بنام خدا
با پدر و مادر بد چطور رفتار کنیم
والدین بد انواع و اقسام مختلف دارند،
اگر شما هم والدینی دارید که شما را مورد آزار احساسی قرار می دهند، نکات زیر میتواند کمکتان کند.
مراحل
1. هراز گاهی با دوستان یا اعضای خانواده که قابل اعتماد هستند دردودل کنید. این امکان وجود دارد که آنها هم متوجه رفتارهای والدینتان شده باشند.
2. به حرف زدن ادامه دهید. اگر یک فرد خاص حرفهایتان را باور نکرد یا یکی به شما گفت مشکلتان آنقدرها هم بد نیست، دلسرد نشوید. گاهی اوقات بچههایی که به دیگران درمورد والدین بد خود میگویند جدی گرفته نمیشوند چون از نظر جسمی آسیب ندیده اند، اگر این اتفاق برای شما هم افتاد، به آن فرد بگویید که آزار احساسی زخمهایی به جا میگذارد که برطرف شدن آن مدت بیشتری میبرد.
3. اگر همه چیز خیلی غیرقابلکنترل شد به پلیس یا هر کس دیگری که فکر میکنید مراجعه کنید. تازمانیکه به حرفهایتان گوش ندادهاند دست از کار نکشید.
4. دوستیهای عمیق ایجاد کنید و در فعالیتهای زیادی شرکت کنید. اینکار به شما کمک میکند بتوانید مشکل با والدینتان را از ذهنتان بیرون کنید و بهتر با آنها کنار بیایید.
5. سعی کنید با والدینتان حرف بزنید. امیدهای واهی نداشته باشید—نمیخواهید که دلسردتان کنند.
6. راهی برای دور شدن از والدینتان پیدا کنید. تلاش کنید از یکی از اقوام که درکتان میکند بخواهید و پیش او بروید یا دانشگاهتان را شهرستان انتخاب کنید که از آنها دور شوید.
نکات
· ریلکس باشید، زمانی را به تنهایی بگذرانید، احساساتتان را یادداشت کنید، چند نفس عمیق بکشید و وقتی که آرام شدید با آرامش و مهربانی با والدینتان حرف بزنید. مثلاً، "مادر معذرت میخواهم. وقتی به من توجه نمیکنی و به حرفهایم گوش نمیدهی عصبانی میشوم. اینطوری فکر میکنم هیچ ارزش و اهمیتی برایت ندارم. فکر میکنم اگر صادق باشیم و آرامشمان را حفظ بکنیم بتوانیم مشکلمان را حل کنیم." از کلمات غیرمحترمانه استفاده نکنید و حتی اگر تقصیری به گردنتان نباشد عذرخواهی کنید. سعی کنید باگذشت باشید.
· دلسرد و ناامید نشوید.
· به خودتان آسیب نرسانید.
· افکار خودکشی نداشته باشید.
· کمی پول پسانداز کنید. مطمئناً به آن نیاز پیدا میکنید.
· نادیدهشان بگیرید.
· بخاطر حرفهای بدی که والدینتان به شما میگویند خودتان را مقصر ندانید.
· درصورت امکان از روبه رو شدن با آنها خودداری کنید. تلاش کنید وقتتان را در اتاقی جدا یا خانه دوستانتان سپری کنید.
· به دنبال راه حل های طولانی مدت برای به دست گرفتن کنترل امور باشید، مثل نقل مکان از آن خانه یا رفتن به دانشگاه شهرستان یا مدارس شبانه روزی.
· از داد زدن سر والدینتان و بدوبیراه گفتن به آنها خودداری کنید. اینکار همه چیز را بدتر میکند.
هشدارها
· هیچوقت هیچنوع بی احترامی نشان ندهید.
· اگر نادیده شان میگیرید، نگذارید خیلی به چشم بیاید چون اینکار عصبانیشان میکند.
