بنام خدا
باد و باران و مرمتهای نادرست، «خرانق» را برآشفتهاند |
● |
آیا خورشید در زادگاهش میمیرد؟ |
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد :
شاید اگر باد و باران و عوامل طبیعی به تنهایی، عامل نابودی «خرانق»، این دژشهر باستانی ایران باشند، بیش از اینها بتوان به ماندگاری خرانق 4000 ساله امیدوار بود. اما افزونبر عوامل طبیعی، بهسازیهای نادرست، باری بر دوش دژشهری شدهاند که از خشت و گل است و اکنون با مصالحی دیگر در دست بهسازی و مرمت است.
«خرانق» یا «خورانق» که آن را به «زادگاه خورشید» معنا کردهاند، از شاهکارهای ایران است، دژشهری با برج و بارو و خانههای سه اشکوبه(:طبقه) و حتا چهار اشکوبه با کوچههای باریک و دیوارهای بلند که مردمانش را از آسیب آفتاب کویر، در امان میدارد. به زبانی دیگر این دژشهر را میتوان با یک مجموعهی مسکونی، همانند دانست.
به گفتهی اهالی، یکی دو سالی است که سازمان میراث، این شهر را به بخش خصوصی واگذار کرده است و بخش خصوصی میخواهد با بهسازی دژشهر، آن را به مهمانسرا، تبدیل کند. هیچکدام از اینها به خودی خود، بد نیست اما شیوهی این مرمت که اکنون تنها در بخش کوچکی از شهر انجام شده و هیچ همخوانی با دیگر بخشها ندارد، ناخوشایند است، آسیبرسان است و اگر همچنان ادامه یابد، چهرهی خشت و گلی شهری را که با همین عنوان و با این مشخصات، به ثبت ملی رسیده، دگرگون میکند.
بنابر آنچه اهالی میگفتند، تا نزدیک به 40 سال پیش، این شهر مسکونی بوده است، اما مردمان زادگاه خورشید، اکنون در شهرک کوچکی در همان نزدیکی در ساختمانهایی کاملا متفاوت با شهر آبا و اجدادیشان، زندگی میکنند.
روستای خرانق در شهرستان اردکان در 85 کیلومتری یزد بر بلندی یک تپه، پشت به بیابان، هزاران سال، میزبان مردمانش و کاروانهایی بوده که راهی خراسان بزرگ بودهاند. این شهر از همانروی که بر سر راه خراسان بوده، بر و بیایی داشته و هر دولت و دودمانی که بر سر کار آمده، در آن، یادگاری از خود برجای گذاشته است.
بیرون از برج و باروی دژ خرانق، پلی قوسی است که دیرینگیاش به روزگار ساسانیان میرسد. مصالح بهکار رفته در ساخت پل، سنگ و ساروج است و درازای پل به 40 متر میرسد. این پلآبرو تنها پل انتقال آب در استان یزد بهشمار میآید. از کنار دژ، آب قناتی روان است که یادگار تلاش نیاکانمان است. درون دژ «منارجنبانی» است که آن را جوانترین بخش شهر برآورد کرده و تاریخ ساختش را به روزگار سلجوقیان میرسانند. حمام و آسیابی آبی و این روزها، از کارافتاده و متروکه، درون دژ هستند و در کنار دژ، کاروانسرایی آرمیده که آرامگاه کاروانیان بوده است.
این دژشهر و همهی زیباییهای درون و برونش را باید دید و افسوس خورد از مرمتی که میشود و تاریخی که از دست میرود، اگر وضع به همین شیوه پیش رود تا چندی دیگر خورشید، زادگاهش را نخواهد شناخت.
دژشهر تاريخی خرانق
بيرون از ديوارهای دژ، زمينها و باغهای مردمان اين شهر بوده كه هنوز هم آباد و سبز است.
با هر بار باز كردن پنجره، نمايی دلانگيز، چشم براهشان بودهاست، افسوس كه ديگر دستی نيست كه دری
نمی دانم اين شهر را خواب ربوده يا مردمانِ شهر را.
همهی خانهها، خانههای خشت و گلی اين شهر، سه اشكوبه و حتا چهار اشكوبه هستند،شگفتا از اينهمه زيبايی. و البته شگفتا از اينهمه بی خيالی كه اين روزها دامنمان را گرفته است.
منارجنبان چندصدسالهی خرانق.
مرمت شهری گلی با آجر
اين دژشهر بر روی تپه ساخته شده است.
تفاوت بخش مرمتی كه پايين تصوير ديده می شود با بخشی كه در بالای تصوير است گويای ناسازگاری مرمتها است.
پلههايی كه روزی به اشكوب دوم خانه می رسيدند اما اين روزها،باد و باران،صافش كرده اند.
بخشی از مرمتها!
برجی از برجهای ديدهبانی شهر
فرتورها از ميترا دهموبد است.
نظرات شما عزیزان: