بنام ایزد مهربانی
لک لک وفادار
یک لک لک نر در عملی شگفت انگیز همه ساله 13 هزار کیلومتر را برای رسیدن به همسر بیمار و معلول خود پرواز میکند.
به گفته خبرگزاري ايتاليا، با فرارسیدن بهار، "رودان" لک لک نر همانند سالهای گذشته امسال نیز پس از طی یک مسیر 13 هزار کیلومتری از آفریقای جنوبی به کرواسی بازگشت تا همسر بیمار خود را که "مالنا" نام دارد ملاقات کند.
مالنا، لک لک ماده ای است که به سبب یک جراحت قدیمی نمی تواند مهاجرتی تا این حد طولانی را انجام دهد.
"استیپان فوکیک" زیست شناسی که از سال 1993 به درمان لک لک ماده میپردازد در این خصوص توضیح داد: "رودان هر سال برای دیدن جفت خود به کرواسی باز میگردد و در طول تمام این سالها به مالنا وفادار بوده است. این چندمین سال پیاپی است که شاهد این منظره بودهام."
یک بال مالنا در سال 1993 توسط چند شکارچی زخمی شد و به این ترتیب این لک لک ماده برای همیشه از پرواز باز ماند .
امسال ماجرای عشق "رودان و مالنا" مورد توجه بسیار زیاد خبرنگاران و علاقهمندان قرار گرفته و به همین دلیل صدها نفر برای ثبت لحظه دیدار این زوج عاشق در دهکده "برودسکی واروس" در شرق کرواسی گرد هم آمده بودند اما "رودان" بدون توجه به این افراد یک راست به سوی آشیانه، در جایی که مالنا انتظار او را میکشید پرواز کرد.
براساس گزارش خبرگزاری ایتالیا، این زیست شناس کروات اظهار داشت: "سایر لک لکها به صورت جفت جفت ظرف پنج شش روز آینده به آشیانههای خود باز میگردند درحالی که "رودان" نخستین لک لکی است که به مقصد میرسد چون "مالنا" در خانه بیصبرانه انتظار او را میکشد."
به گفته این محقق، همانند پنج سال گذشته ظرف دو ماه آینده چهار پنج جوجه لک لک متولد خواهند شد و "رودان" وظیفه آموختن پرواز به آنها را به عهده خواهد گرفت، چون "مالنا" قادر به انجام آن نیست.
سپس با فرا رسیدن زمستان، جوجهها با پدر خود به سوی آفریقای جنوبی پرواز میکنند، درحالی که "مالنا" تا بهار آینده در انتظار بازگشت "رودان" وفادار خود در آشیانه خواهند ماند.
بنام دوست
پيرمردي صبح زود از خانهاش بیرون رفت. در راه با يک خودرو تصادف کرد و آسيب ديد . رهگذراني که رد ميشدند به سرعت او را به نزدیکترین درمانگاه رساندند .پرستاران ابتدا زخمهاي پيرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "بايد از شما عکسبرداري شود تامطمئن شويم جايي از بدنت آسيب و شکستگي نديده باشد ." پيرمرد غمگين شد، گفت عجله دارد و نيازي به عکسبرداري نيست .پرستاران از او دليل عجلهاش را پرسيدند .گفت :زنم در خانه سالمندان است. هر روز به آنجا ميروم و ناشتایی (صبحانه) را با او ميخورم. نميخواهم دير شود !
پرستاري به او گفت: خودمان به او خبر ميدهيم.
پيرمرد با اندوه گفت : خيلي متأسفم. او آلزايمر دارد. چيزي را متوجه نخواهد شد! حتي مرا هم نميشناسد !
پرستار شگفت زده گفت: وقتي که نميداند شما چه کسي هستيد، چرا هر روز براي صرف ناشتایی (صبحانه) پيش او ميرويد؟
پيرمرد با صدايي گرفته، به آرامي گفت:
استغفار و نااميدي
اميرالمؤمنين علي عليهالسلام ميفرمايد:
در شگفتم از کسى که مىتواند استغفار کند و نااميد است.
نهجالبلاغه، حکمت 87 (ترجمه استاد محمد دشتي)