بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - فیروزه فرودی : | ||
پیر چهلچراغ، باغ انگوری، جوی پرآب، درخت بید و سنجد همه و همه نشانههایی است که اگر یزدی باشی بیگمان اندیشهات را به سوی روستای قاسمآباد میبرد.
روستایی که پیش از اینها تنها راه ورودی آن جادهای بود که دو ور آن پر از باغهای انار و انجير بود و انتهای آن به خانهی« ابوالقاسم رشتی»، کسی که در شکلگیری این روستا نقش مهمی داشت، منتهی میشد. برج نگهباني قاسمآبادی ها میگویند در دورهی قاجار اینجا دروازه و برج و بارویی داشت با نگهباناني که شبها برای پاسداری از امنیت ساکنان آن و منزل ارباب رشتی بسته میشد. اکنون هم این بخش از روستا به« دروازه» نامور است و نشانههایی از برج نگهبانی هنوز هم در این روستا برجاست. داستان شکلگیری این روستای 200 ساله از آنجا آغاز میشود که فردی به نام «ابوالقاسم رشتی» قناتی را زیر کوههای دهبالا پیدا میکند و با کاریزکنی یک رشتهی آن را به قاسمآباد و رشتهی دیگر را به رحمتآباد برد. این دو رشته با قفل و بست در جایی از هم جدا میشدند و تنها یک نفر کلیددار بوده و در باز و بستن و کم و زیاد کردن آب خویشکاری داشتهاست. میگویند بانی قاسمآباد دوستداشته ساکنان این روستا زرتشتی باشند براي همين زمینهای وقفی را در اختیار کشاورزان گذاشته و زمینهای ملکی را هم برای ساخت خانه برای زندگی به کشاورزان واگذار کرد و زرتشتیان را در اینجا سکونت داد و روستا را به نام خود «قاسمآباد» نام نهاد. جويآب در درمهر جوي آب میان روستا یکی از چشماندازهای زیبای قاسمآباد است .جوی آبی که سالهاي دور، شبها آب آن بالا آمده و روی سنگهای اطرافش را میگرفت و صیقلی میکرد. سنگهایی که جاي پای زناني بود که برای شستن ظرف و لباس ساعتها روی آن مینشستند و کودکانشان همراه با مادر با ماهیهای ریز و خرچنگهایی که زیرقلوهسنگهای جوی پناه گرفتهبودند، بازی میکردند. آب انباری که در میان روستا واقع است و اکنون پشت میلهها زندانیست حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. مکانی که پیشینهی آن به اواخر قاجار و اوایل پهلوی میرسد و اکنون ثبت میراث فرهنگی شده، جایگاه آشغال و زبالههایی است که ناآگاهان با ریختن آنها، زخم بر دل آن گذاشتهاند. آب انباری که اهالی روستا دور زمانی نیست که با آب گوارایش مشربههایشان را پرمیکردند، اینک حتا شناسنامه و هویتش را کنده وبردهاند. شاید ردپای آدمهایی که تشنه و پرشتاب از پلههای آن پایین میرفتند و با آب خنک و گوارای آن دست و صورتی شسته و با مشربههای پر بالا آمده، دمی روی سکوی کنار آن میآساییدند، از بین رفته باشد، آیا آنها از خاطرهها هم رفتهاند؟ پیر چهلچراغ بازسازي شد پیر چهلچراغ قاسمآباد را خیلیها به یاد دارند باور به مراددادن این زیارتگاه در بین آنها بسیار بود. نمایی با چهل سوراخ درون دیوار جاسازیشده که درون هر خانه ظرف چراغی روشن میسوخت. میگویند هرکس که به مراد و آرزویش میرسید دو سینی که در هر کدام 20 چراغ روغنسوز بود میآورد و درون این چهل خانه میگذاشت و نور چهلخانه چشمانداز زیبایی را به آن مکان میداد. هر چند دیگر نه تنها چهلچراغ بلکه یک چراغ آنهم نیست و همهی آن آرزوها ومرادها دیواری صاف شد چسبیده به درمهر قاسمآباد. تالار ماهيار اردشير تالار گوهر شهريار همه چی دگرگون شد دبستان دخترانهی استاد ماهیار که تا کلاس چهارم داشت با حیاط و باغچهای از درخت انار و سروی که شاخههایش در شادیها و عروسی ها دستبهدست می شد، اکنون دیگر وجود ندارد و روی همه ی آن خاطرهها، تالاری بزرگ برای آیینها و عروسی ها ساخته شده که در آن نه درخت اناری هست نه سرو. از بناهای گذشته تنها یاد و خاطرهای مانده که اندک کسانی آنها را در سینه دارند و اگر روزی، آنها از میان ما رفته باشند دیگر شناسنامه و هویتی از این مکانها نمیماند. از آيينهاي زيباي به جاي مانده در اين روستا آیین زیبای شاباش در شب زادروز اشوزرتشت كه خانوادهها به درمهر میآیند و هر کس به توان خود مبلغی را پیشکش میکند . پس از اینکه به روان درگذشتگان روانشادی داده شد برای سرسلامتی دهشمند شاباش میگویند( دستش در نکنه .............بچههاش باشن، نوه¬هاش باشن، عروس و دوماداش باشن و... هابیرو هابیرو شاباش). كوچهاي از كوچههاي قاسم آباد فرتورها از سرور دهموبد است. |
نظرات شما عزیزان:
ربانی
ساعت22:07---12 آذر 1394
درباره ابوالقاسم رشتی بیشتر مطلب بگذاریم، ممنون
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب