بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سلیمان لطفینیا : |
||
پس از کشته شدن چند قلاده خرس کمیاب در استانهای گوناگون کشور مانند لرستان، به دست کسانی که هیچ ارزشی برای زیستبوم نمیشناسند، اینبار، یک خرسی دیگر، در برابر چشم کسانی که خویشکاری(:وظیفه) نگهداری از آن را بر دوش دارند با هشت گلوله کشته شد. |
بنام خدا
ماسوله
ماسوله در ۵۵ کیلومتری رشت در استان گیلان قرار دارد. این شهر در ناحیهای کوهستانی و جنگلی در دامنهای صخرهای با وسعت ۱۶ هکتار و ارتفاع ۱۰۵۰ متر از سطح دریای آزاد ساخته شدهاست. ماسوله در ۳۲ کیلومتری جنوب غربی شهرستان فومن قرار دارد و از غرب به خلخال، از شمال به ماسال و از جنوب به طارم محدود است.
این شهر طی شماره ۱۰۹۰ در فهرست آثار ملی به عنوان میراث فرهنگی و طبیعی به ثبت رسیدهاست.
این شهرک هم اکنون رویارو با مسائلی مانند ریزش سنگ، سیل، رانش زمین، زمینلرزه، تصرف به منظور توسعه عمرانی و انسانی و تخریب و... میباشد.
زبان مردم ماسوله تالشی است.
ماسوله دارای محلههای ریحانه بر، خانه بر، مسجدبر، کشه سر و اسد محلهاست.
قلل مهم ماسوله عبارتاند از: شاهمعلم (شامولوم)، آسمانکوه، لاسه سر، تروشوم و کله قندی. که قله شاه معلم با ارتفاع ۳۰۵۰ متر بلندترین نقطه استان گیلان میباشد.
تاریخ
حدود هشتصد تا هزار سال پیش مردمانی از نقاط مختلف سرزمین گسترده ایران به دلائل نامعلومی به منطقه ماسوله کوچ کردند. برخی از مردمان محلی نیز از منطقهای به نام کهنه ماسوله واقع در ۶ کیلومتری شمال غرب این شهر با این افراد همراه شدند. طی کاوشهای انجام شده از محوطه باستانی کهنه ماسوله سفالینه هائی متعلق به قرون پنجم تا هشتم هجری قمری بدست آمدهاست که دقیقترین مستندات قابل توجه تاریخی میباشند.
در ۱۰ کیلومتری بالاتر از ماسوله جدید، ماسوله قدیم با آثار و بازماندههای انسانی از قبیل سنگ کوره و... در منطقهای گسترده پراکنده شدهاست که جزء آثار باستانی بشمار میآیند.
معماری ماسوله
ماسوله دارای معماری منحصر به فردی است. محوطه جلوی خانهها و پشت بامها هر دو به عنوان پیاده رو استفاده میشوند. خیابانهای کوچک و پلههای بسیار به هیچ وسیله نقلیه موتوری اجازه ورود نمیدهد. معماری ماسوله در یک جمله توصیف میشود: حیاط ساختمان بالایی پشت بام ساختمان پایینی است. ساختمانها معمولاً از دو طبقه تجاوز نمیکنند.
بنام خدا
آیا در ایران منطقهای ملقب به «مثلث برمودا» وجود دارد؟ آیا تا به حال از بیابانی به نام «ریگ جن» چیزی شنیدهاید؟ منطقهای کویری و پر از تپههای ماسهای که در جنوب سمنان، شرق دریاچه نمک، شمال چوپانان و اناراک و غرب جندق قرار دارد.” ریگ جن” منطقهای کویری و دارای تپههای ماسهای در کویر مرکزی ایران است و به دلیل وسعت زیاد و نداشتن چشمه یا چاه آب، در گذشتههای دور، محل عبور کاروانها نبوده و فقط در سالها اخیر، چند گروه از محققان و سیاحان به آن منطقه رفتهاند.
به نقل از هفته نامه سیاحت-تجارت، فرو رفتن در گل و لجن در «ریگ جن»، شاید یکی از خطرناکترین اتفاقاتی باشد که ممکن است گریبانگیر مسافران ناوارد شود و آنها را به کام مرگ بکشاند. سالهای متمادی، هیچکس جرات آنکه به «ریگ جن» سفر کند و راز این کویر اسرارآمیز را کشف کند، نداشت، یا اگر حتی جراتش را هم داشت، به دلیل ناآشنایی با منطقه در راه میماند، اما بالاخره چند سال پی، طلسم «ریگ جن» توسط علی پارسا،کویرشناس مقیم آمریکا شکسته شد. او به همراه آقای میرانزاده، رئیس وقت پارک ملی کویر، با هواپیما بر افراز ریگ جن رفتند تا ثابت کنند که هیچ چیز شگفتانگیزی در ریگ جن وجود ندارد.
علی پارسا، اما یک سال بعد، با ماشین وارد «ریگ جن» شد و پس از آن بسیاری از کویرنوردان از «ریگ جن» گذشتند. البته با تجهیزات کامل، که نه گرفتار روح شدند و نه جن زده!
مهمترین مسئله اینکه اگر تا به حال کویر نوردی نکردهاید و به اصطلاح حرفهای نیستید، برای نخستین تجربه، به هیچ عنوان «ریگ جن» را برنگزینید که در این صورت، رفتنتان با خودتان است و برگشتنتان با خدا، حتی اگر هم حرفهای هستید، حتماً به طور گروهی به این منطقه سفر کنید. بهترین وسیله برای سفر به این منطقه جیپهای سبک وزن است، نقشه را هم فراموش نکنید، چون سفر به «ریگ جن» بسیار خطرناک است.
برای سفر به «ریگ جن» دستکم باید به اندازه دو هفته آب، بنزین، غذا و وسایل فنی ماشین را به همراه داشته باشید. در ضمن، بلد محلی را فراموش نکنید، چون محلیها معمولاً آدمهای کار کشتهای هستند و علاوه بر تعیین مسیر، حتی در شرایط سخت، خیلی خوب میتوانند راهنماییتان کنند.
بخشی از منطقه، نسبتاً مسطحتر است با تپهها کوچکتر، بنابراین گذر از آن نسبتاً آسان به نظر میرسد ولی با کمی پیشروی، با کم شدن ارتفاع به اراضی باتلاقی میرسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی میرسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی میرسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی بیفایده است، بنابراین بهتر است از سمت شمال غربی به حرکتتان ادامه دهید. وقتی آخرین کوههایی که ۲۳۰۰ متر ارتفاع دارند را رد کردید، به بخش شمالی «ریگ جن»میرسید. از اینجا، کوه دماوند را هم میتوانید ببینید. با ادامه این مسیر، به پارک ملی کویر میرسید.
اگر شما مسیر دیگری را میپسندید، میتوانید با استفاده از نقشه و راهنما، مسیر تازه ای را تجربه کنید، اما تمام سختیها و بالا و پایینها، یک طرف و آسمان پرستاره شبهایی ریگ جن هم یک طرف. خوابیدن روی شنهای روان، روی تپهای بلند و چشم دوختن به آسمانی که حتی یک نقطه سیاه ندارد و شهاب سنگهایی که هر از گاهی مثل تیر فرشتگان حافظ زمین، که شیاطین را از نزدیک شدن به زمین باز میدارند، تمام خستگی روزانه و در شن و باتلاق فروفتن را از تن شما میزداید!
محلیهای این منطقه، چوپانها و ساربانها معتقدند که اگر کسی پایش به ریگ جن برسد، بلافاصله ناپدید و توسط ارواح و موجودات ماورایی به قلب ریگجن فرستاده میشود!
یکی از کاوشگران میگوید که حتی شترهای اهالی کویر هم وقتی به این منطقه میرسند، میایستند و به هیچ عنوان حرکت نمیکنند!
آیا واقعاً این منطقه مثلث برمودای ایران است؟ «آلفونز گابریل» اتریشی و یک کاوشگر سوئدی قصد داشتند این منطقه را کشف کنند، اما هیچ کدام نتوانستند از این بخش از کویر عبور کنند و ناچار به سمت یزد برگشتند.
صدای عجیب و غریب و ترسآوری که از این بیابان برهوت شنیده میشود را میتوانید در یک فایل صوتی بشنوید.
ریگ جن، شگفتانگیزترین اسرارآمیزترین و ترسناکترین منطقه ایران است، با باتلاقهای سهمگین که مرگ را برای هر موجودی زندهای به ارمغان میآورد. اتفاقات بیپاسخ و توجیه نشده بسیاری در این منطقه روی داده است و نمکزارهای این منطقه محل قتل و دفتن موجوات زنده بسیاری بوده است.
بنام خدا
اشکان افشاری: «قلعهجمهور» نامور به «قلعهبابک» در ۵۰ کیلومتری شمال شهرستان «اهر» و در بلندیهای باختری(:غربی) شعبهای از رود بزرگ «قرهسو» جای دارد؛ منطقهای که به نام «کلیبر» شناخته میشود. «بنای جمهور» شامل دژی است بر فراز قله کوهستانی که نزدیک به۲۳۰۰ تا ۲۷۰۰ متر از سطح دریا بلندا دارد. پیرامون این دژ را از هر سو، درههای ژرفی با ۴۰۰ تا ۶۰۰ متر ژرفا فراگرفته است و تنها از یک سو، راهی باریک و و با دسترسی دشوار برای رسیدن به آن دیده میشود.
مسافت راه «کلیبر» به دژ با اینکه بیش از ۳ کیلومتر نیست، ولی بسیار دشوار است و هنگام عبور باید گردنهها و گذرهای خطرناکی را پشتسر گذاشت. پیش از رسیدن به دروازه قلعه و ورود به بنای استوار دژ، باید از دالانی رفت که از سنگهای منظم طبیعی شکل گرفته و تنها گنجایش عبور یک تن را دارد و دو تن به سختی میتوانند از آن بگذرند. فاصله این راهکوچک تا باروی دژ نزدیک به ۲۰۰ متر است. از همین نقطه است که سختی ودشواری راه، بزرگی و شکوه این قلعه بلندبالا و جایگاه خیرهکننده آن، هر بینندهای را به شگفتی وامیدارد. امتداد چشمی معبر، در پایان به دروازه قلعه میرسد و درست در راستای آن جای دارد که باعث میشود ورود هر تازهوارد و سپاهی، بهوسیلهی دو برج دیدهبانی در دروازه ورودی قابلدیدن باشد.
برای نفوذ به درون دژ، تنها راه ورود، دروازه اصلی است و از کوهستان امکان واردشدن به آن وجود ندارد. با گذر از دروازه و پشتسر گذاشتن بارو، برای رسیدن به دژ اصلی از گذرگاهی باریک که نزدیک به ۱۰۰ متر بالارفتن را نیز به همراه دارد، باید گذشت تا به مدخل ورودی دژ رسید، راهی دشوار که از یک سو مشرف به درهای است با جنگلهای تنک و ژرفایی نزدیک به ۴۰۰ متر که به صورت تیغه و دیواره تا قعر دره ادامه دارد.
در تکیهگاههای طبیعی این دیوارهها و چهارسوی سازه، چهار جایگاه برای دیدهبانها به گونهی نیمه استوانه ساخته شدهاند. اینها جایگاه «کوهبانیه»ها و سربازانی است که هر جنبندهای را تا کیلومترها دورتر، از فراز درهها و کوهپایهها زیر نظر میگرفتند. پس از بالارفتن، برای ورود به دژ اصلی از ورودی دیگری با پلکانهایی نامنظم باید گذر کرد. دوسوی ورودی دژ، بهوسیله دو ستون کاذب مشخص شده است. بنای دژ که دو طبقه و سه طبقه میباشد، پس از ورودی قرار گرفته است و پس از آن تالار اصلی وجود دارد که پیرامون آن را هفت اتاق فراگرفته است، اتاقهایی که به تالار مرکزی راه دارند. در بخش شرقی دژ سازههایی دیگری از اتاقها و آبانبارها ساخته شده است؛ سقف آبانبارها برپایهی طرح «تاق جناغی و گهوارهای» استوار شده است. محوطه داخلی آنها نیز بهوسیله نوعی «ساروج» غیرقابل نفوذ شده و به هنگام زمستان از برف و باران پر شده و در تابستان، هنگام نیاز و محاصرهها از آب آنها استفاده میشده است. در شمال غربی دژ پلکانهایی سرتاسری وجود داشته که اکنون ویران شده و بخشهایی از آن بیرون خاک است و تنها راه بالارفتن به بخشهای بلندتر بناست.
از آثار معماری و برخی از سنگهای زبرهتراش و روش چفتوبستِ سنگها و ملات ساروج و اندود دیوارها از نوعی گچوخاک، میتوان به روشنی گفت که ساختمان این دژ در روزگار اشکانیان و بهویژه ساسانیان ساخته شده است. در سدههای دوم و سوم و تاچند سده پس از آن بازسازی شده و دگرگونیهایی در آن بهوجود آمده و افزودههایی در سازه ایجاد شده است. دربارهی اشیا و ابزاری که از «قلعه بابک» بهدست آمده، باید گفت که نخستین اشیا یافتشده سفالینههای منقوش و لعابخورده بود که یک دوره استقرار تا نخستین سالهای سدهی هفتم هجری را نمایش میدهد. همچنین شماری سکههای مسی یافت شدند که برخی از آنها به علت ساییدگی و زنگ خوردگی فراوان ناخوانا است و میان این سکهها برخی مربوط به «اتابکان آذربایجان» و «هزارسیبان»( قرون ششم و هفتم هجری ) هستند.
به لحاظ راهبردی(:سوقالجیشی) جای ساختهشدن بر فراز قله به گونهایست که بیست نفر سپاهی میتوانسته، جلوی هجوم یک سپاه صدهزار نفری را بگیرند و کشتهای هم ندهند، چراکه تیروکمان و اسلحه آن زمان به سربازان و نگاهبانانی که در آنجا بودند، کارگر نمیافتاده است. بدون این که بخواهیم بزرگنمایی کنیم، جایگاه استوار دژ، آنچنان شگفتیآور است که از نبوغ نظامی و آگاهی کامل بنیانگذار آن سخن میگوید. از همین جا بوده است که «بابک خرمدین» و یارانش به مدت بیست و چند سال تازیان را که برای محاصره و سرکوب جنبش او آمده بودند در کوهها سرگردان و با شبیخونهای خود آنها را از دم تیغ گذرانده و وادار به فرار میکردند.
«ابوعلی بلعمی» در ترجمه «تاریخ طبری» دربارهی بابک مینویسد: «ماویگاه او در کوههای ارمینه و آذربایجان بود، جایهای سخت و دشوار، که سپاه آنجا در نتوانستی رفتن، که صد پیاده در گذاری بیستادندی، اگر صدهزار سوار بودی بازداشتندی و کوهها و دربندها سخت بود اندر یکدیگر شده، در میان آن کوهها حصاری کرده بود که آن را بذ خواندندی و او ایمن در آنجا نشسته بودی، چون لشکری بیامدی گرداگرد آن کوهها فرود آمدندی و بدیشان راه نیافتندی و او آنجا همی بود تا روزگار بسیار برآمد، چون امن یافتندی یک شبیخون کردندی و خلقی را هلاک کردی و سپاه اسلام را هزیمت کردی تا دگرباره سلطان به صد جهد دگر باره لشکر گرد کردی و بفرستادی و بدین جملت بیست سال بماند و آن مردمان که درآن کوهها بودند از دهقانان، همه متابع او بودند گروهی از تتبع و گروهی از بیم…»
برای برابرآمدن جایگاه بابک خرمدین با بنای جمهور اشارهای به چند نمونه از سرچشمههای تاریخی خواهیم داشت. بسیاری از مورخان جایگاه بابک کوهستان «بذ» نام بردهاند و برخی نیز آن را «بذین» نامیدهاند. در کتاب «معجم البلدان» آمده است: «بذ ناحیتی است در میان آذربایجان که بابک خرمی در زمان معتصم از آن برخاست.»
«احمد کسروی» نیز در کتاب «شهریاران گمنام» از سوی یعقوبی مینویسد: «شهر بذ که سپس به جهت خروج بابک خرمی در آنجا معروف گردید در کنار رود ارس از این سوی نهاده بود… از روی تحقیقی که ما کردهایم بذ در خاک "قرجه داغ" کنونی در شمال و بالاسر شهر اهر یا اندکی مایل به شرق نهاده بوده است». جایی را که کسروی از سوی خود و یعقوبی گفته با جای کنونی «کلیبر» همانندی دارد.
ازاینرو میتوان گفت «قلعه جمهور» که از روزگاران باستان همچنان پایدار و استوار بر بلندترین قلههای آذربایجان خودنمایی میکند، به عنوان جایگاه بابک خرمدین و یکی از نمودهای پایداری ایرانیان جزو بزرگترین نمونههای معماری ایران به شمار میآید.
یارینامه: کامبخش، سیفالله. آثار تاریخی ایران، انتشارات سازمان میراث فرهنگی،
بنام خدا