلاد) بودهاند. ایران(سرزمین پارس) در آن زمان بزرگترین جهانشاهی(امپراتوری) شناختهشده بود.
منشور کوروش در ماه مارس به آمریکا برده خواهد شد و در موزهای در شهر واشنگتن، موزهی هنرهای زیبای هوستون، موزه متروپولیتن نیویورک، موزه هنر آسیایی سانفرانسیسکو و موزهای در لوسآنجلس به نمایش برای همگان در خواهد آمد.
نیل مک گرگور، مدیر موزه بریتانیا، گفت: «تقریبا میتوان گفت که استوانهی کورش بزرگ، تاریخ خاورمیانه آن هم در یک شی است و یک پل ارتباطی با گذشته است. اشیا میتوانند با گذر از زمان و مکان، سخن بگویند و این شی(استوانه حقوق بشر کورش بزرگ) با این ویژگی، باید تا جایی که امکان دارد به اشتراک گذاشته شود.»
|
ادامه مطلب...
تاريخ : چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:
"هیئت ثارالله مسیحی ها",
هیئت ثارالله مسیحی ها,
هیئت ثارالله,
یانیس,
طوفانیان,
طوفان,
طوفانی,
ادموند,
وارطانیان,
زیارت,
زیارت عاشورا,
تک,
تک خوان,
تک خوانی,
,
به نام خدا
) |
|
همراه با مبلغان مسلط به زبان انگليسی در جمع گردشگران |
|
«دارالعباده» میزبان گردشگران 12 کشور جهان در روزهای محرم بود
|
|
|
|
مدیرکل میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان یزد گفت: گردشگرانی از کشورهای ژاپن، هلند، فرانسه، سوئیس، آلمان، کره جنوبی، چین، ترکیه ، استرالیا، لبنان، سوئد و ایتالیا در مراسم ویژه محرم استان یزد شرکت کردند.
|
به گزارش میراثآریا (chtn) به نقل از روابط عمومی ادارهکل میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان یزد ، دارالعباده یزد با برگزاری مراسم و آیینهای عزاداری در روزهای محرم میزبان گردشگران خارجی از 12 کشور جهان بود.
«بهرام رضایی» با بیان اینکه گردشگران خارجی با حضور در مراسم تعزیهخوانی و نخلبرداری، با قیام اباعبداللهالحسین(ع) و مراسم عزاداری آشنا شدند، افزود: مبلغان مسلط به زبان انگلیسی در جمع گردشگران، حادثه کربلا و فلسفه قیام اباعبداللهالحسین(ع) و ارتباط آن با حوادث روز جهان را به صورت چهره به چهره با مکتب اسلام آشنا کردند.
وی معرفی آیینها و میراث معنوی یزد در ماه محرم را از جمله اهداف جذب گردشگران خارجی در این ماه دانست و گفت: گردشگران خارجی در محرم امسال در قالب یک گروه واحد به شهرستان تفت و توابع آن اعزام شدند.
این مقام مسوول در ادارهکل میراثفرهنگی استان یزد با اشاره به شهرت جهانی مراسم ماههای محرم و صفر در استان یزد، حضور گردشگران در این مراسم را در ترویج فرهنگ عاشورا موثر دانست و افزود: این حرکت، نخستین گام برای معرفی یزد به عنوان یک شهر گردشگری مذهبی به دنیا است.
رضایی تصریح کرد: همچنین آژانسها و دفاتر خدمات مسافرتی و جهانگردی استان در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی تورهای تعزیه در شهرهای مختلف استان یزد برگزار کردند.
|
تاريخ : چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:
دارالعباده,
تعزیه,
تعزیه خوان,
تعزیه خوانی,
chtn,
قیام,
نخل برداری,
شهر یزد,
شهرستان یزد,
استان یزد,
,
به نام خدا
تاريخچه قم از هخامنشيان تا روزگار ساسانيان |
|
|
|
حسين منتظری : |
استان قم، میان دو فلات بزرگ ایران به نام های زاگرس در جنوب قم و البرز در شمال قم قرار دارد و دارای هوای گرم و خشک تابستان و هوای ملایم زمستانی می باشد و در ارتفاع 939 متر بالاتر از سطح دریا قرار دارد.
قم در روزگار هخامنشیان:
در کتابهای تاریخی آمده است که شهر قم در زمان هخامنشیان نامش «ترمنتیکا» بوده است که اسکندر آن را ویران کرده ولی از دید باستانشناسی آثاری از این زمان در این شهر بهدست نیامده است ولی در چند کیلومتری قم به ویژه در منطقه کوشک نصرت (در راه قدیم قم و تهران) آثاری از دورهی هخامنشی بهدست آمده است.
هخامنشیان برای رفتن به ری یا «رگا» یا «رگبانا» از اکباتان (همدان) از راه ساوه و میان کوههای منظریه و کوشک نصرت و حسنآباد کنونی که بر سر راه بزرگراه قم به تهران است گذر میکردند از این رو دژ یا چاپارخانه و آثاری در این منطقهها یافت شده است.
قم در روزگار اشکانیان:
دربارهی پارتها یا همان اشکانیان آگاهیهایمان وامدار نویسندگان لاتین و یونانی است. پارتیان گزارشهایی دربارهی خود نوشتهاند اما شوربختانه سندی از آن برجای نمانده است و بهجز حجاریها و معماریها و نوشتهی روی سکهها و روی پارهسفالهای گلی و سنگی که در جاهایی چون نسا پیدا شدهاند و به کمک سکههای پارتی میتوان شاهان این دودمان را شناسایی و تاریخ فرمانروایی آنان را روشن کرد. تاق ضربی یکی از ویژگیهای ارزشمند سازههای روزگار پارتیان است. در قم و پیرامون قم به ویژه در کرانهی کویر نمک آثاری از روزگار پارتها هست چون دژ، قلعه، و ...
در جنوب قم بر سر راه قم به اصفهان روستایی به نام جاسب هست که بنیاد آنرا به دوره ی پارتها نسبت مدهند و میگویند که در هنگام لشکرکشیها جایگاه توقف لشکریان و اصطبل اسبان بوده که نخست نام آن جای اسب بود و سپس به جاسب تبدیل شد.
قم در روزگار ساسانیان:
بنا به گفتهی رخدادنگاران و کتابهای تاریخی و جهانگردان و باستانشناسان و آثار بهدست آمده میتوان گفت که شهر قم در زمان ساسانیان یکی از شهرهای باارزش ایران به شمار میرفته است. آثاری که در این شهر از روزگار ساسانی بهدست آمده چون دژها، آتشکدهها و باروی نخستین شهر که بهدست یزدان فاذار رییس شهر قم به دور شهر کشیده شد این گفته را تایید مینماید. در جنگ قادسیه سپاهی از شهرهای قم و کاشان به سرداری شیرزاد، سردار سپاه این دو شهر به کمک سپاه ایران آمده بود، شمارهی این سپاه 25 هزار سواره و پیاده بود و جنگ نهاوند سپاهی به شمارهی 20 هزار سوار از قم و کاشان شرکت داشتند و این گفته و لشکرکشی، بزرگی شهر قم در زمان ساسانیان را گواهی میکند.
زمان پیدایش و شهر شدن قم به درستی روشن نیست و در اینباره گفتههای گوناگونی هست. آنچه روشن است این است که سدههای پیش از اسلام این شهر بوده و حتا برخی از رخدادنگاران قدیم، برخی از فرمانروایان را که در زمان پادشاهان باستانی ایران در این شهر فرمانروایی داشتهاند نام بردهاند مانند تهمورث دیوبند پادشاه پیشدادی، قمساره بن لهراسب، جمشید جم، کیقباد پادشاه کیانی، کیخسرو، بهرام گور، قباد ساسانی، یزدگرد سوم.
«ترمنتیکا» در زمان هخامنشیان
در «مجموعه ناصری» آمدهاست در روزگار پادشاهان کیانی، قم جای بههم رسیدن آب رودخانههای فرقان و اناربار و چراگاههای رمهی کیقباد بود و هنگام لشکرکشی کیخسرو به توران بر پایهی فرمان پادشاه، بیژن پسر گیو، باید قمرود را شکافته و آب را به سوی مسیله جاری ساخته و زمینهای قم از آب خارج شده، امنای دولت کیخسرو هریک نهری و قلعهای برای خود دایر نمودند و همه به چهل حصاران نامور شد. قم را شاید بتوان گفت در زمان هخامنشی بوده و نامش «ترمنتیکا» بودهاست.
پس از ویرانی قم بهدست اسکندر مقدونی تا روزگار قباد یکم پدر انوشیروان قم ویران برجایماند. هنگامیکه قباد از تیسفون به جنگ هپتالیان میرفت، چون به این گستره رسید آن را شهری ویران دید، شوند آن را پرسید و به او گفتند هیچ یک از پادشاهان نمیخواستند ویرانیهای اسکندر را آباد کنند. قباد در بازگشت از جنگ دستور داد قم را آباد کنند و از آن تاریخ تا زمان یزدگرد سوم، «ویران آباد کرد کواد» نام داشت.
شهر قم در زمان ساسانیان از هفت دیهی (ده) نزدیک بههم تشکیل میشد به نامهای جهر، مالون، سکن، مزدیجان، قزدان، کمیدان، ممیجان (منیجان)، که منیجان هستهی مرکزی شهر بود.
در کتاب «سیرالملوک العجم» چنین آوردهاند که چون بهرام گور به سوی ارمنیه میرفت بهناگاه رهگذر او بر دیهی بود از تخوم ساوه که آن را طخرود یا طغرود مینامند (اکنون طغرود در بخش جعفرآباد قم است) بدین دیه آتشکده بنا نهاد و آتش در آن افروخت و در آن بازاری پدید آورد و قم و روستاهای آنرا بنا نهاد و آنرا «ممجان» نام نهاد و به مزدیجان بارو کشید.
در سالهای پایانی ساسانیان رییس شهر قم شخصی به نام «یزدان فاذار» بود که ریاست این هفت ده جدا از یکدیگر را که فاصلهی بسیاری از هم نداشتند را بردوش داشت. بنا به گفتهای باروی این شهر را به دلیل تهاجم دیلمیان به دور شهر کشید.
هنگام آمدن اشعریان، آثار پیش از اسلام چون آتشکدهها و دژهای بسیار در آن وجود داشته کههنوز هم پارهای از آثار چون دژها، آتشکدهها بهجا مانده است که وجود شهر قم در زمان ساسانیان و پیش از اسلام را گواهی میکند.
همچنین حمدالله مستوفی در کتاب «نزهه القلوب»، بنیاد آنرا به تهمورث دیوبند سومین پادشاه سلسله پیشدادی نسبت دادهاست. در «البلدان» تاسیس آنرا به قمساره بن لهراسب و ثعالبی در «اخبار ملوک الفرس» ساخت آنرا به بهرام گور نسبت دادهاند. در کتابی که از قباد پسر فیروز که در زمان ولید بن عبدالملک بهدست آمد و زادان فرخ آنرا به عربی برگردان کرد و شهرهای ایران دستهبندی شد، قم از کاملترین و زیباترین شهرها به شمار میآمده است.
نام قم:
آوردهاند قم را قمساره بن لهراسب بنا کرد و نام قم از قمساره گرفته شدهاست و آمده است که در برابر «دیمره» و رودخانهی «اناربار» چشمهای قرار داشت بسیار پرآب که به آن «کب» میگفتند و آبی که در زمین قم جمع میشد، از این چشمه بود. رودخانهای که از آن چشمه میآمد کب رود نام داشت، سپس کبرود معرب شد و قمرود نامیده شد و آن را به مناسبت نام آن رودخانه، قم نام نهادند.
حمزهی اصفهانی میگوید: چون عرب اشعریان به قم آمدند و پیرامون قم در خیمههایی از مو، پایین آمدند، در صحاری هفت ده ساختند به نامهای ممجان، قزدان، مالون جمر، سکن، جلنبادان و کمیدان- چون این هفت ده گسترش یافت و بهیکدیگر نزدیک شد از نامهای هفت ده، نام قریه کمیدان را برگزیدند و مجموع این هفت ده را «کمیدان» گفتند و پس از مدتی به اختصار «کم» گفتند و سپس آنرا قم نامیدند.
|
تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:
تاریخچه قم,
تاریخچه,
حسين منتظری,
قم در روزگار هخامنشیان,
قم در روزگار اشکانیان,
قم در زمان ساسانیان,
قم در روزگار ساسانیان,
ترمنتیکا,
مجموعه ناصری,
اناربار,
سیرالملوک العجم,
ارمنیه,
طخرود,
طغرود,
ممجان,
مزدیجان,
یزدان فاذار,
اشعریان,
اشعری,
اشعر,
نزهه القلوب,
اخبار ملوک الفرس,
قمساره بن لهراسب,
قمساره,
کب,
کبرود,
کمیدان,
کم,
قم,
قزدان,
مالون جمر,
جمر,
سکن,
جلنبادان,
,
به نام خدا
|
|
|
ناهيد سعادتيان : |
لافنبازی با نامهای بندبازی، رسن بازی، داربازی، ریسمانبازی نیز نامیده میشود و از نمایشهایی است که در سراسر استان گیلان مورد استقبال مردم قرار میگیرد.
لافن (لافندف لاخن، لاخند) بازی یکی از ورزشهای بومی- محلی شناختهشده و نامی استان گیلان است که در بیشتر جشنها به نمایش گذارده میشود.
لافن در زبان محلی به طناب گفته میشود و این رشته ورزشی بومی- محلی به شکلهای گوناگون در جایجای جهان به ویژه در سیرکها به نمایش درمیآید.
درباره برگزاری این رشته بومی- محلی استان گیلان، واعظ کاشفی پیشینه این رشته را به زمان حضرت نوح (ع) میرساند.
در سرودههای سرایندگان ایران نیز اشارهای به بندبازی شده است و نشان از رواج این بازی در دورههای گوناگون است.
سوزنی سمرقندی میگوید:
کند همچو بازیگران گاه کشتن کند همتش را همی بندبازی
نظامی میگوید:
ولی باد از رسن پایت ربوده است رسن بازی نمیدانی چه سود است
صائب نیز میگوید:
دل تو تا رگ خامی ز آرزو دارد عنکبوت تو را کار ریسمان بازی است
در رستم التواریخ در کنار گزارش رویدادهای دوران کریمخانزند اشاراتی شده است به بندبازان شهر شیراز که در عروسی فرزند فخرالملوک کریم خان برنامههایی داشتهاند.
در نمایش بندبازی میتوان نشانی از کارهای مهارتی، نظامیگری و سایههایی از دریانوردان کهن دید.
در لافنبازی و یا همان بندبازی دو نفر شرکت میکنند و زمین بازی آن آزاد است و وسایل مورد نیاز طناب و نقاره است. افزونبر این، نقشهای ایفاگر این ورزش عبارتند از: بندباز یا پهلوان، یالانچی یا شیطانک که وردست پهلوان است، سرناچی دهل زن یا نقاره زن.
پهلوان با نیایش به درگاه خداوند، بالای دار میرود و با چوبی که به برای حفظ تعادل خویش در دست میگیرد از روی طناب گذر میکند. در همین هنگام یالانچی یا شیطانک با حرکات خندهآور خود مردم را سرگرم میکند و نوازندگان سرنا و نقاره به نواختن آهنگهای محلی شاد و هیجانانگیز میپردازند. در پایان نیز مردم در آیینی به نام «دوران» آن اندازه که میتوانند، وجهی را به پهلوان و گروهش پیشکش میکنند.
|
تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:
ناهيد سعادتيان,
لاف,
لافن,
لافن باز,
لافن بازی,
لاخ,
لاخن,
لاخند,
لافندف,
سوزنی سمرقندی,
سو,
سوزن,
سوزنی,
سمرقندی,
رستم التواریخ,
یالانچی,
شیطونک,
شیطانک,
خنده آور,
آور,
بندباز,
بندبازی,
دوران,
سرنا,
وعظ,
واعظ,
واعظ کاشفی,
لافنبازی,
,
نقش پل ورسک در تغییر نقشه جهان
پل ورسک در زمان جنگجهانی دوم بهخاطر نقشی که در كمکرسانی به اتحاد جماهیر شوروی محاصره شده توسط آلمان هیتلری ایفا کرد معروف شد و لقب پل پیروزی گرفت. به قول فرماندهان متفقین اگر راه آهن ایران وجود نداشت، نقشه جهان به شكل دیگری بود.
ادامه مطلب...
تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:
پل ورسک,
ورسک,
پل پیروزی,
پیروز,
پیروزی,
معماری نیوز,
سوادکوه,
زیراب,
زیرآب,
زیر آب,
پیمان صدفی,
آفتاب یزد,
روند,
مهندس ورسک,
کوران,
ملات,
بتن آرمه,
بتن,
بتون,
,
به نام خدا
به نام خدا
ایرانیان ٤ هزار سال پیش از فیل برای شکار بهره میبردند
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
یک سنگنگارهی ٤ هزار ساله در تیمره پیدا شده است که نقش روی آن دو شکارچی سوار بر فیل را نشان میدهد که به دنبال یک شکار هستند.
زیستگاه اصلی فیلهای آفریقایی در بخش میانی و استوایی قارهی آفریقا است و فیلهای آسیایی نیز در کشورهای هندوستان، تایلند، مالزی و دیگر کشورهای خاور(:شرق) آسیا دیده میشوند. از سویی اگر چه در کتاب «شاهنامه» که حکیم ابوالقاسم فردوسی هزار سال پیش آن را سروده است بارها از پیل (فیل) یاد شده اما جز این نه از نگاه تاریخی و نه نگاه زیستشناسی، گواهی بر اینکه ایران زیستگاه فیل بوده، در دست نیست. با همهی اینها در زمانهای گوناگون تاریخی پادشاهان ایران که مهر بسیاری به این جانور داشتند، شماری فیل را از کشور هندوستان به ایران وارد کردند. واپسین نمونهاش ناصرالدین شاه قاجار است كه در زمان خود چند فیل را از هندوستان به ایران آورد.
سنگنگارهی پیداشده در گسترهی تیمره
به گزارش میراث خبر، پیدا شدن یک سنگنگاره در گسترهی تیمره در استان مرکزی گمانهزنیها دربارهی وجود فیل در ایران را دستخوش دگرگونی کرده است. در این سنگنگاره که گفته میشود دیرینگی آن به ٤ هزار سال پیش میرسد، دو شکارچی سوار بر یک فیل هستند و برای شکار، با چیزی در دست، یک جانور دیگر را دنبال میکنند.
محمد ناصریفرد، نویسندهی کتاب سنگنگارههای ایران و کاشف این سنگنگاره در این باره گفت: «زیستگاه فیل، آفریقا و هندوستان است. بودن این حیوان دستكم در هزارهی دوم پیش از میلاد در مرکز ایران و اهلی کردن این حیوان بزرگپیکر و کاربست آن در شکار حیوانات، شگفتانگیز است. پرسش این است که آیا زیستگاه این حیوان مرکز ایران بوده و شرایط اقلیمی ایران متفاوت از امروز بوده یا ایرانیان باستان از آفریقا و هندوستان این حیوان را به این دیار آوردهاند؟
البته اهلی کردن این حیوان و بهرهگیری از آن برای شکار در ٤٠٠٠ سال پیش نیز نشان از هوشمندی دارد. هرچند هر کدام از این گمانهها نیاز به پژوهشهای بیشتری دارد و نمیتوان با قطعیت چیزی را اعلام کرد.»
فیل آسیایی و فیل آفریقایی
اسماعیل کهرم، کارشناس محیطزیست اما در اینباره دیدگاه دیگری دارد. او احتمال بودن فیل در ایران در آن تاریخ را رد میکند و میگوید:«اقلیم و آب هوای ایران به هیچ روی مناسب زندگی حیوانی مانند فیل نبوده است چرا که فیل افزونبر هوای گرم و نمناك در جاهای جنگلی زندگی میکند اما در هیچ جایی از ایران ما چنین هوا و اقلیمی نداریم. اما در درازای تاریخ همیشه شاهان ایرانی فیلدوست بودهاند و آن را از دیگر کشورها وارد می کردند؛ احتمال اینکه این سنگنگاره هم یکی از همین فیلهای وارداتی را نشان دهد، بسیار است.»
تیمره، در شهرستان خمین استان مرکزی را بهشت سنگنگارههای ایران مینامند. در این گستره بیش از ٢٠ هزار سنگنگاره هست.
با حرکت کاروان نمادین علی بن موسی الرضا
|
زنگ شتران کاروان امام رضا (ع) باردیگر در ابرکوه پیچید
|
|
|
|
همزمان با سالروز ورود امام رضا (ع) به ابرکوه، بار دیگر این شهر حال و هوای عرفانی به خود گرفت و کاروان نمادین امام رضا (ع) در ابرکوه به حرکت درآمد.
|
به گزارش میراث آریا(chtn)، به نقل از روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان یزد، مسوول میراث فرهنگی شهر ابرکوه در این باره گفت: با پیگیریهای انجمن حامیان میراث فرهنگی این شهر، با بررسی خط سیرهجرت تاریخی امام رضا(ع) از مدینه به مرو، با توجه به اینکه روز ۱۷ آبان ماه سال ۱۹۵ خورشیدی برابر با هشتم ربیع الاخر سال ۲۰۱ هجری قمری همزمان با ورود حضرت (ع) به ابرکوه است کاروان نمادین حضرت امام رضا (ع) در این شهر به حرکت درآمد.
«حمید اکرمی» با اشاره به نامگذاری این روز به نام «روز ابرکوه»، خاطرنشان کرد: به مناسبت این روز فرخنده در قدمگاه متبرک آن امام بزرگوار در "مسجد بیرون" مراسم جشنی برگزار شد.
وی گفت: این مراسم با راه اندازی شبه کاروانی از میدان امام ابرکوه شروع و با همراهی مردم شهرستان بصورت پیاده با پخش شیرینی و شربت، دود کردن اسپند و... درمسیر تا محل اقامتگاه امام رضا (ع) (مسجد بیرون) ادامه یافت.
به گفته وی "مسجد بیرون" که در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده از بناهای اوایل اسلام است و بخاطر اقامت امام رضا (ع) دراین محل نزد مردم منطقه از قداست خاصی برخوردار است.
وی خاطر نشان کرد: این مسجد توسط اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ابرکوه مرمت و بازسازی شده است.
|
تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1391برچسب: chtn, روز ابرکوه, ابر, ابرکوه, ابرقو, روز ابرقو, مسجد بیرون, قدمگاه, کاروان امام رضا, امام رضا, رضا, 17 آبان, حمید اکرمی, شبه, شبه کاروان, کاروان, کاروان رضا, ,
به نام خدا
« گاو»ها، همدم «تیمورمیرزا» و شیر ژیانش
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
تیمور میرزا که در سنگنگارهاش به شیری که رامَش شده، مینازد، چندگاهی است که با گاوها و مرغ و خروسها همدم شده است. این روزها هرکه به دیدار این سنگنگاره در روستای آبگینه در نزدیکی کازرون برود، حتا اگر بخواهد به یک سنگنگاره چشم بدوزد و تلاش کند که غرشهای شیر ایرانی به تاریخ پیوسته را مجسم کند، نخواهد توانست، که به مامای گاوها و قدقد مرغها، هر شیری، موش میشود، حتا اگر آن شیر، شیر تیمورمیرزا، حاکم قاجاری کازرون باشد.
چندی است که یک گاوداری، در کنار سنگنگارهی تیمورمیرزا که از قضای روزگار در سیاههی آثار ملی هم ثبت شده، جا خوش کرده است و گلایهها و اعتراضهای دوستداران میراثفرهنگی، راه به جایی نبرده است. بنابر تابلویی که در کنار این سنگنگاره است، نقشبرجستهی تیمور به شمارهی ١٩٣١٦ در سیاههی یادمانهای ملی ایران جای گرفته و تحت حفاظت اداره کل میراث فرهنگی استان فارس است.
سیاوش آریا، دوستدار و فعال میراث فرهنگی، گفت: «با بودن این گاوداری بیخ گوش تیمورمیرزا، جملهی“تحت حفاظت سازمان میراث”، یعنی چه؟، حفاظت سازمان میراث کجاست؟ بوی بد گاوداری، مامای گاوها، و سر و صدای مرغ و خروسها، گردشگران خودی را هم فراری میدهد چه برسد به گردشگر خارجی. با این حال و روزغمانگیز، دستاندرکاران، درون دفترهایشان مینشینند و از راههای جذب گردشگر خارجی، سخن میگویند!»
سیاوش آریا با اشاره به واپسین بازدیدش از این سنگنگاره در پل آبگینهی کازرون، گفت: «زمانی که به دیدار نقشبرجسته رفته بودم، دود غلیظی از گاوداری کنار نقشبرجسته برخاسته بود.»
او گذشته از گله از خدشهدار شدن حریم منظری این یادمان، به آسیبهایی که به راه انداختن آتش و دود و دم برآمده از آتش به یادگارهای تاریخی میزند، اشاره کرد و گفت: «با اینکه دوستداران میراث فرهنگی، اعتراضها کردهاند و حتا پس از شکایت چند نهاد دولتی نیز، هنوز این ساختمان ناهمگون، بر جای خود است.»
سنگنگاره پل آبگینه(تیمورمیرزا) در ١٢ کیلومتری جنوب خاوری(:شرقی) کازرون در کنار روستای آبگینه و ٢ کیلومتری دریاچهی پریشان و بر سر راه کازرون به شیراز است.
به گفتهی آریا، این که این سنگنگاره بر سر راه است، به این معنی است که نیاز به پاسداری بیشتر دارد، با این همه به جز یک فنسکشی پیرامون سنگنگاره، از پاسداری دیگری، خبر نیست.
گرمابهی ٨٠٠ سالهای كه حضور «میراث فرهنگی» به ویرانیاش انجامید!!
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
گرمابهای ٨٠٠ ساله که تا چندی پیش كاربری داشت، از زمانی که میراث فرهنگی، دست به كار بهسازی(:مرمت) آن شد به گونهی كامل ویران و غیرقابل استفاده شد.
به گزارش مهر، گرمابه ٨٠٠ ساله منشاد از یادمانهای تاریخی و ثبت شدهی استان یزد است. منشاد از روستاهای ییلاقی در شهرستان مهریز در استان یزد است.
این گرمابه با همهی سن و سالش تا چندی پیش از سوی مردم كاربری داشت اما با آمدن پیمانکار میراث فرهنگی برای بهسازی آن، گرمابه ٨٠٠ ساله منشاد به كلی كاربریاش را از دست داد.
سازمان میراث فرهنگی استان یزد برای بهسازی این گرمابه، ١٠ میلیون تومان به پیمانکار پرداخت کرده است اما پیمانکار تنها به بهسازی سقف گرمابه،آن هم از گونهی غیراصولیاش پرداخته است.
این روزها سقف گرمابه پر از علفهای هرز است و رفتن به درون گرمابه نیز ناشدنی است چرا كه با انباشت نخالههای ساختمانی که پیمانكار در گرمابه ریخته است، درِ گرمابه باز نمیشود.
| | |