ارسال توسط سورنا
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : | ||
امروز دهم اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت «خلیج فارس» است، آبی آرام و گاه توفندهای که هزارههاست، لالاگوی سرزمینمان است، لالاگوی ایرانمان و مردمانش.
دهم اردیبهشت، روزی است که پس از سال ها نبرد، استعمار پرتغال از این پهنه ی خاکی- آبی، ورچیده شد، هرچند این خاک و آب، نفسی تازه نکرده بود که استعمار انگلیس، بر سرش سایه انداخت. این سایه هنوز هم، دسیسه ها می کند و فریب ها دارد. از همین روی است که هر روز، آگاه تر از دیروز، ارج و ارزش این پهنه را بدانیم. این روزها باید بدانیم. از خلیج فارس و از پیشینهاش، از نامش و از داستانهای رخداده در کنارش، از مردمانش و از ساکنانش، باید بدانیم. باید از آن چه روی داد تا فتنهانگیزان، این دریای ایرانی را، با نامي دروغين و ساختگي، ناميدند، بدانیم وگرنه فراموشمان میشود، خروش توفان را. ای خشم به جان تاخته، توفان شرر شو ای بغض گل انداخته فریاد خطر شو ای روی برافروخته، خود پرچم ره باش ای مشت برافراخته، افراختهتر شو. «فریدون مشیری» خلیج فارس و جزایر سه گانهی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسا که این روزها بیگانگان، خیال بیهودهی داشتنش را دارند و به آن خوشند، موضوعی است که امروز به آن پرداخته ایم. قرار است بدانیم و آگاه باشیم چراکه تنها با این آگاهی است که می توانیم برنده ی بازی باشیم که استعمار، آغاز کرده است. این بازی هرچند آغازگرش، دیگران بوده اند اما باید برنده اش ما باشیم، ماییم که مالکان این آب و خاکیم از آغاز تا کنون. برای این دانستن و آگاهی با دکتر ناصر تکمیل همایون به گفت و گو نشستیم. دکتر «ناصر تکمیل همایون»، استاد جامعهشناسي و تاریخ ايران در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، است، او مديریت بخش تاريخ و فرهنگ در دفتر پژوهشهاي فرهنگي را نیز بر دوش دارد. دکتر تکمیل همایون که کتابی با نام «خلیج فارس» دارد و در آن به نام و نشان تاریخی خلیج فارس، ورود استعمار به خلیج فارس، کشورسازی های استعماری، مساله ی بحرین و تشکیل امارت های عربی، ادعای واهی درباره ی جزایر سه گانه و... پرداخته، گفت: «آنهایی که خلیج فارس را به دروغ "خلیج العربی" مینامند، "گجستگ"(پليد، ملعون)، هستند، اما آنهایی که "خیلی گجستک" هستند، میگویند؛ "خلیج". اینها هم میخواهند ایران را برای خود داشته باشند و هم اعراب و طلای سیاهشان را. در این میان کسانی هستند که "خیلی خیلی گجستک" هستند؛ آنهایی که میگویند؛ "خلیج فارس-عرب". در اين دسته، شماري ديگر هم هستند، آنهایی که با یک خط، این پهنهی آبی را 2 بخش کردهاند و بخش بالایی را خلیج فارس و بخش پایینی را خلیج عربی، مینامند.»
اما داستان خلیج ساختگی عرب، از کجا آغاز شد؟ دکتر ناصر تکمیل همایون، بیمقدمه گفت: «چارلز بلگریو» گجستک، نخستین کسی است که نام خلیج عربی را بر خلیج فارس میگذارد. او 31 سال نمایندهی کشور انگلیس در خلیج فارس است، با زیر و بم عربها و منطقه آشنا است و خوب میداند که گسترهی خلیج فارس، گنجینهای است که نباید به سادگی از دستش داد، اینجا با همهی اندوختههایش باید مال انگلیسها باشد. بلگریو در مدت اقامتش، کارهایی انجام داد و شرایطی را پدید آورد تا پس از رفتن انگلستان از خلیج فارس، مشکلات برآمده از استعمار همچنان برجای بماند. به گفتهی دکتر تکمیل همایون، این سیاست انگلیسها بوده از دیرباز. آنها نه برای گردش به این سرزمین آمده بودند، نه برای تبلیغ دین و نه حتا تنها برای بازرگانی و داد و ستد. آنها دقیقا آمده بودند برای تصاحب خاک و آب زرخیز منطقه. او به نوشتههای تاریخی و اسناد تاریخی اشاره کرد و به زبانهای گوناگون؛ انگلیسی، فرانسوی، عربی، روسی و ... واژهی خلیج فارس را تلفظ کرد، خلیج فارسی که در همهی مستندات و نقشهها به همهی زبانها، در همهی پیماننامههای استعماری و غیراستعماری به معنای خلیج فارس است اما این روزها گرفتار بازیهای سیاسی شده است. استاد در پاسخ به این که چگونه و از چه زمانی، خلیج فارس، به نام دروغین و ساختگی خلیج عربی، خوانده شد، گفت: استعمار انگلیس سالها در این گستره حضور فیزیکی داشت اما زمانی رسید که هم هزینهی این حضور فیزیکی و نظامی برایش گران شده بود و هم واکنشهای بیگانهستیز مردم در برابر اشغالگران، فزونی یافته بود، بنابراین بر آن شد تا نیروهایش را از این گستره، خارج کند اما نمیتوانست از سود و بهرهای که از این گستره به جیبش میرفت، چشمپوشی کند. از همین روی؛ «تفرقه انداخت و حکومت کرد». همبستگی و یکپارچگی مردمان و حکومتهای این گستره، پایان کار بود بنابراین انگلیس همواره برای ایجاد اختلاف میان ساکنان عرب زبان(برالعرب) با ساکنان شمالی دریای فارس(برالعجم)، کوشش کرده است و از هر دستمایه ای همچون مذهب(شیعه و سنی)، نژادی(عرب و عجم)، زبانی(عربی و فارسی)، بهره برداری کرده است. هم زمان برای ایجاد هرچه بیشتر این تفرقه وارون(:برخلاف) همه ی گواهی های تاریخی، انگلیس ها حتا در نام خلیج فارس، تقلب کردند. و عربها که از استعمار، عقدههای فراوان داشتند و به حکومت سلطنتی ایران نیز، ظاهرا از براي همسازي شاه با اسراييل، دلبستگی نداشتند به این دلخوش کردند که خلیج فارس را خلیج عربی، بگویند و بنویسند و این داستان همچنان متعصبانه از سوی عرب ها ادامه دارد. انگلیس باید میرفت بنابراین چارلز بلگریو که آن روزها برای خود جایی در میان عربها باز کرده بود، در کتابی به نام «ساحل دزدان دریایی» که به سال 1966 میلادی چاپ شد، بیهیچ سند و مدرکی، نوشت: «خلیج فارس که اعراب آن را خلیج عربی مینامند.» بلگریو در حالی در این کتاب چنین نوشته بود که در کتاب پیشینش، با نام «به بحرین خوش آمدید» از این جعل تاریخی خبری نبود. خلیج فارس، همان دریایی است که در اوستا از آن با نام دریای «پوییتیک» یا «پوییدیک» یاد شده است، همان دریایی که در سنگنوشتهی هزارانسالهی آشوری، «نامرتو» نامیده شده به معنای «رود تلخ». خلیج فارس همان دریایی است که داریوش بزرگ پس از پایان کانالی که به فرمان او در مصر کنده شده بود، دستور داد بر سنگی، چنین بنگارند؛ داریوششاه گوید: من پارسی هستم. از پارس، مصر را گرفتم. فرمان کندن این ترعه را دادم، از رودخانهای به نام نیل که در مصر جاری است تا «دریایی که از پارس میرود»: «درایه تیه هچا پارسا آیی تی». گفت و گویمان به «جمال عبدالناصر»، رسید، رییسجمهوری مصر كه ميگويند از زمان آغاز این بازی، متعصبانه خلیج فارس را خلیج عربی، میخواند. او را از نخستين عربهايي ميدانند كه فتنهی انگليسيها به ظاهر به مذاقش خوش آمده است. دکتر تکمیل همایون، لبخندی زد و گفت: «من از عبدالناصر دستخطی دارم که در آن، خلیج فارس، همان خلیج فارس است. افزونبر آن، او در يكی از سخنرانیهای پرشور و تاریخیاش که چند دههی پیش دربارهی همبستگی عربها، ايراد كرد، گفت: همهی عربها باید متحد شوند از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس(من بحر الاطلسی حتی خلیج الفارسی). این اتحاد عربی ها از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس، تا سالها زبانزد عام و خاص شده بود. حتا سرايندگان و خوانندگان، این اصطلاح را ترانه ها و شعرهایشان می گنجاندند. دستخط جمال عبدالناصر با واژه ی خلیج فارس دکتر همایون گفت: هم سن و سال های من،«اُمكلثوم»، خوانندهي بنام مصري، را می شناسند. او کسی بود که مردم برای کنسرت هایش، دست و پا می شکستند. اتحاد از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس، آن اندازه همه گیر شده بود که «اُمكلثوم» هم آن را در ترانهاش جاي داده بود و ميخواند. آن روزها از خلیج دروغين عربی خبری نبود چون انگلیسيها هنوز در اندیشهی ترک خلیج فارس نبودند اما با پیش آمدن داستان رفتن آنها، اين نام ساختگي هم شکل گرفت. از استاد تكميل همايون پرسيدم که؛ اکنون که عربها خلیج فارس را به دروغ میخواهند، خلیج عربی بخوانند پس تکلیف دریای سرخ(احمر) که در مستندات و نوشتههای کلاسیک با نام خلیج عربی، ثبت شده، چه میشود؟ و او در پاسخ به پرسشم، گفت: از زمانی که خلیج فارس را به ناراست، خلیج عربی کردهاند، سخنی از خلیجی که تا پیش از این، منسوب به آنها بود، نیست و آن را دریای احمر میخوانند، البته اين نام، پيشينهي تاريخي هم دارد. اما آنچه در نقشههای تاریخی، نامش خلیج عربی بوده، همين دریای احمر است. اصلا خليج فارس، كه تا پيش از چيرگي استعمار، يك درياي داخلي بود و درون خاك ايران قرار داشت، چگونه ميتواند درياي عربها باشد. متن مصوبه سازمان ملل متحد در کاربرد عنوان خلیج فارس در نوشتارهاو نشست ها از دكتر تكميل همايون پرسيدم كه چرا نام اين درياي پهناور در بخش جنوبي ايران، درياي فارس يا خليج فارس، نام گرفته و او گفت: در اين باره دو گونه روايت هست. نخست آنكه مردمان قوم پارس كه يكي از اقوام بزرگ ساكن ايران بودند، تا كرانههاي اين دريا گستردگي داشتهاند، بنابراين نام خود را به اين دريا دادهاند. دوم آنكه فرمانروايان ايران در زمان هخامنشيان و پس از آن در زمان ساسانيان چون از ناحيهي پارس برخاستهبودند، مردمان ديگر سرزمينها، اين درياي آبي را به نام فرمانروايانش، درياي پارس، ناميدند. و اصولا در فرهنگ و تمدن کهن ملت های جهان، نام ایران همواره پارس، فارس، پرشیا، پرس و پاراس بوده است. ممکن نیست از خلیج فارس سخن به میان آید اما از بحرین كه بخشي از خاك ايران بود و به فريب انگلستان و سستي سردمداران زمان، از دست رفت، چیزی گفته نشود. از ادعای واهی عربها بر دریای فارس، گفته شود اما از ادعای دروغينشان دربارهی جزیرههای تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسا، سخنی به میان نیاید. به ویژه که این روزها، همهی ایرانیها، خونشان از گستاخی حاشیهنشینهای خلیج فارس، به جوش آمده است. دکتر تکمیل همایون که گویی مبارزات زنده یاد دکتر محمد مصدق، در یادش زنده شده بود، گفت: بحرین و جزایر سه گانه، نه به ادعا که بر پایهی مستندات تاریخی هم در روزگار باستان و هم پس از ورود اسلام به ایران، از آنِ کشور ایران بوده است. همواره پرچم ایران در این سه جزیره، برفراز بوده است حتا پس از این که در سال 1891 میلادی به اشغال انگلیس درآمد، به اعتراض حاجی محمد مهدی ملک التجار بوشهری، حاکم بندر لنگه، باز هم پرچم ایران در آنجا، برفراز بود. با همهی اینها، فتنهی انگلیس به جای خود