بنام خدا
8 روش برای متوقف کردن دعوای بچهها
بچهها با هم دعوا میکنند. به همین سادگی. این رفتار کاملاً عادی است. بچهها به دلایل مختلفی با هم دعوا میکنند؛ والدین معمولاً نمیدانند چه زمان باید اجازه بدهند دعوای آنها روند عادی خودش را طی کند و چه زمان باید دخالت کرده و وارد عمل شوند. بچهها ممکن است به احمقانهترین دلایلی که واقعاً غیرمنطقی به نظر میرسند با هم دعوا کنند—دلایلی که ممکن است حتی برای والدین خندهدار باشد—اما به نظر بچهها دلایل خوبی برای دوست شدن یا دعوا کردن با همدیگر است. خواهر و برادرها ممکن است بخطر ظاهریترین مسائل با هم دعوا کنند: مثل اینکه کجا بنشینند، کی به کی دست میزنه، پدر کدامیک را بیشتر دوست داره... به نظرتان آشنا میرسد؟ بله چون دعوای بچهها رفتاری است که بخضی از بزرگ شدن آنهاست. اما کارهایی هست که والدین میتوانند برای به حداقل رساندن دعوای بچهها انجام دهند.
1. دعوای بچهها را نادیده بگیرید. البته این توصیه باید با این احتیاط همراه باشد که در دعوای آنها با هیچ آسیبی (جسمی، احساسی یا فکری) همراه نباشد. در این موارد حتماً باید مداخله کنید. اما بیشتر دعواهای بچهها فقط کلکل و مشاجره عادی است و مداخله والدین فقط حل کردن مشکل توسط خود بچهها و آشتی کردنشان را کندتر میکند. خیلی وقتها دعوا کردن راهی برای بچهها برای جلب توجه است و برای بعضی از آنها، توجه منفی از توجه نکردن بهتر است. اگر والدین دعوای آنها را نادیده بگیرند و اجازه ندهند آن به مرکز خانه تبدیل شود، آنها دیگر دلیلی برای دعوا کردن نخواهند داشت. مادری بود که یکی از اتاقهای خانه را اتاق دعوا نامیده بود و هروقت بچهها میخواستند دعوا کنند او از آنها میخواست که به آن اتاق بروند و تازمانیکه مشکلشان را حل نکردهاند از اتاق بیرون نیایند. تنها دلیلش هم این بود که دوست نداشت سروصدا و مشاجره بشنود. 2. در برخورد با رفتارها و دعوای بچهها، حفظ برابری دو طرف ضروری است. یکی از دامهایی که ممکن است والدین در آن گرفتار شوند این است که تلاش کنند بفهمند چه کسی دعوا را شروع کرده است، و کی چه گفته است و بعد چه چیز باعث بدتر شدن دعوا شده است. جانبگیری کردن یا تعیین مجازاتهای متفاوت زمینه را برای برچسب قربانی و قلدر زدن فراهم میکند. در اکثر موارد، مجازات بچهها باید یکسان باشد: بدون هیچ استثنا. هدف باید این باشد که میل به برد و باخت را در دعواهای بچهها از بین ببرید. 4. وقتی بچهها با هم کنار میآیند، آنها را تشویق کنید. تحسین و تمجید کمک بسیار زیادی به ایجاد رفتارهای مثبت در بچهها دارد. رمز کار این است که دعوای آنها را نادیده گرفته و وقتی درست رفتار میکنند به آنها توجه کنید. بچهها خیلی زود متوجه این موضوع میشوند. 5. الگوی خوبی باشید. وقتی خودتان مدام با هم دعوا کنید، نمیتوانید انتظار داشته باشید که بچههایتان اصلاً با هم دعوا نکرده و خوشرفتاری کنند. والدین باید الگوی بچهها در طریقه برخورد و رفتار با هم باشند. 6. در زمانهای فشار هم آرامش خود را حفظ کنید. بچهها با دقت میبینند که والدینشان چطور در زمان عصبانیت، مخالفت با چیزی یا بررسی مشکلات رفتار میکنند. در زمانهایی که تحت فشار هستید هم خوددار باشید و خونسردیتان را حفظ کنید تا الگوی خوبی برای فرزندانتان باشید. اگر بچهها اینقدری بزرگ هستند که درک کنند، میتوانید با آنها درمورد احساسی که در زمان عصبانیت در بعضی موقعیتها دارند با آنها حرف بزنید. از بچهها بخواهید که نمایشی بازی کنند که مثلاً عصبانی هستند و از آنها بخواهید ببینند به جز دعوا کردن و داد کشیدن چه رفتارهای دیگری میتوانند از خود نشان دهند. 7. بچهها به دلایل مختلفی با هم دعوا میکنند و واکنش والدین به آنها در زمانیکه باید مداخله کنند به شکل دادن وضعیت دعوا کردن آنها در آینده کمک میکند. اگر والدین داد بزنند، دستپاچه شوند یا عصبانی شوند و از الفاظ زشت استفاده کنند، نتیجه این خواهد شد که آن رفتار آزاردهنده در دعواهای بچهها دوباره تکرار خواهد شد. 8. تلاش کنید موقعیتهای دعوا کردن را از بین برده یا به حداقل برسانید. همه دلایل دعوا کردن بچهها را پیدا کنید و تلاش کنید آن دلایل را از میان بردارید. اگر هر شب سر اینکه چه کسی روی چه صندلی بنشیند دعوا میکنند، سعی کنید برای آنها سر میز جا مشخص کنید و بعد اگر لازم بود به صورت چرخشی جایشان را عوض کنید. آیا سر رنگ چیزهای مختلف دعوا میکنند؟ برای آنها رنگ های مشابه بخرید. اگر سر اندازه تکه پیتزا یا دسری که به آنها دادهاید این دعوا دارند، قانون بگذارید که کسی که به تکه کردن غذا کمک میکند میتواند خودش تکه موردعلاقه خودش را انتخاب کند. باید بدانید که چه زمان فرزندانتان در بدترین حالت خود هستند، مثلاً کی خسته یا گرسنه هستند یا روز بدی را پشت سر گذاشتهاند، و تا جایی که ممکن است موقعیت دعوای آنها را از بین ببرید. بچهها باید بدانند که آنها را به یک اندازه دوست دارید و صرفنظر از رفتارشان، به یک اندازه خاص هستند. گاهیاوقات یک آغوش و یک بوسه تنها چیزی است که فرزندتان به آن نیاز دارد. (مردمان)
3. به بچهها راههایی آموزش دهید که با آرامش و همکاری برای مشکلاتشان راهحل پیدا کنند. حتی بچههای خیلی کوچک مسائل ابتدایی عدالت و جنگ نکردن را درک میکنند. درمورد دعوا کردن و راههای دیگر برای حل مشکلات با فرزندانتان صحبت کنید. همیشه قوانینی برای کارهایی که برای حل مشکلاتشان میتوانند بکنند و نمیتوانند بکنند تعیین کنید )مثلاً داد کشیدن، گریه کردن، زد و خورد). از آنها بخواهید ایدههای خود را مطرح کنند و بعد امتحانشان کنند. ممکن است از راهکارهایی که پیشنهاد میکنند متعجب شوید ولی آنها خودشان خوب میدانند که چه چیزی برایشان موثرتر است. بچههای یک خانواده همیشه سر اینکه شب چه فیلمی تماشا کنند دعوا داشتند. والدین گفتند که دخالتی در این قضیه نمیکنند اما هر فیلمی که هر دو بچهها تمایلی به دیدن آن نداشتند را در لیست "ندیدنیها" قرار میدادند. اگر بچهها همه فیلمهایی که پیشنهاد میشد را رد میکردند، آنوقت آن شب بدون دیدن فیلم باید میخوابیدند. پس از اینکه این اتفاق یکبار افتاد، خواهر و برادر تمایل بیشتری برای توافق کردن سر یک فیلم پیدا کردند.