بود، انگلیسها که میخواستند شیوخ شارجه را از خود خوشنود نگاه دارند، گهگاه مالکیت این جزیرهها را به شیخ دستنشاندهی خود در شارجه، یادآوری میکردند. از همان زمان، اینها دچار وهم مالکیت هستند. دکتر مصدق از نام آشناهایی است که نیازی به معرفی ندارد. دکتر همایون گفت: در زمان مبارزات دکتر مصدق برای ملی کردن نفت، خاطرم هست که دکتر می گفت: اول نفت، بعد بحرین. آن روزها هنوز بحرین بخشی از ایران بود اما فریب های انگلیس، جوی ناآرام پدید آورده بود. آن زمان شیوخ عرب، ادعای مالکیت جزایر سه گانه را نیز داشتند. در دوره ای که دکتر مصدق در مسند وزارت امور خارجه ایرن بود، از حق حاکمیت ایران بر جزایر ایرانی دفاع کرد. او در دوره ی نخست وزیری اش هیاتی را با یک رزمناو ایرانی به منطقه گسیل کرد(1332 خورشیدی)، هرچند که این کار مصدق، انگلیسی ها را خوش نیامد. دكتر تكميل همايون به استناد پژوهشهايي كه پژوهشگران دربارهی خليجفارس داشتهاند، دربارهی نام جزاير سهگانه گفت: «عربها برای اينكه بگويند اين جزاير مال ماست، حتا در نام اين جزاير، دستكاری كردهاند، تنب را طنب مينويسند و ابوموسا را واژهای عربی می دانند. اين درحالی است كه تنب، دگرگونشدهی «تمب» است كه هنوز هم محليها، به همين شكل تلفظ ميكنند. تمب يک واژهی ايرانی به معنای تپه يا تل است. ايرانی ها اين دو جزيره يا دو خشكی كه به گونهی تپه يا تل در ميان آب، نمايان بودند را تمب، ناميده بودند. جزيرهای نيز كه اين روزها به ابوموسا، ميشناسيم برپايهی مستندات حتا در واپسين نامهنگاريهای زمان قاجار، به گونهي «بوموسو» آمده است. بوم همان بوم يا سرزمين است و سو يا سوز، به معني سبز. هر سه جزيره كه عربها، ادعايش را دارند حتا نامشان هم ايراني است، هرچند كه در درازاي هزارهها، مردمانش ايراني و عرب بوده و با آرامش در كنار هم زيستهاند. استاد، آه نكشيد اما نگاهش پر از افسوس بود. او گفت: ما كار فرهنگی نكردهايم. من پيش از اين نيز پيشنهادها دادم، از آنجمله اين كه دانشگاهی بينالمللی در سرتاسر خليجفارس بسازيم با نام خليجفارس و دانشجو از همهی جهان بپذيريم. گفتم كه هر دانشكدهاش را در يكی از جزيرهها يا بندرهايمان می توانيم، داير كنيم. خانههای دانشجويی داشتهباشيم و اجازه دهيم حتا پدر و مادرها هم چندگاهی از جايجای جهان، ميهمان ايران باشند. ما هنوز به خَم نخست كار فرهنگی هم نرسيدهايم. بايد سياست تفاهم جهانی داشته باشيم و آن تفاهم فرهنگی را كه داشتيم و مايهی همزيستی ما در هزارهها با مردمان منطقه بود، بايد زنده كنيم. بايد حركتهايی انجام دهيم كه مردمان خليجفارس بيهيچ ترس و هراسی، كشور ايران را پشتيبان خود بدانند و باور داشته باشند كه اگر بيگانهای بر آنها بتازد، ايران از آنها پشتيبانی ميكند. استاد ناصر تكميل همايون، بيآنكه از پرگوييهاي من، خمي به ابرو آوَرَد، دمِ پاياني گفتوگو، پشتي راست كرد، سينهاي جلو داد و گفت: همهي اينها بازي سياسی است، يک ادعای واهی است. اين روزها آنهايی كه اهل دانش و پژوهشند حتا آنهايی كه عرب هستند، به ويژه حقوقدانان كشورهای عربی، نام خليج عربی را باور ندارند، يعنی يک امر سياسی را به امر تاريخی و علمی، تحميل نميكنند. اما اين به آن معنی نيست كه ما بنشينيم و دست روی دست بگذاريم و چشم به آيندهای بدوزيم كه برايش كاری نكردهايم. مسپار وطن را به قضا و قدر ای دوست خود بر سر اين، تن به قضاداده، قَدَر شو فرياد به فرياد بيفزای كه وقت است در يک نفس تازه اثرهاست، اثر شو. «فريدون مشيری» |
تاريخ : یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:ناصر تکمبل همایون,گجستگ,کتاب خلیج فارس,ترعه,چارلز بلگریو,فریدون مشیری,مشیری,فریدون,مشیر,ابوموسا,تنب,تمب,بوموسو,جزیره بوموسو,رزمناو,رزم ناو,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب